پس از عقبنشینیهای روسیه از برخی مناطق تحت کنترل ارتش این کشور در اوکراین در پاییز ١۴۰١، دولت اوکراین آنرا یک پیروزی بزرگ معرفی نمود؛ همانند داستان عقبنشینی ارتش روسیه از شمال و غرب کییف. برخی از تحلیلگران عقبنشینیهای روسیه را تاکتیکی میدانستند؛ در این راستا از دلایلی مانند تغییر راهبرد روسیه از عملیات نظامی معطوف به تغییر کادر قدرت در کییف با کمک عوامل همسو و اطلاعاتی در کییف (که هنوز ناتو در جستجوی این شبکه است) به عملیات نظامی معطوف برای تصرف زمین در جنوب، تصمیم مسکو برای حفظ جان سربازان خود در مقابل گرفتن تلفات حداکثری از ارتش اوکراین، گرفتن زمان برای گسترش دادن کمی سازمان رزم نیروی زمینی ارتش روسیه و استفاده از مزیتهای پدافندی عوامل طبیعی مانند رودخانه دنیپر برای تحلیل خود بهره بردند. انتشار گزارشهایی در رسانههای غربی که خبر از حداقل ١۰۰ هزار کشته ارتش اوکراین طی یک سال جنگ دادند (مقایسه این رقم با تعداد ۳۵۰ هزار کشته جنگ سوریه طی ١۰ سال قابل تأمل است) و همچنین به بنبست رسیدن عملیاتهای نظامی ارتش اوکراین، شاهدی برای اثبات تحلیل فوق هستند. علاوه بر این موارد، پیشرویهای خونین ارتش روسیه در محور سولدار-باخموت با تحمیل روزانه حداقل ۳۰۰ کشته به ارتش اوکراین و ناتوانی کییف از کنترل این مناطق، شاهد دیگری بر دلایل فوق است.
طی دو ماه اخیر، رسانههای غربی و روسی خبر از قریبالوقوع بودن حمله بزرگ اوکراین در اردیبهشت ماه 1402 و در حدود 9 می سالگرد پیروزی ارتش سرخ بر آلمان نازی (19 اردیبهشت ماه 1402) میدهند. به مرور زمان، حمله بزرگ اوکراین در تریبونها و رسانههای غربی بزرگ و بزرگتر گردید. اوکراین طی ماههای اخیر مقصد محمولههای انبوه سلاح و تجهیزات نظامی از 56 کشور و همچنین از رژیم صهیونیستی بوده است. نیروهای نظامی انگلیسی فقط حدود 30 هزار نظامی اوکراینی را آموزش دادهاند. سربازگیری با خشونت و جدیت بالا در مناطق مختلف اوکراین اجرا شده و نیروهای تازهنفس برای جنگیدن آماده شدهاند. مقامات آمریکا و انگلیس و کییف از موفقیت این حمله بزرگ، با قاطعیت سخن میگویند اما همزمان روند دیگری نیز در رسانههای غربی مشاهده میشود و آن آماده کردن اذهان عمومی برای شکست احتمالی این عملیات نظامی است. یکی از مصادیق این روند گزارش منتشر شده در پولیتیکو با این ادعا است که دولت جو بایدن کاملاً بیسر و صدا برای این احتمال آماده میشود که طی ضدحمله از پیش وعده داده شده اوکراین، پیروزی کاملی که کییف انتظارش را دارد، حاصل نشود.
با آغاز جنگ اوکراین، بیش از هشت میلیون اوکراینی از این کشور گریختهاند. اقتصاد اوکراین 30 درصد کوچکتر و میلیونها نفر نیز آواره شدهاند. زیرساختهای اوکراین طی بهار و زمستان 1401 به شکل گسترده آماج حملات موشکی و پهپادی متعدد قرار گرفتهاند. 20 درصد خاک اوکراین تحت کنترل روسیه است؛ منابع راهبردی زغالسنگ، نفت و کشاورزی مهم اوکراین و هچنین بخشی از قلمروی ساحلی این کشور تحت تسلط روسیه قرار گرفته است. جنگ اوکراین به متغیری برای تشدید بحران غذا، آسیبپذیر شدن زنجیره تأمین کالا و جریان انرژی تبدیل شده است که بیثباتیهای سیاسی-اجتماعی در کشورها و مناطق مختلف جهان را میتوان متأثر از آن دانست. به همین دلیل حمایتها از اوکراین در مقابل روسیه روندی کاهشی یافته است. برای مثال در کشوری مانند لهستان که حامی سرسخت جنگ تا آخرین سرباز با روسیه و حتی محو روسیه است، مسئله ورود کالاهای کشاورزی اوکراینی با قیمتهای نازل موجب عصبانیت لهستانیها تبدیل شده است. از سوی دیگر، جبهههای نبرد اوکراین به چاه ویلی برای مهمات نظامی تبدیل شده و دیگر دولتهای حامی اوکراین نمیتوانند مهمات و تجهیزات لازم برای آن را تأمین نمایند.
پایان جنگ اوکراین چگونه رقم خواهد خورد؟ آمریکا و انگلیس اصرار به تشدید جنگ دارند اما تا کجا؟ اروپا خسته از جنگ است و اوکراین ناتوان از ادامه دادن این مسیر است؛ روندهای جهانی در راستای منافع غرب به پیش نمیروند؛ به همین دلیل حمله بهاری اوکراین برای غربیها میتواند بهمنزله ابزاری اهرمساز برای مذاکرات صلح بین مسکو و کییف باشد؛ مسئلهای که مقالات منتشر شده در نشریات غربی مانند فارن افرز طی هفتههای اخیر شاهدی بر آن است. در این راستا زلنسکی باید موفق به عقب راندن روسها شود در غیر اینصورت، او دیگر مورد اعتماد نخواهد بود؛ روسیه نیز این را میداند و مهیای آن شده است؛ گسترش سازمان رزم روسیه حول نیروی زمینی، افزایش تولید مهمات و تجهیزات نظامی و روند واردات آنها به روسیه، آموزش دادن دهها هزار سرباز تازه نفس برای جنگ و در آخر حضور شخص ولادیمیر پوتین در محور خرسون، شواهدی بر آمادگی روسیه هستند. به نظر میرسد روسها قصد دارند از حمله بزرگ بهاری اوکراینیها و شاید آخرین قمار تحمیل شده از سوی آتلانتیکگرایان به زلنسکی نهایت استفاده را ببرند. جنگ اوکراین علیرغم به بنبست رسیدن طی ماههای اخیر به یکی دیگر از نقاط عطف خود (و شاید آخرین نقطه عطف آن) نزدیک شده است.