کد خبر: 1021419
تاریخ انتشار: ۰۸ مهر ۱۳۹۹ - ۰۱:۳۶
زندگی سیاسی نعمت‌الله نصیری در آیینه یک پژوهش نوانتشار
شاهد توحیدی

سرویس تاریخ جوان آنلاین: نعمت‌الله نصیری در یک بازه زمانی نسبتاً بلند، ریاست دستگاه امنیتی پهلوی دوم را بر عهده داشت، هم از این روی شناخت دوران سلطنت شاه، بدون خوانش کارنامه او ناتمام است. اثری که هم‌اینک در معرفی آن سخن می‌رود، به قلم زهرا کرمانی به نگارش درآمده و مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیز آن را منتشر ساخته است. ناشر در دیباچه این اثر، درباره موضوع آن، چنین آورده است: «چهار روز پس از پیروزی انقلاب، روی پشت‌بام مدرسه رفاه، گلوله‌ها شلیک شدند و به زندگی او پایان دادند. قدرت بی‌مثالش و امضای او که حکم نابودی و احیای خیلی‌ها بود، ثروت صد‌ها میلیون تومانی‌اش و نزدیکی‌اش به شاه مانع اجرای حکم نشدند، حکم الهی کتب علیکم القصاص فی القتلی! وی که با مقام ریاست ساواک غیرقابل دسترس‌ترین فرد دستگاه ستم‌شاهی به نظر می‌رسید، به دست تقدیر، چنان خوار دست انقلابیون شد... قصه خواری وی نیز همچون قصه‌های صعود وی به قله‌های قدرت در رژیم فاسد پهلوی شنیدنی است.


اثر پیش رو با قلم شیوای خانم زهرا کرمانی شرح حال ژنرال نعمت‌الله نصیری یکی از رؤسای ساواک آریامهری (!) است. با تشکر از زحمات نویسنده گرامی، از تلاش‌های آقایان مهدی حق‌بین مدیر گروه هنر، دکتر رشید جعفرپور مدیر بخش ادبیات، دکتر اکبر اشرفی معاون پژوهشی و همکاران محترم در معاونت انتشارات قدردانی می‌شود».


زهرا کرمانی نویسنده اثر نیز، واپسین برگ از دفتر حیات نصیری را این‌گونه ترسیم کرده است: «ارتشبد نصیری با تمام تلاش‌های خود در جهت تحکیم موقعیتش در ساواک، که ۱۳ سال به طول انجامید، در نهایت نگرانی‌اش به حقیقت پیوست، انقلابیون توانسته بودند بر تمام قوای مجهز حکومت فائق آیند و کنترل اوضاع را در دست بگیرند. نصیری در پشت میله‌های زندان در نقطه‌ای قرار گرفته بود که روزی خود آنجا را مهیای دربند کشیدن انقلابیون ساخته بود. هنوز هر از گاهی صدای شلیک گلوله به گوش می‌رسید. در تهران آرامشی نسبی برقرار بود. نیرو‌های مردمی به پاسداری از نقاط حساس و مراکز مهم شهر مشغول بودند، مردم جنب‌و‌جوش عجیبی داشتند، مدرسه رفاه مقر رهبری انقلاب شده بود و شمار دیگری از فرماندهان ارتش شاهنشاهی در دست نیرو‌های انقلابی بودند. مردم در جمع‌آوری سنگر‌های خیابانی با یکدیگر متحد بودند و با مهربانی خود را برای جشن پیروزی مهیا می‌نمودند و جنایتکاران یکی پس از دیگری به دادگاه انقلاب سپرده می‌شدند تا در دادگاه عدل اسلامی محاکمه شوند. حجت‌الاسلام صادق خلخالی از سوی امام خمینی (ره) مأمور شده بود تا با رعایت تمام موازین اسلامی و حقوق قانونی محکومان، به پرونده جنایتکاران و عوامل رژیم پهلوی رسیدگی کند. همه آرزو‌ها و سرمستی‌های کسانی که روزی بدون توجه به خواسته‌های مردم در کنار حکومت محمدرضا پهلوی گرد آمده بودند به سرابی خشک مبدل می‌شد و از میان آن‌ها نعمت‌الله نصیری به جرم سال‌ها شکنجه و کشتار از طرف دادگاه انقلاب به عنوان مفسد فی‌الارض شناخته شد و بدین ترتیب شمارش معکوس حیات وی آغاز گردید. پس از سال‌ها برای اولین بار بود که سردی هوا را احساس می‌کرد هر چند نگاه‌ها همه مملو از گرما بود. یاد دوران کودکی و روز‌های سرد سمنان افتاده بود و جوان‌هایی که در برف مشغول کار و تلاش بودند و دست‌های پینه‌بسته و ترک خورده‌شان که امیدی به فردا نداشتند، اما امروز برق امید را در چشم تک‌تک مردم می‌توانست ببیند. چندین بار نفس عمیق کشید تا شاید آرام گیرد. با وجود اینکه چند ماه بیشتر از روزی که با خبر مسرت‌بخش فراخوانده شدنش به تهران نگذشته بود، اما به اندازه تمام عمر برایش حوادث تلخ روی داده بود. او عمری را به پای هم‌کلاسی قدیمی‌اش ریخته بود، اما همیشه ترس از کم‌توجهی و رنجش و غضب او آزارش می‌داد و حالا کابوس‌های تلخ همیشگی‌اش محقق شده بود. او می‌رفت تا گام‌های آخرینش را برای ایستادن بر فراز سکوی شکست بردارد. دست‌ها روی ماشه‌های سرد، محکم شده بودند و انتظار فرمان شلیک را می‌کشیدند. ژنرال تا به حال فقط تجربه صدور فرمان آتش و استشمام بوی باروت را داشت، اما این بار داستان چیز دیگری بود. باروت، سرب و اسلحه چیزی جز پایان عمر خفت‌بارش را انتظار نمی‌کشیدند...».

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار