سرويس فرهنگ و هنر جوان آنلاين: چندی پیش بود که ۲۰۰ سینماگر با صدور بیانیهای ۱۰ مادهای اعتراض خود را به آنچه تبعیض و سانسور در سینمای ایران عنوان شده بود، آشکار کردند.
سینماگران در این نامه به تبعیضدر توزیع فرصتها و امکانات، تعدد مراکز تصمیمگیری برای سینما و نداشتن امنیت شغلی و ... معترض شده اند.
بیانیهای که خیلی سریع منتقدان زیادی پیدا کرد. برای مثال رسانهها نوشتند چطور شخصی مثلا «بهرام بیضایی» که هیچگونه ارتباطی دیگر با سینمای ایران ندارد زیر این بیانیه را امضاء کرده است؟ یا اینکه چطور عدهای دیگر از سینماگران که دستشان تا مفرغ در حلقوم بیت المال است و با سرمایه نهادهای دولتی و حکومتی فیلم میسازند، زیر این بیانیه را امضاء کرده اند؟!. عدهای دیگر از سينماگران هم از مفاد و بندهای این بیانیه اظهار بی اطلاعی کردند و امضای خود را چند روز بعد پس گرفتند. نمونه اش «امرالله احمدجو» که این بیانیه را یک کار سیاسی خواند تا یک حرکت و اعتراض صنفی.
این بیانیه هر چند با نسخه ابتدایی آن که بسیار تند و هنجار شکن بود تفاوت داشت، اما همچنان می شد دریافت که آبشخور این قلم بیش از آنکه درگیر یک بحث صنفی باشد آغشته شده به جوهر سیاسیت و سیاست زدگی است.
حال سوال اینجاست که طراح و ایده پرداز این بیانیه چه جریان و شخصی بوده است؟
گفته میشود کارگردان اصلی جمع آوری امضا برای بیانیه ۲۰۰ سینماگر «مصطفی آل احمد» است. جوانی که نامش برای خود اهالی سینما هم ناشناخته و گمنام است. این مثلا سینماگر در طول دو دوره دولت حسن روحانی هیچ فیلم سینمایی را در کارنامه اش به ثبت نرسانده و پیگیری هایش در این سالها بی فایده بوده است.
آل احمد یک فیلم سینمایی در کارنامه دارد که مربوط به دوره احمدی نژاد و جواد شمقدری است وعمده فعالیت جدی سینمایی او مربوط به دو دوره دولت محمود احمدی نژاد است. مستند «بلاک آوت» ۱۳۸۴، طراحی صحنه و لباس «آخرین ملکه زمین» (سینمایی) ۱۳۸۷، فیلم سینمایی «پوسته» ۱۳۸۷، مستند «نویسنده بودن»۱۳۹۰.
این همه آثار وی در عرصه سینماست.
گفتگوی مصطفی آلاحمد با شبکه معاند ایراناینترنشنال
حال چه میشود در شرایطی که دهها صنف و تشکل سینمایی و صدها موسسه و مرکز مستقل و غیردولتی در کشور فعال است یک جوان جویای نام با کارنامه ای بسیار ضعیف و بی رمق احتمالا بواسطه انگیزههای شخصی برای انتقام گیری از دولت و مدیران فرهنگی و سینمایی شمشیر از رو میبندد و یک تنه اقدام به جمع آوری امضاء و مانیفست نویسی شبیه گروهکهای مارکسیستی و چپ علیه دولت میکند؟ و در این راه، از رسانههای فارسی زبان معاند و معلوم الحال هم استفاده میکند؟
جای سوال دارد که که چرا برخی از صنوف سینمایی خانه سینما در سطح بالایی بازیچه این جنگ زرگری شده اند؟ آیا سینما دیگر بزرگتر و رهبری ندارد؟ آیا این اسامی ریز و درشتی که نامشان در این بیانیه دیده میشود صلاحیت و اعتبار این جوان گمنام و کم تجربه را بررسی کرده اند و بعد زیر بار امضای آن رفته اند؟.
یک سوال دیگر! آیا سینماگری که در کارنامه اش کلا یک فیلم سینمایی دیده میشود با این مشکلاتی که در این بیانیه امده است چقدر برخورد کرده است که حالا چنین نسخهای برای سینمای کشور پیچیده؟.
اینکه چرا تعدادی از سینماگران کشور از سر ساده لوحی و ناآگاهی از پشت صحنه ماجرا آلت دست قرار میگیرند و از نام و عنوان شان سوء استفاده میشود موضوعی است که باید از خود این عزیزان پرسید.
ولی واقعا، چه کسی یا کسانی از این آب گل آلود ماهی میگیرند؟ چگونه بعضیها میتوانند با بی بی سی فارسی، ایران اینترنشنال، من و تو، صدای امریکا و ... گفتگو کنند و کسی کاری به کارشان ندارد؟ آیا خیلی سخت استبفهمیم که قصد و نیست این بیانیه یک حرکت و خواست صنفی نبوده و بیشتر به یک انتقام گیری شخصی شبیه بوده است؟