مردی که متهم است پیرمرد همسایه را به قتل رسانده در جلسه دادگاه گفت بیگناه است.
سه سال قبل بود که به مأموران پلیس خبر رسید مردی سالخورده به شکلی مشکوک در یکی از بیمارستانهای تهرانسر فوت شده است. مرد همسایه که او را به بیمارستان رسانده بود به پلیس گفت: پیرمرد ۸۰ ساله داود نام دارد. ما همسایه بودیم، اما همیشه با هم اختلاف داشتیم. امروز در پارک نشسته بودم که به آنجا آمد و با هم بحثمان شد. برای اینکه بحثمان به دعوا نرسد، من از پارک بیرون رفتم، اما به دنبالم آمد و حتی وارد خانهمان شد. در راهرو خانه با هم درگیر شدیم که ناگهان روی زمین افتاد که من او را به بیمارستان رساندم، اما فایده نداشت و فوت شد. در جریان بررسیهای بعدی که از سوی پلیس انجام شد، از چند نفر از همسایهها تحقیق شد. آنها گفتند که درگیری دو همسایه را دیدهاند. همینطور دیدهاند که حمید با میله آهنی که در راهرو خانهاش افتاده بود به سر داود ضربه زد که منجر به حادثه شد.
در شاخه دیگری از بررسیها پزشکی قانونی اعلام کرد داود بر اثر اصابت جسم سخت به سرش فوت شده است. بعد از مطرح شدن این گزارش، کیفرخواست علیه وی صادر شد. حمید وقتی مورد تحقیق دوباره قرار گرفت، گفت بیگناه است و به همسایهاش ضربه نزده و مرتکب قتل نشده است. برای حمید منع تعقیب صادر و او از اتهام قتل عمد تبرئه شد. وقتی برائت متهم با اعتراض اولیای دم مواجه شد، دادیار رسیدگیکننده خواستار رسیدگی دوباره به ماجرا شد؛ بنابراین با توجه به نظر کارشناسان پزشکی قانونی درباره علت فوت و همچنین اظهارات شاهدان برای حمید قرار بازداشت صادر شد و وی در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
روز گذشته بعد از اینکه قاضی رسمیت جلسه را اعلام کرد، اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند و گفتند که خواستهشان قصاص است. پسر مقتول به دادگاه گفت: پدرم و متهم سالها با هم همسایه بودند. با این حال با هم اختلاف داشتند. بیشتر اهالی محل هم از اختلاف آنها خبر داشتند. متهم با بیرحمی از پدرم انتقام گرفت و او را به قتل رساند، اما حالا با دروغگویی میخواهد از مجازات فرار کند که درخواست قصاص داریم.
در ادامه متهم به درخواست قاضی در جایگاه قرار گرفت و گفت که اتهام قتل عمد را قبول ندارد. او در توضیح ماجرا گفت: روز حادثه با دوستانم در پارک نشسته بودیم که داود وارد شد و شروع به بحث و فحاشی کرد. من از روی نیمکت پارک بلند شدم تا از پارک بیرون بروم، اما او دستبردار نبود و دنبالم راه افتاد. وقتی وارد خانهام شدم، او هم وارد شد. راهروی خانهمان باریک است و او هم مردی سالخورده بود که به علت شکستگی لنگش نمیتوانست درست راه برود که پایش سر خورد و روی زمین افتاد. احتمالاً هنگام سقوط سرش به زمین خورده و شکستگی هم به خاطر همان حادثه رخ داده است.
متهم گفت که حرفهای شاهدان را قبول ندارد.
هیئت قضایی بعد از ختم جلسه وارد شور شد.