سرویس تاریخ جوان آنلاین: روزهایی که بر ما گذشت، تداعیگر سالروز تأسیس حزب ملل اسلامی در سال ۱۳۴۰ شمسی بود. هم از این رو و در مقالی که در پی میآید، منشأ، هویت آرمانی و کارنامه این جریان مبارزاتی، مورد بازخوانی قرار گرفته است. امید آنکه تاریخپژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید!
رژیم پهلوی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در سرکوب جنبشهای سیاسی- نظامی مخالف، موفقیت زیادی به دست آورد و توانست فدائیان اسلام، حزب توده، سازمان افسران حزب توده و گروهها و احزاب چپ را از طریق نفوذ در کادر مرکزی آنها یا ترفندهای دیگر، سرکوب کند، اما هنگامی که جان اف. کندی از حزب دموکرات امریکا روی کار آمد، شاه را مجبور کرد علی امینی را به عنوان نخستوزیر بپذیرد، فضای نسبتاً بازتر سیاسی ایجاد کند و دست به سلسله اصلاحاتی از قبیل اصلاحات ارضی و ارائه لایحه انجمنهای ایالتی- ولایتی بزند. پرواضح است که این رویکردها، جملگی برای بقای رژیم پهلوی، به عنوان ژاندارم امریکا در منطقه اتخاذ شده بود. در این دوره، در پی کاهش نسبی فشار حکومت از روی گروههای سیاسی، احزابی، چون جبهه ملی دوم، نهضت آزادی، گروههای چپ و کمی بعدتر گروههایی اسلامی، از قبیل جمعیت مؤتلفه اسلامی و حزب ملل اسلامی، شروع به فعالیت کردند.
علل گرایش گروههای سیاسی آن مقطع به مشی مسلحانه
بیتردید اوضاع سیاسی- اجتماعی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در تسریع روند شکلگیری حرکتهای مسلحانه در ایران، تأثیری فراوان داشته است. حزب ملل اسلامی نیز زمانی این مشی را انتخاب کرد که اندکی پس از آن، مبارزه مسلحانه الگوی مطلوب احزاب و گروههای ضدرژیم تلقی میشد. شکست جبهه ملی دوم، دستگیری اعضای نهضت آزادی، ناکامی قیام ۱۵ خرداد ۴۲، تبعید امام خمینی و افزایش تدابیر نظامی امنیتی رژیم شاه، در نسل جوان و مبارز مخصوصاً دانشجویان، نوعی سرخوردگی را ایجاد کرده بود و به خصوص پس از شکست قیام ۱۵ خرداد، اکثر گروهها اعم از اسلامی و چپ، به این نتیجه رسیده بودند که دیگر فعالیتهای مسالمتآمیز براساس قانون اساسی، پاسخگوی مبارزه با حکومت نیست و در برابر این رژیم، راهی جز توسل به مبارزه مسلحانه باقی نمانده است! اوجگیری اقدامات سرکوبگرانه رژیم- که نماد برجسته آن ۱۵ خرداد بود- بر تمام مبارزات علنی و قانونی، خط بطلان کشید و روند تکاملی مشی مسلحانه را در تمام گروهها از جمله حزب ملل اسلامی تسریع کرد.
از سوی دیگر، پنهانکاری و فعالیتهای مخفی، بخش اعظم توان یک حزب یا گروه را تحلیل میبرد و امکان فعالیت گسترده را از آن میگرفت. مأموران دولتی هم مخفیکاری احزاب را بر عملکرد آنها در سطح جامعه، ترجیح میدادند! احزاب کوچک با گرایشهای مسلحانه، به ویژه پس از یک اقدام تروریستی یا خرابکاری یا مصادره اموال یک مؤسسه دولتی، بیش از پیش به پنهانکاری و حفظ بقای خود رو میآورند که همین امر، روی گستره اقدامات آنها تأثیر میگذارد و از چند جنبه، قابلیتهای مبارزاتی حزب یا گروه را کاهش میداد. در چنین وضعیتی اولاً حداکثر نیروی حزب، صرف حفظ خود میشود. ثانیاً نظام طبقهبندی حزب و بوروکراسی افزایش پیدا میکند. ثالثاً اعضا به یکدیگر بدبین میشوند و مخصوصاً کادر رهبری نسبت به اعضای زیردست خود، سوءظن پیدا میکنند! رابعاً به دلیل رعایت مسائل امنیتی، عضوگیری جدید بسیار محدود میشود و حزب یا گروه، پویایی خود در جلب تودههای مردمی را از دست میدهد. به همین دلیل هم احزاب و گروههای مسلحانه، در کسب قدرت چندان موفق نمیشوند، چون بعد از چند عمل تروریستی، کشف میشوند و از بین میروند!
حزب ملل اسلامی هم تا سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، جز چند عضو کادر مرکزی- که از ابتدای تأسیس در آن عضو بودند- عضو جدیدی نگرفته بود، اما از همان ابتدای تأسیس، مرامنامه داشت و پس از ۱۵ خرداد هم فعالیتها و عضوگیری آن تسریع شد.
جوانی ۲۰ ساله در پی آرمانی بزرگ!
سیدمحمدکاظم موسوی بجنوردی، مؤسس حزب ملل اسلامی در عراق عضو حزب دعوت اسلامی شده و تحت تأثیر اندیشههای این حزب قرار گرفته بود. خاستگاه اجتماعی و پایگاه خانوادگی او نیز از سن ۱۶ سالگی، زمینه را برای فعالیتهای مبارزاتی وی فراهم ساخت، به ویژه که تحت تأثیر اندیشههای اسلامی و کتابهای پدرش، با افکار دینی آشنایی بیشتری پیدا کرده بود. مطالعات گسترده او در زمینه اسلام و نیز مارکسیسم، به او توان سازماندهی و راهاندازی یک حزب را بخشیده بود.
به این ترتیب او توانست با کمک شش نفر، سازمان بسیار پیچیده حزب ملل اسلامی را بنیانگذاری کند. او نه تنها اساسنامه حزبالدعوه را الگو قرار داد و مرامنامه حزب ملل اسلامی را از روی آن نوشت، بلکه مراحل تکوین و حرکت حزب از تأسیس تا پیروزی را هم بیکم و کاست از حزبالدعوه اقتباس کرده بود. با این همه رهبر حزب ملل اسلامی، ادعا میکند که مراحل تکوین و حرکت انقلابی را از حزبالدعوه اقتباس نکرده، چون فعالیت آن حزب، بیشتر جنبه تبلیغی و ارشادی داشته و در پی مبارزه مسلحانه نبوده و حتی یک حزب مخفی و زیرزمینی هم نبوده است! در پاسخ به عدم اختفای حزبالدعوه باید گفت که اولاً این حزب در بحبوحه اوضاع آشفته و بیسر و سامان انقلابی عراق ایجاد شد که حکومت عراق عملاً نمیتوانست بر فعالیت احزاب و گروهها نظارت کند. ثانیاً عبدالکریم قاسم شعار آزادی اجتماعات و فعالیت احزاب را اعلام کرده بود و لذا رهبران حزبالدعوه، دلیلی بر اختفا نداشتند. از این گذشته آنها با حکومت وقت مبارزه نمیکردند، بلکه مخالف احزاب کمونیستی بودند. از این گذشته حزب ملل اسلامی هم در مراحل تکاملی، به ویژه مرحله اول، در پی جذب عضو و تبلیغ بود و قصد مبارزه مسلحانه نداشت! حزبالدعوه هم پس از روی کار آمدن حزب بعث و سختگیریهای حکومت، مخصوصاً نسبت به احزاب اسلامی و اعدام هواداران حزبالدعوه، زندگی مخفی و مبارزه مسلحانه را در پیش گرفتند که همین هم موجب ناکامی آنها، در تشکیل حکومت اسلامی در عراق شد.
حزب ملل اسلامی برنامههای خود را در سه مرحله میانمدت برنامهریزی کرده بود، ولی به خاطر کشف زودهنگام حزب، قبل از اینکه مبادرت به اقدامی بیرونی کند، با دستگیری رهبران و اعضای آن، از هم پاشیده شد! برخی از اعضای این حزب، از جمله عباس آقازمانی (ابوشریف)، احمد احمد و جواد منصوری، بعدها و در سال ۱۳۴۶، گروهی به نام سازمان حزبالله را راهاندازی کردند.
مراحل سهگانه فعالیت حزب ملل اسلامی برای تشکیل حکومت اسلامی
حزب ملل اسلامی برای دستیابی به هدفش- که تشکیل حکومت واحد اسلامی در سراسر قلمرو مسلمانان بود- مراحل سهگانه زیر را برای خود تعریف کرده بود:
۱- مرحله عضوگیری و آموزش: در این مرحله تلاش رهبران حزب، معطوف به تشکیل گروهی از مبارزان و مؤمنانی بود که میتوانستند اهداف این گروه را به پیش ببرند؛ لذا تلاش میکردند با آشنا کردن افراد انتخاب شده با فرهنگ و بینش حزبی برگرفته شده از منابع اسلامی، از طریق آموزشهای عقیدتی و سیاسی در کلاس درس و مباحثه و از طریق نشریه «خلق» ارگان رسمی حزب، این کار را انجام بدهند. جذب نیرو در این حزب، به صورت کاملاً گزینشی و مخفیانه انجام میشد. سلسله مراتب تشکیلات عبارت بودند از: رهبر حزب، کمیته مرکزی، چند شبکه، هر شبکه دو گروه، هر گروه یک دسته، هر دسته دو شاخه، هر شاخه دو واحد، هر واحد دو مدرسه.
حزب ملل اسلامی ۵۵ عضو تشکیلاتی داشت که همگی در سال ۱۳۴۴دستگیر شدند. سیدمحمدکاظم موسوی بجنوردی، محمدجواد حجتی کرمانی، عباس آقازمانی (ابوشریف)، جواد منصوری، عباس مظاهری، علیاکبر صلاحمند، محمد پیران، احمد منصوری، حمید خانمحمد، احمد شیرینی، ابوالحسن فلاحتی موحد، سیدحسن طباطبایی، سیداصغر قریشی، محمدعلی جمالیان، احمد آقازمانی، محمدتقی شالچی، سیداحمد تقوی، عباس دوزدوزانی، ابوالقاسم سرحدیزاده، مرتضی حاجی، محمدکاظم سیفیان، محمدباقر صنوبری، حسن ابنالرضا، حسن عزیزی ملقب به حامد، محمد سیدمحمودی، احمد احمد، محمد میرمحمدصادقی و علی نورصادقی شناخته شدهترین اعضای حزب ملل بودند. آرم ماهنامه «خلق» نیز پرچم سرخی است با ستارهای هشتپر در دایرهای سفید در مرکز آن!
۲- مرحله آمادگی: در این مرحله اعضای حزب، ضمن یادگیری آموزشهای نظامی، خود را برای مبارزه با رژیم و ایجاد نفرت از آن در توده مردم و تشویق آنان برای پیوستن به حرکت انقلابی، آماده میکردند.
۳- جهاد سیاسی: در این مرحله، حزب موجودیت خود را اعلام میکرد و در صورتی که عملیاتی انجام میداد، مسئولیت آن را رسماً به عهده میگرفت. حزب ملل اسلامی برای دستیابی به پیروزی، سه دوره را در نظر گرفته بود:
دوره اول: اعلان موجودیت حزب و دعوت مردم به مبارزه مسلحانه با رژیم
دوره دوم: عملیات تخریبی در دستگاههای دولتی و ترور شخصیتهای برجسته دولتی و حکومتی و ایجاد رعب و وحشت در میان طرفداران رژیم و ایجاد تنفر از رژیم در بین مردم
دوره سوم: آغاز مبارزه مسلحانه تمامعیار.
پیچیدگی تشکیلات حزب ملل اسلامی
ماهیت مسلحانه و مخفی بودن مبارزات حزب ملل اسلامی، مستلزم ایجاد تشکیلات و سازمانی بسیار پیچیده بود تا امکان کشف آن توسط حکومت، به حداقل برسد. رهبر این تشکیلات، اختیارات فوقالعاده گستردهای داشت. از جمله میتوانست تمام عناصر حزبی را رأساً نصب یا عزل کند و در صورت پیروزی و در دست گرفتن قدرت، بر کل جریانات جامعه از جمله عزل و نصب رئیسجمهور و وزرا، کنار گذاشتن اعضای کمیته مرکزی حزب، لغو انتخابات پارلمانی و برگزاری مجدد، نظارت بر امور فرهنگی، اقتصادی و قضایی و... را در دست داشته باشد! با این همه رهبر حزب ملل، برخلاف رهبری حزبالدعوه یا انقلاب اسلامی، شخصیتی کاریزماتیک نداشت و هم از این رو، از پشتیبانی قشر روحانی و تحصیلکردههای رده بالای جامعه، برخوردار نبود و همین امر، مانع بزرگی برای کسب حمایت علما و بازاریان بود. هرچند حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد حجتی کرمانی از طلاب علوم دینی بود، ولی نمیتوان او را نماینده قشر روحانی در حمایت از حزب و رابطه بین حزب و علما و بازاریان برشمرد. وی حتی نشریه حزب را از رفیق شفیق خود، شهید دکتر محمدجواد باهنر و برادرش هم- که هر دو تمایلات ضدرژیم داشتند و فعالیت مبارزاتی هم میکردند- مخفی میکرد!
کمیته مرکزی حزب ملل اسلامی، شامل رهبر، دبیرکل، مسئول امور مالی و سه معاون میشد که تنها به وسیله فرمانده شاخه، به بدنه اصلی حزب وصل میشد و در مواقع خطر، کافی بود که فرمانده شاخه، مخفی شود تا ارتباط بین کمیته مرکزی و بدنه حزب، کاملاً قطع شود! در سلسلهمراتب حزبی پس از کمیته مرکزی، واحد، حوزه، شاخه، مدرسه و کلاس قرار داشت و نظارت مسلط، از بالا به پایین اعمال میشد. تشکیلات سازمانی، به قدری پیچیده، دقیق و منظم بود که هیچ عضوی، نمیتوانست کل تشکیلات و اعضا را بشناسد و حتی هویت و نام رهبری حزب هم، فقط برای کمیته مرکزی مشخص بود. پنهان بودن هویت رهبری برای اعضا، موجب خوشبینی آنها میشد و، چون آموزهها و اهداف حزب اسلامی بود، با این تصور که رهبری در اختیار روحانیون است، به حزب اعتماد میکردند و عناصر مذهبی جذب آن میشدند! شاید فاش شدن هویت و نام رهبری، از رونق حزب کم میکرد و آن را متلاشی میساخت، زیرا رهبری آن از شاخصه خاصی برخوردار نبود! در این حزب از ابتدا به هریک از افراد، یک شماره رمز و نام مستعار داده میشد و لذا کسی نمیتوانست بیش از دو یا سه نفر از اعضای همعرض حزبی خود را شناسایی کند. اگر ساواک واحد یا مدرسهای را کشف میکرد، کافی بود که شخص رابط با آن شاخه، پنهان شود تا ارتباط تمام اعضا با کمیته مرکزی، قطع شود! اما بیتجربگی و کمسن و سال بودن اعضا سبب شد که در عمل، موفقیتی برای پیاده کردن دقیق این تشکیلات پیچیده به دست نیاید! به همین دلیل پس از دستگیری یکی از اعضای رده پایین به نام محمدباقر صنوبری، کل تشکیلات لو رفت و اعضای آن دستگیر شدند!
الگوبرداری امنیتی از گروههای چپ!
بدیهی است که چنین تشکیلات پیچیدهای، نمیتواند حاصل تجربه و دانش جوانان کمسن و سالی، با میانگین سنی ۲۱ تا ۲۲ سال باشد. مطالعات گسترده رهبری حزب درباره احزاب کمونیستی، نشان میدهد که تشکیلات حزب ملل اسلامی، از لحاظ سازماندهی و روابط تشکیلاتی، بیشتر تحتتأثیر سازمانهای چپ بود که در زمینه ایجاد تشکیلات مخفی و زیرزمینی، تجربههای زیادی داشتند. رهبری حزب ملل اسلامی مدعی است که حزب در روابط تشکیلاتی خود، از نسخه خاصی گرتهبرداری نکرده، بلکه خود با توجه به شرایط ایران و رژیم پلیسی حاکم بر آن، ابتکاراتی را بر آنها افزوده و روابط تشکیلاتی خاصی را پدید آورده است.
دیدگاهها و مواضع حزب ملل اسلامی
بالندگی تفکر اصلاح دینی متفکران اسلامی، در پیدایش احزابی با گرایشهای اسلامی فرامذهبی، تأثیراتی مستقیم داشته است. حزب ملل اسلامی هم درصدد تشکیل یک حکومت اسلامی فرامذهبی و فرامرزی بوده است و بهرغم گرایشات و تفکرات شیعی کادر مرکزی، آنها روی وجوه مشترک ملل و فرق اسلامی تأکید و از عوامل و عناصر تفرقهبرانگیز اجتناب میکردند، تا هدف خود یعنی تشکیل حکومت اسلامی یا ملت واحد را محقق سازند. هرچند این نگاه ممکن است غیرواقعبینانه تلقی شود، ولی تجارت تاریخی معاصر در دنیای اسلام در جهت اتحاد بین احزاب شیعی و سنی، از جمله همکاری نزدیک رهبران حزب دعوت اسلامی شیعی و اخوانالمسلمین در عراق، این تفکر رهبری حزب ملل اسلامی را تقویت میکرد. رهبری حزب ملل اسلامی، دستیابی به این آرمان را با نفی شکلهای مختلف حکومتی، چون سلطنتی و جمهوری در جهان معاصر، ممکن میدانست و در نشریه «خلق» ارگان رسمی حزب ملل اسلامی، مقالات تندی در محکومیت این حکومتها مینوشت. به اعتقاد کادر رهبری حزب ملل، رژیم سلطنتی کثیفترین و مرتجعترین رژیمهاست، زیرا علاوه بر مخالفت با اسلام، موجب جمود و سکون جامعه میشود و فرمانروایان نالایق این نظام، کارایی لازم برای اداره کشور را ندارند و به همین دلیل هم تلاش میکنند با دیکتاتوری، کارشان را به پیش ببرند و مخالفان را سرکوب کنند. هرچند هدف حزب ملل اسلامی، تشکیل حکومت اسلامی بود، اما از شکل و ساختار این حکومت، تصویر واضحی را ارائه نمیداد و رهبری حزب بهرغم مخالفت با نظامهای سلطنتی و جمهوری، مثلاً قواعد روشنی را برای انتخاب رهبر در حکومت اسلامی، عرضه نمیکرد.
نگاه حزب ملل اسلامی به مشارکت عمومی
با تمام ضعفها و کاستیهایی که بدان اشارت رفت، حزب ملل اسلامی در زمینه فعالیتهای سیاسی و مشارکت تودههای مردم، دیدگاههای مثبتی داشت. از جمله طبق مرامنامه حزب، زنان نیز حق رأی داشتند که با توجه به نگاههای سنتی و متعصب جامعه در آن دوران، بینش مترقیانهای محسوب میشد. اما نگاه حزب به قدرت، نگاهی تمامیتخواه و اقتدارگرایانه است که فعالیت هیچ حزب دیگری را برنمیتابد و فعالیت تمام احزاب را غیرمجاز میداند! بدیهی است که این نگرش، امکان مدارا با صاحبان اندیشههای رقیب و مخالف را ناممکن میساخت.
در یک کلام حزب ملل اسلامی، بهرغم تأثیرپذیری از جریانات شیعی عراق، یکی از پیشروترین احزاب اسلامی در ایران بود و دیدگاههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن تا انقلاب اسلامی، در بین حرکتها و جریانات دینی موجود، کمنظیر بود.
عوامل شکست حزب ملل اسلامی در مراحل اولیه فعالیت
در تحلیل کلی و نهایی از پیدایش و علل نابودی حزب ملل اسلامی، باید گفت که این حزب یکی از حلقههای زنجیروار اسلامگرایی سیاسی بوده است. البته جامعه ایرانی پیش از حزب ملل اسلامی، فعالیت فدائیان اسلام را تجربه کرده بود که به گفته سیدکاظم موسوی بجنوردی، در شکلگیری تفکرات او تأثیر بسزایی داشت. حرکت فدائیان اسلام، اولین حرکت خودجوش از جوانان مسلمان ایرانی بدون تأثیرپذیری از جریانات خارج از کشور بود، اما حزب ملل اسلامی، مستقیماً از پدیده اسلامگرایی جهان عرب، تأثیر گرفته بود. البته نقش علما و مراجع بزرگ ایرانی مقیم نجف در شکلگیری چنین تفکری، قابل انکار نیست. برخلاف هیئتهای مؤتلفه اسلامی که قشرهای مختلف روحانی، روشنفکر، بازاری، دانشجو، طلبه و... در آن شرکت داشتند، حزب ملل بیشتر در بین دانشجویان، محصلین، دبیران و مهندسان جوان، طرفدار داشت و اکثر اعضای آن، از خانوادههای متوسط و پایینشهری، با گرایشات مذهبی بودند. اما عوامل ناکامی این تشکل در گامهای اولیه، به قرار ذیل است:
۱- عوامل داخلی حزب: بیتجربگی کادر رهبری و کمیته مرکزی و اعضای حزب، فقدان امکانات مالی برای ادامه فعالیت حزب، فقدان آموزش و تعلیمات رزمی برای مخفیسازی در صورت ضرورت و فقدان امکانات نظامی، عدم آشنایی دقیق کادر رهبری به تشکیلات حزبی.
۲- عدم آشنایی با جامعه ایرانی: عدم شناخت موقعیت خود و حکومت مرکزی، تسلط رژیم بر کشور با کمک ساواک و نهایتاً عدم درک درست رهبری حزب از سطح آگاهیهای سیاسی مردم، اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه. باید اذعان کرد که حزب ملل اسلامی نیز، چون گروههای چپ، نتوانست ساختاری منطبق بر واقعیتها و شرایط عینی جامعه ایرانی ارائه دهد و بیشتر اسیر تصورات آرمانی و ذهنیتهای خود بود که با واقعیتهای عینی جامعه فاصله زیادی داشت!