سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: هر قدر سینمای ایران به دلیل فقدان صداقت حتی در ارائه ژست عدالتخواهانه با عنوان سینمای اجتماعی در حمایت از محرومان تصویری ناموزون و اگزجره ارائه داده و به ورطه افراط کشیده شده، «کن لوچ» در انگلستان بهعنوان فیلمسازی سوسیالیست بخشی از بهترین و مهمترین آثار معاصر سینمای جهان را درباره تبعیض و ناعدالتی در نظام سرمایهداری ساخته و به آثاری ماندگار تبدیل کرده است.
کن لوچ بهعنوان فیلمسازی انگلیسی به دلایل مختلف شهرتی جهانی یافته است. مواضع سیاسی او ضد نظامهای سرمایهداری در کنار انتقادهای گاه و بیگاه از رژیمصهیونیستی از وی فیلمسازی آوانگارد و تحولخواه ساخته است. این تحولخواهی البته صرفاً به مواضع لسانی او محدود نمیشود و پیش از آنکه به زبان بیاید در فیلمهایش به شکلی ظریف و هنرمندانه نمود پیدا کرده است. آثاری که با زبان سینما و به شکلی دراماتیک سیاستهای دولتهای نئولیبرال در غرب را به بوته نقد میکشد.
آثار ضدنظام سرمایهداری لوچ آنقدر به زبان سینما و هنر نزدیک است که در دو دهه اخیر بهترین و بزرگترین جشنوارههای سینمایی جهان نتوانستهاند آنها را نادیده بگیرند. او دو بار نخل طلای جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص داده است. یکبار در سال ۲۰۰۶ برای فیلم «بادی که در مرغزار میوزد» و یکبار در سال ۲۰۱۶ برای فیلم «من، دانیل بلیک» سینمای لوچ بیشتر به سبک ناتورالیستی نزدیک است و با واقعگرایی اجتماعی شناخته میشود. در آثار لوچ همواره علیه وضعیت موجود اقامه دادخواهی شده است.
فیلمساز انقلابی
فیلم بادی که در مرغزار میوزد با موضوع مبارزه انقلابیون ایرلندی علیه اشغالگری انگلستان ساخته شده است. عنوان فیلم از یک سرود انقلابی الهام گرفته که توصیف میکند چگونه مرد ناچار است وقتی باد بر مزارع جو میوزد، بین عشق به محبوب و عشق به ایرلند یکی را انتخاب کند. در این سرود روی آوردن به انقلاب بهعنوان الزام و وظیفهای که حسرت زندگی آرام را در دامن طبیعت بر دل گوینده میگذارد به تصویر کشیده شده است. در واقع موضوع فیلم اشاره به همین وضعیت پارادوکسیکال زیست انقلابیون ایرلندی دارد و دوگانه سازش و مبارزه را برجسته کرده است. لوچ هنگام دریافت نخل طلای کن برای این فیلم اثر خود را روایتی از گذشته امپریالیستی انگلستان دانست و گفت: «اگر ما شهامت بیان حقیقت را درباره گذشتهمان داشته باشیم، شاید بتوانیم جرئت بیان حقیقت درباره زمان حال را هم به دست آوریم.»
لوچ در آثارش برخلاف بسیاری از فیلمسازان اروپایی به خانواده و ارزشهای آن علاقه و پایبندی زیادی نشان میدهد. گویی او در ساخت آثارش از اینکه ممکن است به طور بدیهی خانواده مخاطب باشد، غفلت نکرده است. در فیلم «متأسفیم جا ماندی» کن لوچ بار دیگر مشکلات اجتماعی یک خانواده انگلیسی را بدون آنکه قصد بزرگنمایی داشته باشد، نمایش میدهد. با وجود اینکه همه آثار لوچ اشاره به سیاست و اجتماع دارد، اما به طرزی ماهرانه از شعار دادن پرهیز میکند.
«قوش» شکواییهای از جامعه انگلیسی
لوچ در سال ۱۹۶۹ در دومین تجربه فیلمسازی خود فیلم قوش را ساخت که روایتگر ماجرای یأسآلود نوجوانی نحیف با خانوادهای نابهنجار است و همزمان زندگی تیره و تار مردم نواحی صنعتی شمال انگلستان را به تصویر میکشد. فیلم قوش، توسط بنیاد فیلم بریتانیا در رتبه هفتم ۱۰ فیلم برتر قرار گرفته است. گاردین نیز این فیلم را در فهرست «هزار فیلمی که پیش از مرگ باید ببینید»، قرار داده است.
فیلم قوش در واقع اعتراضی علیه روحیه سلطه و سرکوب در جامعه و بهخصوص نظام آموزشی بریتانیاست.
بیلی کاسپر نوجوانی ۱۴ساله که با مادر و برادر ناتنیاش، «جاد» زندگی میکند، با مشکلات خانوادگی و اجتماعی روبهروست. مادرش در آستانه ازدواج با مردی عیاش است و برادر عصبیاش که در معدن کار میکند، معمولاً برخورد مناسبی با او ندارد. بیلی همچنین از مدرسه بیزار است و رابطه پرتنشی با معلمان دارد، آنچنان که به دلیل جثه نحیفش و نداشتن مهارت در فوتبال، توسط مربی ورزش غیرعادیاش، مورد تحقیر و آزار قرار میگیرد، اما در این احوال، بیلی با یافتن یک جوجه قوش و دستآموز کردن آن، زندگی دلانگیزی را آغاز میکند. تربیت قوش برای بیلی دقیقاً برخلاف آن جنس از تربیتی است که نظام آموزشی و جامعه نسبت به او در پیش گرفتهاند. او برخلاف معلمهایی که سعی میکنند به روشی زورگویانه و نامهربانانه شاگردان خود را آموزش بدهند و سلطهای خشن بر بچهها داشته باشند و در این راه از هیچ ملامت و عتاب و کتکی فروگذار نمیکنند، سعی میکند با پرنده دست آموزش به شکلی انسانی رفتار کند. یکی از بهترین سکانسهای فیلم جایی است که معلم ورزش، مسابقه فوتبالی ترتیب میدهد که خودش، هم بازیکن است و هم داور! او به نفع خودش پنالتی میگیرد، خطا اعلام میکند و بهترین یارها را هم برای خودش برمیدارد. در انتها هم البته این بیلی کوچک است که به خاطر گل خوردن، تنبیه شده و در حمام مدرسه زندانی میشود.
فیلمهای ابرقهرمانی مثل همبرگر به درد نخور هستند
نظر لوچ درباره فیلمهای ابرقهرمانی که در هالیوود ساخته میشود هم در نوع خود جالب توجه بوده و در راستای اظهارنظرهای فیلمسازان مستقلی، چون مارتین اسکورسیزی و فرانسیس فورد کاپولا قرار میگیرد.
او در مصاحبهای با اسکای نیوز فیلمهای ابرقهرمانی را تجاری و بیمصرف خطاب میکند. «به نظر من این فیلمها خسته کنندهاند. آنها مانند یک کالا ساخته شدهاند. درست مانند یک همبرگر. کالاهایی که ساخته میشوند تا کمپانی بزرگی را به سودآوری برسانند و به همین دلیل هیچ ربطی به هنر سینما ندارند.»
حمله به حزب کارگر
مسائل کارگری همواره یکی از دغدغههای لوچ در فیلمهایش بوده است. او در فیلم متأسفم جا ماندی، زندگی یک کارگر را به نام ریکی به تصویر میکشد که به همراه همسر خانهدارش تلاش میکنند خود را از درون باتلاق مشکلات مالی بیرون بکشند. آنها در درون بحران مالی سال ۲۰۰۸ گرفتار شدهاند. خانه خود را از دست داده و با انبوهی از مشکلات مواجهند. متأسفم جا ماندی را میتوان اعتراض دیگری از کن لوچ به نظام سرمایهداری قلمداد کرد. این فیلم در بخش رقابتی جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و لوچ با نمایش فیلم جدیدش در هفتاد و دومین دوره این رویداد به انتقاد از سیاستمداران دروغین چپ پرداخت. او با انتقاد از سیاستمدارانی، چون اد میلیبند و تونی بلر آنها را حامیان کاپیتالیسم خواند و عنوان کرد نتیجه کار آنها افزایش ناامنیتی شغلی در جامعه بوده است. نفوذ به حزب کارگر و استحاله این حزب به سمت گرایشهای نئولیبرالی موضوعی است که همواره از سوی بسیاری از صاحبنظران مطرح بوده است و قرار گرفتن تونی بلر در کنار جرج بوش برای حمله به عراق و افغانستان بیش از همیشه به طرح این موضوع دامن زد که امروز تنها پوستهای از نام کارگر وجود دارد و ماهیت این حزب کاملاً به سود گرایشات سرمایهداری متحول شده است.
کن لوچ پس از نمایش فیلم من دانیل بلیک، در کن گفت حمایت از بازار آزاد از سوی چهرههای چپ میانی به معنی افزایش اقتصاد بزرگ و طبقه کارگری است که ضعیف و در حال نابود شدن است. وی چنین سیاستمدارانی را سیاستمداران دروغین چپ خواند. او در فیلم تحسین شده «ببخشید جا ماندی» نیز به ناامنیتی شغلی در دل یک سوژه اجتماعی پرداخته است.
پیتر بردشاو، منتقد گاردین درباره این فیلم کن لوچ نوشت که این اثر هزینه انسانی یک توسعه اقتصادی را به تصویر میکشد؛ تصویری که تشویق میشویم آن را بهعنوان یک حقیقت زندگی قبول کنیم. این کارگردان مثل فیلم قبلی، از طریق مصاحبههای بسیار که پیش از فیلمبرداری انجام داده، درباره سوژهاش تحقیق بسیار کرده و فیلم جزئیات فراوانی دارد، اما به نظرم این فیلم از قبلی بهتر است؛ تنوع و هضم دراماتیک بیشتری دارد و نور و سایه بیشتری در پیشرفت روایتی داستان است و روی هم رفته امکان نقشآفرینی بیشتری برای بازیگران خود دارد.
به باور جفری مکنب، منتقد ایندیپندنت نیز این فیلم به زیبایی انزوا و خشم موجودیتی را به تصویر میکشد که شخصیتهایش حس میکنند. هر چقدر که بیشتر میجنگند تا شرایط خود را تغییر بدهند، آن شرایط بدتر میشوند. ممکن است موضوع داستانی فیلم تیره باشد، اما داستانسرایی کاملاً مجذوبکننده است.
انتقاد از سیاستهای دولت انگلیس
کن لوچ در عین اینکه آثارش علیه نظام ناعادلانه سرمایهداری در غرب است، از هر فرصتی استفاده میکند تا همان انتقادها را بر زبان نیز جاری کند و همین باعث میشود او چهرهای جنجالی در رویدادهای سینمایی باشد. برای مثال لوچ پس از کسب جایزه آکادمی فیلم بریتانیا، برای فیلم من دانیل بلیک سخنان تندی علیه دولت انگلیس بر زبان راند.
او پس از کسب این جایزه گفت: از آکادمی فیلم بریتانیا برای حمایت از آنچه فیلم میگوید تشکر میکنم، چیزی که صدها هزار نفر از مردم کشور میدانند و آن این است که آسیبپذیرترین و ضعیفترین مردم با رفتار سنگدلانه و وحشیانه دولت روبهرو هستند و این خفتبار است. این رفتار وحشیانه به جلوگیری از ورود کودکان پناهنده به کشور نیز تسری یافته، کسانی که ما قول دادیم به آنها کمک کنیم و این نیز مایه ننگ است.
داستان فیلم من دنیل بلیک هستم، درباره زندگی یک نجار است که پس از حمله قلبی بیکار میشود و با نظام بروکراتیک تأمین اجتماعی انگلیس مواجههای پرکشش دارد. همچنین فیلم یک مادر و دختر را نشان میدهد که درگیر تشریفات اداری در سیستم تأمین اجتماعی انگلیس هستند.
نقد کن لوچ علیه بیبیسی
انتقادهای کن لوچ به این موارد خلاصه نمیشود و او از هر فرصتی استفاده میکند تا خلاف نظم رسانهای در بریتانیا صدایی متفاوت ارائه دهد و انتقاد از پوشش اخبار در شبکه بیبیسی یکی از این موارد است که بهزعم او به شدت سیاسی و یکطرفه ارائه میشود.
لوچ با هدف گرفتن بیطرفی بیبیسی، پوشش خبری در این شبکه را به شدت سیاسی و دستکاری شده میداند و میگوید: «بیبیسی نیاز دارد که دموکراتیزه شود.»
او فضای بیبیسی را برای کار کردن فاسد میداند: «درک از تنوع آنقدر در این شبکه متفاوت است که میتواند به یک درام بدل شود و مفهوم خبر در این شبکه باید به چالش کشیده شود. بیبیسی کاملاً بر نقش خود در شکل دادن به آگاهی مردم واقف است و آنچه باید دانست این است که باید به حرف مردم گوش کرد، در حالی که اخبار این شبکه بسیار دستکاری شده و سیاسی است.»
کن لوچ بارها چنین مواجههای با بیبیسی داشته و در کالج دانشگاه لندن نوع پوشش دادن اخبار در بیبیسی را جانبدارانه خوانده است.
البته کن لوچ سابقه قدیمی همکاری با بیبیسی را نیز در کارنامه دارد و حدود ۵۰ سال پیش فیلم «کتی به خانه برگرد» را برای بیبیسی ساخت که فیلمی خانوادگی درباره بیخانمانها بود. با اینحال این همکاری باعث نشد تا او از بیان حق رویگردانی کند.
لوچ میگوید بیبیسی دیگر علاقهای به ساخت درامهای اجتماعی تلویزیونی ندارد و بیشتر سریالهای این شبکه در کمپانیهای دیگر تولید میشوند و مدیران داخلی معتقدند این کابوسی برای بیبیسی است و برای همین بیبیسی به محلی برای فساد کارگردانها بدل شده است. او از انتخاب برنامهها توسط این شبکه نیز انتقاد کرد و با اشاره کردن به سریال «دانتون ابی» گفت چنین درامی نشاندهنده چشماندازی درخشان از گذشتهای غیرقابل دفاع است. آنها میخواهند بگویند خودتان را با آنچه امروز دارد میگذرد، خسته نکنید و فقط در یک نوستالژی جعلی غوطهور باشید.
سریال دانتون ابی که سال ۲۰۱۰ پخش شد وقایع یک قصر بزرگ در یورکشر و زندگی یک خانواده اشرافی به نام «خاندان کرالی» را به همراه خدمتکارانشان، در دوران پس از سلطنت ادوارد هفتم و در خلال سلطنت جرج پنجم روایت میکند.
بهزعم لوچ این مجموعه تلویزیونی تاریخ را به سود طبقه اشراف روایت میکند و این تحریف تاریخی به قصد به خواب بردن افکار عمومی بریتانیا ساخته میشود و درست در مخالفت با آن چیزی است که یک شبکه رادیویی و تلویزیونی باید باشد. مثل این است که با تماشای این تلویزیون یک مگادون مصرف کرده باشید. برنامههایی با کیفیت پایین که میخواهند بگویند در خیابانها هیچ خبری نیست.
شورش علیه اسرائیل
کن لوچ فیلمسازی است که هر جا احساس کند عدهای در حال ستم هستند و گروهی در حال سرکوب وظیفه خود میداند که وارد عمل شده و تن به جریان رسانهای غالب ندهد.
برای مثال لوچ، جشنواره فیلم «ادینبورگ» را تهدید کرد در صورت دریافت حمایت مالی از رژیمصهیونیستی، این رویداد سینمایی را تحریم خواهد کرد.
سفارت رژیمصهیونیستی در انگلستان با حمایت مالی خواستار حضور یک کارگردان اسرائیلی در جشنواره فیلم ادینبورگ اسکاتلند شده بود که با اعتراض شدید چهرههای سرشناس سینمای جهان از جمله «کن لوچ» مواجه شد.
لوچ که در جشنواره کن حضور داشت، در بیانیهای ضمن تحریم جشنواره ادینبورگ اعلام کرد: «اطمینان دارم فیلمسازان زیادی مثل من از اینکه جشنواره ادینبورگ از اسرائیل پول دریافت کرده است، شوکه شدهاند.
قتلعامها، ترورها و آواره کردن مردم غزه از سوی اسرائیل پذیرفتن این کمک مالی را غیرممکن ساخته است؛ من از همه فیلمسازانی که قصد حضور در ادینبورگ را دارند، میخواهم تا از فلسطین حمایت کنند.»
او به دنبال اعتراض و تهدید به تحریم، جشنواره ادینبورگ کمک مالی ارائه شده از سوی رژیمصهیونیستی را بازگرداند. در همین حال، سخنگوی سفارت رژیمصهیونیستی در انگلیس با انتقاد از مقامات جشنواره فیلم ادینبورگ، این اقدام «کن لوچ» و دیگر فیلمسازان را در راستای شیطانی جلوه دادن و غیرقانونی خواندن اسرائیل دانست. «کن لوچ» همزمان با این اتفاقات فیلم «در جستوجوی اریک» را در بخش رقابتی جشنواره کن به نمایش درآورده بود که مورد استقبال فراوان تماشاگران و منتقدین قرار گفت.
در کنار فلسطینیها در جشنواره ملبورن
کن لوچ تریبون جشنوارههای مختلف را بهعنوان فرصتی برای دفاع از مظلومان میبیند و صرفاً مقهور این رویدادها نیست. او در اعتراض به حمایت مالی رژیم غاصب اسرائیل از جشنواره ملبورن، فیلم خود را از این جشنواره خارج کرد.
او که پیش از این نیز به خاطر انتقاد از سیاستهای جنگطلبانه اسرائیل و امریکا نگاهها را به خود جلب کرده بود، اینبار به خاطر حمایت مالی رژیم اسرائیل از جشنواره سینمایی ملبورن از نمایش آخرین ساخته خود در این دوره از رقابتها انصراف داد. او در نامهای به «ریچارد مور»، رئیس جشنواره ملبورن»، متذکر شد که در صورتیکه جشنواره ملبورن حمایت مالی اسرائیل را بپذیرد، فیلم خود را تحتعنوان «در جستوجوی اریک» از جشنواره خارج خواهد کرد. لوچ در این نامه آورده بود: فلسطینیها، اعم از هنرمندان و دانشگاهیان، نیز به همین دلیل جشنواره را بایکوت کردهاند. لوچ در ادامه این نامه ضمن محکوم کردن رژیم اشغالگر قدس به نسلکشی در غزه و اشغال غیرقانونی سرزمین فلسطینیها و همچنین ویرانی خانهها و محل زندگی آنها مینویسد: «این بایکوت تا زمانی که اشغالگری ادامه دارد، شامل دولت اسرائیل خواهد شد. لوچ ۷۳ ساله در ماه مینیز با تهدید جشنواره ادینبورگ به خارج کردن فیلم خود از این جشنواره، موفق شد تا نام رژیمصهیونیستی را بهعنوان یکی از اسپانسرهای این جشنواره حذف کند.
حمایت از تحریم مؤسسات فرهنگی اسرائیل
کن لوچ، همچنین ضمن انتقاد از جنایات رژیمصهیونیستی در فلسطین، از فراخوان فلسطینیان مبنی بر تحریم مؤسسات فرهنگی اسرائیل حمایت کرد.
لوچ گفت: فلسطینیها پس از بیش از نیم قرن که از اشغال سرزمینشان، ویرانی خانههایشان، ربوده شدن فرزندانشان و به خاک و خون کشیدن تمدنشان میگذرد، اکنون دست به چنین فراخوانی زدهاند. وی ضمن ابراز این مطلب که امید ندارد این بحران به این زودیها پایان پذیرد، افزود: ما بهعنوان شهروندان انگلیسی باید به وظیفه خود واقف باشیم. ما باید دولتهای امریکا و انگلستان را به خاطر حمایت و تجهیز نظامی اسرائیل محکوم کنیم. ما همچنین باید با اقدامات تروریستی دولتهای امریکا و انگلستان در ترویج جنگها و اشغالگریهای نامشروع مقابله کنیم.
«کن لوچ» همچنین به همراه دهها کارگردان و سینماگر دیگر بیانیهای را برای عدم تمرکز جشنواره فیلم لوکارنو بر سینمای اسرائیل امضاء کردند.
این جشنواره سوئیسی پیش از آن اعلام کرده بود با همکاری صندوق فیلم اسرائیل بخشی از این رویداد سینمایی را به تمرکز بر سینمای اسرائیل اختصاص خواهد داد.
در این بیانیه فیلمسازان و فعالان عرصه سینما نگرانی خود را از همکاری جشنواره فیلم لوکارنو با صندوق فیلم اسرائیل ابراز کرده و از وزیر امور خارجه سوئیس که نقشی اساسی در این ماجرا داشته است، انتقاد کردهاند.
در بخشی از این بیانیه آمده است: «ما از اینکه جشنواره لوکارنو قصد دارد در سالگرد قتلعام هزاران نفر از مردم فلسطین در غزه در تابستان ۲۰۱۴، بخشی را به تمرکز بر سینمای اسرائیل تخصیص دهد، بسیار نگران و آشفته هستیم. تصمیم جشنواره لوکارنو در واقع پیروی از نژادپرستترین رژیم در جهان است.
کن لوچ پیش از آن با ابراز تأسف و عصبانیت فراوان از کشتار مردم در غزه عنوان کرده بود: کشور من (انگلیس) نیز بیشرمانه از امریکای قلدر پیروی میکند، اما ما بیقدر نیستیم و میتوانیم با هم عمل کنیم و در اینجا پیشنهاد تحریم فرهنگی مطلق تمام رویدادهای تحتحمایت اسرائیل را مطرح میکنم؛ اسرائیل باید به یک دولت منفور مبدل شود. هیچ تیم فوتبالی از اسرائیل نباید در رقابتهای اروپایی شرکت کند، نمیدانم چه زمانی آنها به اروپا پیوستند، چون جغرافیام خیلی خوب نیست.
«لوچ» با ۱۲ بار حضور در بخش رقابتی جشنواره کن، رکورددار معتبرترین رویداد سینمایی جهان است. در میان تمام فیلمسازانی که تاکنون در بخش رقابتی نامزد نخل طلا بودهاند، این کارگردان صاحبنام انگلیسی پرچمدار بیرقیب است و تاکنون ۱۲ بار تا آستانه کسب این جایزه رفته است. فیلمسازی که بیش از ۷۳ جایزه سینمایی در کارنامه خود دارد.
مهجور بودن کن لوچ در افکار عمومی ایرانیان، اما مسئلهای عجیب است. رسانههای رسمی در ایران همواره به شکلی عمل کردهاند که اغلب مردم فکر میکنند تنها صدا علیه رژیمصهیونیستی در جهان از ایران است و ضعف این رسانهها در پیامرسانی اجازه نمیدهد جامعه به این آگاهی برسد که اساساً رژیمصهیونیستی در دید بسیاری از مردم و شخصیتهای جهانی رژیمی منفور به شمار میرود و افرادی مشهوری، چون کن لوچ شجاعانه از تریبونهای هنری علیه این رژیم سخن میگویند. نکته مهم دیگر درباره سینمای لوچ احترام به تماشاگر است. در آثار انتقادی لوچ درباره جامعه انگلستان او یادش نمیرود که نباید از تماشاگر انتقام بگیرد و عصبانیتش را از وضع موجود با ریختن زهر تلخی به کام مخاطب جبران کند. از این منظر لوچ فیلمسازی انقلابی است که بدون حرکت در مسیر تندروی و افراطگرایی به ناملایمات نقد میکند و برخلاف دستهای از فیلمسازان ایرانی مدعی به جامعه نگاهی از بالا ندارد و اتفاقاً در آثارش همواره خود را کنار طبقهای قرار میدهد که درباره آنها فیلم میسازد.