جریان اصلاحات که همواره موج سواری سیاسی را پیشه خود قرار داده است، اینبار در ناآرامیهای اخیر نیز رویه همراهی با اغتشاشگران را در پیش گرفتند و با به اصطلاح تحلیلهای سیاسی اجتماعی که بی منطقی و تراوشات شاز و فاجعه ذهنی در آن مشهود بود، کارنامه خود را در این ناآرامیها دوباره سیاه کردند.
اعضای این جناح سیاسی در طبل ناامیدی و نفرت پراکنی کوبیدن تا در این عرصه منافع جناحی خود را بعد از کارنامه مردود مدیریتی در دو دولت قبل و مجلس و شورای شهر تهران به دست فراموشی بسپارند.
دقیقا این جریان سیاسی سه گام محوری خود در هر ناآرامیها را در اتفاقات اخیر نیز تکرار کردند. در ابتدا شبهه سازی و عدم تمکین به قانون و اعتماد به نهادهای مجری و متولی را در با سخن پراکنیهای غیر استدلالی انجام میدهند و ذهن جامعه را با افکار فاجعه آمیز مسمون میکنند. این مرحله باعث شرطی سازی و عدم استدلال پذیری بخشی از جامعه هدف میشود. درواقع این دسته از افراد که با نام تحلیلگر جریان اصلاحات شناخته میشوند به سمپاشی در اذهان عمومی میپردازند.
عباس عبدی از جمله این افراد در جناح اصلاحات هستند. عبدی بزرگ نمایی و همچنین تاکتیک لاینحل و غیرقابل فیصله دادن اختلافات مینویسد: " بعید میدانم که کاری سادهتر از ایجاد کینه و نفرت باشد. کافی است برای منافع خودشان پا روی سیم اینترنت بگذارید تا یک ملت در اندرون خانه هر لحظه از شما ابراز تنفر کنند. البته فرصت مناسب نیز این کینه و نفرت را بروز میدهند. "
تاکتیک افزایش غیرمنطقی و بیش از حد هزینه برای مشکلات سیاسی و اجتماعی توسط سعید حجاریان نیز تکرار شده و وی در این خصوص میگوید: فرکانس مطالبه جامعه از «سیاست» آلوده به پارازیتِ استصواب و مردسالاری و عدم شفافیت به «حقوق شهروندی» عاری از دستاندازی قدرت تغییر یافته است. طبیعتاً میتوان با این تغییر مسیر همدلی عاطفی-انسانی-حقجویانه داشت"!
گام دوم اصلاح طلبان تحریک افکار عمومی و دمیدن به آتش التهابات است. در این راستا اعضای جریان اصلاحات خود را همراه و معترض جا میزند، تا از این راه ضمن تخریب حریف برای خود وجهه سازی کنند.
در این راستا این جریان با افزایش ناآرامیها بیشتر به اتفاقات و خدشه دار کردن و ایجاد گره در افکار عمومی میپردازد.
جالب اینجاست که ناآرامیها اگرچه این روزها منشا ضدانقلابی دارد، اما دیرزمانی از ناآرام سازی و غوغاسالاری این جریان سیاسی در سالهای ۷۸ و ۸۸ نمیگذرد که همین مختصات در آن وجود داشت و این جریان سیاسی فضا را برای منافع خود ملتهب میساخت؛ هر چند که امروز قدرت شروع این اغتشاشات را ندارد، اما سنت ناروا ناامن سازی خیابانی را پایه گذاشت، اما از رویه رادیکال خود دست بر نمیدارد.
گام سوم اصلاح طلبان با آرام شدن فضای خیابانها و التهابات مطرح کردن موضوع گفت و گوی ملی است. در این زمینه آنچه جالب توجه است مطرح کردن گفتگو ذیل مباحث هزینه سازی است که این جریان سیاسی سعی دارد در حوزه منافع خود آنان را به جامعه القاسازی کند. این القاسازی بیشتر از اینکه فضا را آرام و آماده گفتگو کند بیشتر به شبهه پراکنی بیشتر و ملتهب کردن اوضاع و همچنین کشاندن شرایط کشور به وضعیت بحرانی و تب آلود میپردازد. در این حوزه نیز اصلاح طلبان نه تنها روحیه آرام سازی و با ثبات سازی سازی کشور را ندارند بلکه بیشتر به عنوان یک نیروی دیگر برای ناآرام سازی اوضاع کار میکنند. تا کشور به بن بست گفتگو برسد و دوباره راه خیابانهای برای اغتشاشات باز شود.