اثری که هم اینک در معرفی آن سخن میرود، یکی از شاخصترین زندگینامههایی است که در شناخت ابعاد و زوایای متنوع شخصیت امام خمینی، به رشته تحریر درآمده است. این پژوهش توسط مورخ نام آشنا، هدایتالله بهبودی انجام شده و مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی آن را منتشر کرده است. ناشر در معرفی این کتاب، چنین آورده است:
«کتاب الف لام خمینی، زندگینامه امام روحالله موسوی خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، زندگی و زمانه امام خمینی را تا پیروزی انقلاب اسلامی، با نگاه و نگارشی دیگر بررسی کرده است. هدایتالله بهبودی نویسنده این اثر، در یادداشت خود یادآور گردیده که پس از چهار سال تلاش همواره با استناد به مدارک و مستندات معتبر، آن را فراهم آورده است. کتاب الف لام خمینی با معرفی خاندان امام خمینی آغاز میشود و سیر زندگی روحالله را از تولد، نشو و نما، تحصیل در زادگاه، ادامه درس آموزی در اراک و مهاجرت به حوزه علمیه قم پی میگیرد. میتوان این زندگینامه را به دو بخش کلی تقسیم کرد. اول، زندگی علمی حاج آقا روحالله خمینی در قم که بیش از ۴۰ سال از عمر او را در بر گرفت. او در این چهار دهه درس گرفت، درس داد، نوشت و ماترک چشمگیری از منشورات و شاگردان به جا گذاشت. دوم، زندگی سیاسی امام خمینی است که از اواسط سال ۱۳۴۱ شمسی آغاز میگردد و با فراز و نشیبهای فراوان، ۱۶ سال بعد، به پیروزی نهضت اسلامی در سال ۱۳۵۷ میرسد. نویسنده در همان یادداشت یادآور شده که گشت و گذار تاریخی در هر دو مقطع، با دشواری روبهرو بوده است. دوره اول به جهت نبودن اسناد و دوره دوم به علت فراوانی اسناد! چراکه تاریخنگار برای یافتن روایت درست و رسیدن به حقیقت واقع، باید از مسیر پر پیچ و خم راستیآزمایی مدارک و یادهای به جای مانده عبور کند و در دام خبرها و خاطرات تبلیغی نیفتد!»
نویسنده اثر نیز در اشاره به پارهای از مختصات کتاب خویش، در جلسه نقد و بررسی این تحقیق، چنین میگوید:
«.. من یا باید در مقدمه، به زندگینامههایی که پیش از این درباره امام خمینی نوشته شده، اشاره میکردم و عیبهای آنها را برمیشمردم و بعد میگفتم: کتابی که من نوشتهام، این عیبها را ندارد! اما من از این پُز خوشم نمیآید. شاید بیش از ۵۰۰ منبع را برای نوشتن این کتاب مطالعه کردم و دیدم، ولی الزاماً از همه آنها استفاده نکردم. برای من خیلی موقعیت خوب و خوشمنظری است که اسم ۵۰۰ کتاب را بهعنوان منبع و بهصورت الفبایی، در آخر کتاب ردیف کنم و بگویم:
این کتاب مستند به این منابع است، ولی من به خیلی از این منابع، فقط نگاه کردم! البته این پاسخ برای کسانی که تعصب علمی نسبت به کارهای تاریخی دارند، قانعکننده نیست، اما بیان کردم که نیت من این بوده است. نه اینکه نقد منابع نباید در مقدمه بیاید یا اینکه فهرست منابع جزو موارد دمدستی در کتابهای تاریخی نیست، ولی به دلایلی که ذکر کردم، این موارد را در کتاب نیاوردم. آنچه بهنظرم بهعنوان مقدمه بحث درباره این کتاب لازم است، نگاه ما درباره چگونگی بررسی و نقد آن است که از چه منظری به آن نگاه کنیم. گفته شود که دلایل و استدلالهای ضرورت وجودی این کتاب، چیست؟ اینکه این کتاب در بین آثار دیگر، چه جای خالی از زندگینامه بنیانگذار انقلاب اسلامی را توانسته پر کند؟....»