کد خبر: 987567
تاریخ انتشار: ۰۳ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۸:۱۹
گزارش «جوان» از دغدغه‌های فرهنگی سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی
سردار سلیمانی گاهی نقش سفیر فرهنگی را برای کشورمان ایفا می‌کرد. وقتی کتاب «پایی که جا ماند» به زبان عربی ترجمه شد، حاج‌قاسم این کتاب را برای جوانان عراقی برد و آن‌ها با خواندنش با روحیه و مقاومت ایرانی‌ها بیشتر آشنا شدند. هرجا حاج‌قاسم حضور داشته، نشانی از فعالیت‌های فرهنگی ایشان هم دیده می‌شد
احمد محمدتبریزی
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی را نباید یک چهره نظامی صرف دانست. درست است که او یک نابغه نظامی بود و در سخت‌ترین شرایط جنگی همواره راه‌حلی برای برون‌رفت از بحران داشت، با این حال هیچ‌گاه از مسائل فرهنگی غافل نبود. با وجود تمام مشغله‌های زیاد، حاج‌قاسم هیچ‌گاه جبهه فرهنگی را رها نکرد و دلمشغولی‌هایش بابت این بخش را بار‌ها در صحبت‌ها، یادداشت‌ها و خاطراتش نشان داد. عکس‌های ایشان نشان می‌دهد در هواپیما یا در اوقاتی که مجالی فراهم می‌شد، مشغول مطالعه و کتاب خواندن است. چون فعالیت‌های نظامی و جهادی این فرمانده خوش‌نام بسیار پررنگ و درخشان است عموم مردم از وجه فرهنگی ایشان غافل هستند و کمتر از آن شنیده‌اند. سردار سلیمانی را باید یک فرمانده نظامی و فرهنگی دانست. مردی که در طول حیاتش بر خواندن و معرفی کتاب‌های حوزه دفاع مقدس تأکید می‌کرد و گاه با معرفی آثاری، از جوانان علاقه‌مند می‌خواست این کتاب‌ها را بخوانند. در ادامه نگاهی به دغدغه‌های فرهنگی سردار سلیمانی داریم و مروری بر کتاب‌هایی که ایشان معرفی کرده، می‌اندازیم.

یک منتقد ادبی دلسوز
ترویج کتابخوانی یکی از دغدغه‌های مهم سردار سلیمانی بود. این را نویسندگان و فعالان فرهنگی که به حاج‌قاسم نزدیک بودند، اذعان می‌کنند. ایشان گاهی در مقام یک منتقد ادبی حاضر می‌شد و با خوانش دقیق کتاب‌ها، جزئیات ریز و دقیقی را به نویسندگان گوشزد می‌کرد. حاج‌قاسم از دوران دفاع مقدس فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله (ع) کرمان بود و از جوانی در مرکز عملیات‌ها و تصمیم‌گیری‌ها حضور داشت و اطلاعات دقیقی از اتفاقات جنگ داشت و بسیاری از شهدا را می‌شناخت. همین حضور داشتن و در صحنه بودن در سال‌های پس از دفاع مقدس نیز وجود داشت تا سردار سلیمانی را به چهره‌ای آگاه و مطلع از شرایط روز تبدیل کند.

پس برای نویسندگان چه کسی بهتر از حاج‌قاسم برای مشورت گرفتن و کسب اطلاع کردن وجود داشت. ایشان با راهنمایی‌هایشان اطلاعات دقیق و مستندی به نویسندگان می‌داد و پس از اتمام کار، آثار خوب و باکیفیت را به خوانندگان معرفی می‌کرد. محمدرضا بایرامی نویسنده کتاب «سه‌گانه‌ای برای یگانه»، در این کتاب داستان زندگی حاج علی محمدی‌پور از نیرو‌های لشکر ۴۱ ثارالله را روایت می‌کند. بایرامی بعد از تحریر، این کتاب را به سپهبد شهید حاج‌قاسم سلیمانی هدیه می‌دهد تا ایشان کتاب را مطالعه کند و شهید سلیمانی با دقت نظر و متواضعانه اشکالاتی را از این کتاب به نویسنده ارائه می‌دهد.

وقتی کتاب به دست حاج‌قاسم می‌رسد ایراداتی به کتاب وارد می‌کند و در نامه‌ای با لحنی صمیمی و گرم خطاب به نویسنده کتاب می‌نویسد: «من این شهیدی را که در‌باره‌اش نوشته‌ای، از سالیان سال پیش می‌شناسم. با هم بزرگ شده‌ا‌یم، با هم به جنگ رفته ایم، با هم در منطقه بوده‌ایم، با هم در عملیات شرکت کردیم... من شب تا صبح نشستم و کتاب تو را خواندم و گریه کردم و گریه کردم. من دست شما را می‌بوسم، اما شهدای ما خودشان به اندازه کافی بزرگ هستند. لازم نیست در موردشان اغراق کنیم...»

همین چند جمله خودمانی باعث می‌شود تا نویسنده کتاب متوجه اشتباهات کتاب شود و به‌خوبی این موضوع را بپذیرد. بایرامی واکنشش پس از خواندن این نامه را چنین بازگو کرده بود: «اگر به عنوان متولی زندگی داستانی شهید محمدی‌پور، به من دستور داده بود که باید فلان اصلاحات را انجام بدهی، بعید نبود که جواب تندی بدهم. اما ایشان حتی خواهش هم نکرده بود. بلکه گوشه‌ای از دلش را در نگاه به موضوع، به روی من گشوده بود.»

برادر جامانده
حاج‌قاسم با نوشتن یادداشت بر کتاب‌های مورد علاقه‌اش عموم مردم را به خواندن این کتاب‌ها تشویق می‌کرد. این کار بهترین تبلیغ برای کتاب بود. معرفی کتاب و نوشتن یادداشت توسط حاج‌قاسم به عنوان یک فرمانده بلندبالای نظامی و یک شخصیت محبوب مردمی نگاه‌ها را به سوی خود می‌چرخاند و ایجاد کنجکاوی می‌کرد. کتاب‌های زندگینامه قهرمان‌های دفاع مقدس مهم‌ترین کتاب‌هایی بودند که معمولاً خبر تقریظ نوشتن بر آن‌ها توسط حاج‌قاسم سلیمانی منتشر می‌شد. «وقتی مهتاب گم شد» کتاب جانباز علی خوش‌لفظ، یکی از کتاب‌هایی است که حاج‌قاسم سلیمانی نه تقریظ که بعد از خواندن آن یادداشتی برایش منتشر کرد. فرمانده سپاه قدس با خواندن این کتاب در یادداشتی که با عنوان «برادر جامانده‌ات قاسم سلیمانی» منتشر کرده، خطاب به علی خوش‌لفظ نویسنده کتاب، می‌نویسد: «یک بار همه خاطراتم را به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زده‌ای که صد‌ها نفر از آن‌ها را همینگونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آن‌ها را تشییع می‌کنم و رویم نمی‌شود در تشییع آن‌ها شرکت کنم. ۱۰ روز قبل بهترین آن‌ها را - مراد و حیدر را- از دست دادم، اما خودم نمی‌روم و نمی‌میرم، درحالی‌که در آرزوی وصل یکی از آن صد‌ها شیر دیروز له‌له می‌زنم و به درد «چه کنم» دچار شده‌ام. امروز این درد همه وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخم‌هایم پاشاندی. تنهای تنهایم...»

سردار سلیمانی به زندگی شهدای مدافع حرم نیز توجه ویژه‌ای داشت. حاج‌قاسم لحظات زیادی را در کنار رزمندگان جبهه مقاومت گذرانده بود و به‌خوبی با روحیاتشان آشنا بود. شهید محسن حججی سرآمد این رزمندگان بود و حاج‌قاسم برای اینکه کتاب زندگی شهید بهتر در جامعه دیده شود دست به ابتکار تازه‌ای زد. او کتاب «سربلند» را که مستند داستانی از کودکی تا شهادت شهید مدافع حرم محسن حججی بود، خطاب به دخترش امضا می‌کند و می‌نویسد: «سلام بر حججی که حجتی شد در چگونه زیستن و چگونه رفتن. فدای آن گلویی که همچون گلوی امام حسین (ع) بریده شد و سلام بر آن سری که همچون سر مولای شهیدان دفن آن نامشخص و به عرش برده شد. دخترم آن‌ها را الگو بگیر و مهم‌ترین شادی آن‌ها عفت و حجاب است.»

توجه ویژه به ادبیات اردوگاهی
سردار شهید سلیمانی برای کتاب «من زنده‌ام» معصومه آباد دست به ابتکار دیگری زد. حاج‌قاسم توجه ویژه‌ای به ادبیات اردوگاهی و مقاومت آزادگان در چنگال دشمن داشت. در میان کتاب‌هایی که حاج‌قاسم معرفی کرده، نام چند کتاب از ادبیات اردوگاهی دیده می‌شود که در میانشان کتاب «من زنده‌ام» جایگاه ویژه‌ای دارد. برای اینکه این کتاب بهتر دیده شود حاج‌قاسم برایش دو یادداشت نوشته است، هر دو را هم در کشور عراق نوشته تا بهتر حس و حال راوی کتاب و آزادگان را درک کند. سردار سلیمانی در نامه اول خود که آن را در بغداد نوشته، حس خود را نسبت به این کتاب اینطور بیان می‌کند: «خواهرم، مثل همان برادر‌های اسیرت همه جا با تعصب مراقبت می‌کردم کسی عکس روی جلد کتابت را نبیند و در تمام کتاب با ناراحتی و استرس به دنبال این بودم که آیا کسی به شما جسارت کرد؟ آخر مجبور شدم روی عکست را با کاغذ بچسبانم تا نامحرمی او را نبیند.» حاج‌قاسم یادداشت دیگرش را در نینوا خطاب به خانم آباد می‌نویسد: «به تو به عنوان خواهرم، به عنوان معرف دختر مسلمان شیعه، معرف ایران اسلامی، معرف تربیت خمینی افتخار می‌کنیم. حقیقتاً شگفت‌زده شدم و هزاران بار به تو و دوستانت مرحبا گفتم.»

یکی از این کتاب‌ها «رادیو» داستان زندگی و خاطرات سردار محمدرضا حسنی سعدی از دوران اسارت است. شهید سلیمانی در یادداشتی که بر این کتاب نوشته و با عنوان «برادرتان سلیمانی» امضا کرده، چنین آورده: «این خاطره ارزشمند و تکان‌دهنده که از یک عملیات سنگین ویژه، هیجان‌انگیزتر است، نباید به این سادگی پردازش شود. خود بحث رادیو زیباترین داستان خواندنی برای تمام نسل‌ها می‌تواند باشد، در جایی که اسرا و زندانیان جنگ‌ها معمولاً به دنبال سیگار یا اشیا فراموش‌دهنده مخدرند، فرزندان روح‌الله در فکر فهم اندیشه او و تلاش برای ایستادگی روح خدا در مسلک اویند. این اعجاب مذهب و انقلاب است، این تأثیر یک رهبر الهی بر جوانان و نوجوانان در شرایطی تکان‌دهنده و سخت است. مرحبا به این روح بلند و ارزشمند، زمین زیر پایتان را باید سجده کرد.»

سفیر فرهنگی محبوب
«آن بیست و سه نفر» کتاب دیگری در رابطه با آزادگان است که سردار سلیمانی با دقت و وسواس آن را مطالعه کرده و به دیگران نیز معرفی کرده است. ماجرای نوجوان‌هایی ۱۵ تا ۱۷ سال که دیدارشان با صدام را می‌توان جزو ۱۰ واقعه مهم دوران دفاع مقدس قلمداد کرد. البته کتاب فقط شرح همین ماجرا نیست، بلکه روایت هشت ماه از اسارت ۹ ساله احمد یوسف‌زاده، یکی از همین ۲۳ نفر است که با قلمی روان و ساده و در عین حال جذاب و توصیف‌گر نوشته شده است. نویسنده به خوبی توانسته حالات انسانی و موقعیت وقوع رویداد‌ها را ترسیم کند تا از همین رهگذر، هم به شرح ماجرای پیش آمده برای خود بپردازد و هم مخاطب را با زندان‌های مخوف عراق و روز‌های سخت اسرای ایرانی در این زندان‌ها آشنا کند. راوی کتاب اردیبهشت سال ۹۴ در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از نگارش نامه‌ای از سوی سردار سلیمانی خطاب به خود درباره این کتاب خبر داد. بخشی از متن نامه به این شرح است: «احمد عزیزم؛ تقریظ و تحسین رهبر عزیزمان مرا تشویق به خواندن کتابت کرد و پس از قرائت آن به مقامت غبطه خوردم و افسوس که در کارنامه‌ام یک شب از آن شب‌ها و یک روز از آن روز‌های گرفتار در قفس را ندارم. شما‌ها عارفان حقیقی و عابدان به عبودیت رسیده‌ای هستید که به عرش رسیدید، ای‌کاش در همان بالا بمانید. چه زیباست جوانان جویای کمال، کودکانِ کمال‌یافته در قفس دشمن را ببینند. ای‌کاش سفیرانِ در قصر‌های مجلل نشسته کشورمان، این سفیران در قفس گرفتار شده را ببینند و چگونه سفیر بودن را بیاموزند.» سردار سلیمانی حتی سر صحنه فیلم سینمایی «۲۳ نفر» حاضر شده و با دوستان قدیمش دیدار کرده بود.

سردار سلیمانی گاهی نقش سفیر فرهنگی را برای کشورمان ایفا می‌کرد. وقتی کتاب «پایی که جا ماند» به زبان عربی ترجمه شد، حاج‌قاسم این کتاب را برای جوانان عراقی برد و آن‌ها با خواندنش با روحیه و مقاومت ایرانی‌ها بیشتر آشنا شدند. هرجا حاج‌قاسم حضور داشته، نشانی از فعالیت‌های فرهنگی ایشان هم دیده می‌شد. حاج‌قاسم در دوران حیات به دنبال جاری کردن روحیه جهاد و مقاومت و آشنا شدن مردم با ارزش‌های دفاع مقدس بود. او در سیره و سبک زندگی میراث‌دار شهدا بود و در فعالیت‌های فرهنگی‌اش نیز تمام تلاشش را برای معرفی فرهنگ دفاع مقدس و مقاومت کرد. سردار شهید سلیمانی که سال‌ها به عنوان فرمانده، شاهد رشادت‌ها و مقاومت‌های رزمندگان بوده، همواره دغدغه معرفی این روحیه را داشت و بهترین قاصد برای این کار بود.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار