کد خبر: 975452
تاریخ انتشار: ۰۹ آبان ۱۳۹۸ - ۰۳:۴۰
ظهور پیامبر اسلام، بشریت را در مسیری از تکامل قرار داد که از حیث عقلانیت به حدی از توانمندی رسیده که معارف وحیانی را اخذ، ضبط و مورد تفکر و بهره‌برداری قرار دهد
علیرضا پدرام
سرویس اندیشه جوان آنلاین: با ظهور و بعثت پیامبر اسلام (ص) در عرصه گیتی تغییراتی در عرصه مادی و معنوی دنیا به وجود آمد و شاید اگر با نگاه عقلانیتی توحیدی به مسئله تاریخ بنگریم، بتوانیم تاریخ بشر را به دوران قبل و بعد از ظهور حضرت مصطفی (ص) تقسیم کنیم. یکی از ویژگی‌های مهمی که به اعتبار آن، ظهور پیامبر اکرم تبدیل به نقطه عطف تاریخ می‌شود، موضوع خاتمیت نبی (ص) و حواشی آن است. اراده خداوند بر خاتمیت پیامبر (ص) مبتنی بر گزاره‌هایی است که برخی آن‌ها حکایت از این دارد که خداوند برای بشر قبل و بعد از پیامبر (ص) تفاوت قائل است. اگر بخواهیم اجمالاً به جنبه‌ای از این تفاوت اشاره کنیم که مربوط به ویژگی‌های انسانی است، مهم‌ترین آن را شاید بتوان در مؤلفه‌هایی، چون «مدنیت جامعه بشری» و «ارتقای عقول بشریت» اشاره کرد.

اسلام مدون مدنیت
اگر تمدن را منظومه‌ای از معارف متکثر بشری که سامان یافته و تعیین پیدا کرده است بدانیم، جوهره و عنصر کلیدی آن را می‌توان مدنیت برشمرد. تمدن بدون مدنیت فرومی‌ریزد. آغاز شکل‌گیری تمدن با بحث از مدنیت است و آغاز فروپاشی تمدن با انحطاط مدنیت است؛ لذا از میان جمیع مؤلفه‌های تمدن، عنصر مدنیت برجسته شده است و آن منظومه را تمدن نامیدند. مدنیت، سامان اجتماع بشری بر پایه نظم و قانون است. سازه‌های مادی و معنوی بشر در اثر حاکمیت نظم و قانون یا همان مدنیت، پدید می‌آید. اگر قانون بر حیات جمعی حاکم نباشد، سازه‌های بشر یک روز ساخته و روز بعد خراب می‌شود و یا اصلاً ایده‌ها عینیت پیدا نمی‌کنند بنابراین، قوام تمدن به مدنیت است.

با وجود این که تا پیش از ظهور اسلام و خاتمیت پیامبر می‌توان نمونه‌هایی از تمدن را در اقصی نقاط جهان شناسایی کرد، اما در عمده این تمدن‌ها عنصر مدنیت به صورت کم‌رنگی حضور و نمود دارد. جوامع و تمدن‌های پیشینی غالباً نه بر مبنای قوانین مدون و دستورات همیشگی بلکه برمبنای آتوریته و اعمال فرامین یک حاکم و تعمیم نفوذ او بر دامنه جغرافیای آن تمدن بوده است. در واقع کمتر می‌توان نمونه‌های باستانی سراغ گرفت. مجموعه‌ای از قوانین و دستورالعمل‌ها مبنای حکمرانی و محدودکننده آن به حساب آمده و مناسبات اجتماعی و حتی دامنه اعمال نفوذ حاکم یا فرمانروایان بر مبنای آن دستورالعمل تغییرناپذیر شکل گیرد. این همان رخدادی است که با انقلاب نبوی همزمان شد و حدود زیادی از آن به ذات اسلام و فراگیری و جامعیت این دین الهی بازمی‌گردد.

اسلام دین هدایت است و همچون دیگر ادیان وحیانی، اما به نحو اتم و اکمل، فقط ناظر به هدایت ایمانی و عقیدتی نیست بلکه هدایت عمل انسان را نیز مد نظر دارد. همین جا فلسفه تشریع به میان می‌آید و اسلام حامل شریعت می‌شود. شریعت آیینی است الهی که توسط رسول خدا (ص) بر مسلمانان ابلاغ شده است. شریعت اسلامی به عنوان مصداق تام مدنیت مدون، همه ساحات حیات بشری را دربر دارد و ترسیم‌کننده مدنیت جامعه اسلامی است. چنان که مدنیت اسلامی توسط رسول الله در طول دوران بعثت و علی‌الخصوص در مدت ۱۰ سال حکومت آن حضرت در مدینه بر جهانیان عرضه شد. دانشی را که بر شریعت و مدنیت اسلامی تعلق گرفته است، دانش فقه می‌نامند که متأثر امر الهی بر لزوم باقی ماندن افرادی از هر قوم در شهر برای تفقه در دین و آموختن شریعت است تا مردم را به‌واسطه آشنایی با شریعت اسلام، انذار دهند: «وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ».
بدین ترتیب، فقه اسلامی به امر الهی در همان عصر بعثت تأسیس شد و اولین معلم آن هم وجود مقدس رسول‌الله (ص) بود و قطعاً دوره طلایی فقه اسلامی همین زمان بوده است و اولی‌الامر بعد ایشان به دلیل معسور بودن موفق به تداوم عینیت مدنیت عصر نبوی نشدند.

اسلام و ارتقای عقول بشریت
به زعم کلیه اندیشمندان علوم دینی، از جمله الزامات خاتمیت نبی اکرم (ص) آن است که در دوران پیامبر اکرم نوع بشر به گونه‌ای از تکامل عقلانی رسیده باشد که اساساً دیگر نیازی به حضور مستقیم انبیای برای ارشاد مردم در زمانه‌های بعد نباشد. این موضوع در تاریخ بشری که از ابتدای خلقت همواره و در همه عهد‌ها بشر را بدون نبی (ص) از میان خودشان قرار نداده است «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِکَ شَهِیداً عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِّکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ» (نحل ۸۹)، اما چنانچه در آیه شریفه اشاره شده، آنجا که سخن از ظهور پیامبر (ص) به میان می‌آید وی را شاهدی بر همه امت‌ها و هدایتگر و بشارت‌دهنده آنان معرفی می‌کند و ابزار مهم این هدایتگری را قرآن برمی‌شمرد. به عبارتی طبق نص قرآن با ظهور حضرت رسول (ص) جریان تاریخ‌گویی به واسطه تغییر و ارتقای سطح ادراک بشریت نیازمند تشریع مجدد و تبیین این تشریع توسط پیامبری دیگر نیست.
اقبال لاهوری در خصوص این تکامل عقل بشری در دوران «پساپیامبر» معتقد است دوره ارسال انبیا، دوره حاکمیت غرایز بشر بود در حالی که دوران مقارن خاتمیت، عصر ظهور عقلانیت و علم‌گرایی و بلوغ فکری انسان است؛ لذا نبوت و پیامبری با تجربه باطنی و غرایز سازگار است.

با آغاز دوره عقلانیت، دوران نبوت ختم می‌شود و «با تولد عقل و ملکه نقادی، زندگی به خاطر منافع خود تشکیل و نمو آن اشکال از خودآگاهی را که نیروی روانی در مرحله قدیم‌تر تکامل بشری به آن صورت جریان داشت متوقف می‌سازد. آدمی نخست در فرمان شهوت و غریزه است. عقل استدلال‌کننده که تنها همان سبب تسلط وی بر محیط است خود تکامل و پیشرفتی است و، چون عقل تولد یافت باید آن را با جلوگیری از اشکال دیگر معرفت تقویت کنند.»
به این اعتبار می‌توان دوران عقلانیت پس از خاتمیت را عصر کثرت‌زا در حجیت معرفتی به حساب آورد.
البته رسیدن بشر به حد کافی از خرد به معنای بی‌نیازی انسان از منبع وحی برای رسیدن به حجیت نیست. چه آنکه آموزه‌های مبتنی بر وحی انبیا نیز هیچ کدام خارج از حد عقل نیست و همگی مبتنی بر عقلانیت بشری بوده است. بشر اکنون این قابلیت و توانمندی را به دست آورده که مجموعه آموزه‌های نبوی به ویژه قرآن و سنت را از یک طرف حفظ کند تا هم خودش و هم آیندگان از این میراث‌های دینی استفاده کند و در واقع توان بشر برای حفظ چنین میراث دینی نشانگر بلوغ فکری اوست؛ نه این که عقل او جای آموزه‌های دینی نشسته است و می‌تواند در امور دینی فرمان براند.

انسان عصر خاتم به قابلیت‌های ویژه‌ای دست یافته که در آیات نخست سوره علق نیز که نخستین آیات وحی خطاب به پیامبر است مورد اشاره قرار گرفته است. در این آیات خداوند تعالی آدمی را به قرائت و خواندن و نوشتن و قلم یاد می‌کند و همین امر نشان‌دهنده آن است که آدمی در عصر پیامبر به مرحله‌ای رسیده که آنچه از سوی پروردگار نازل می‌شود را بفهمد و آن را محافظت کند. شهید مطهری در همین زمینه گوید: «همین قدر که بشر می‌رسد به آن مقام و درجه که مصداق علم بالقلم؛ علم الانسان مالم یعلم می‌شود؛ تاریخ خودش را می‌تواند ضبط کند، می‌تواند وارث تاریخ گذشته خودش باشد. می‌تواند کتاب آسمانی که به دستش می‌دهند حفظ کند. می‌تواند احادیث و جوامع الکلمی را که پیامبر القا می‌کند، لااقل اصولش را نگهداری کند تا بعد علم درست در اطراف این‌ها بیایند؛ می‌تواند این‌ها را حفظ و ضبط کند و در امر دین تفقه نماید دیگر نیازی به انبیا برای تبلیغ شریعت وجود ندارد. نبودن انبیا در دوره تکامل بشری خود دلیل تکامل بشریت است. یعنی علم، عالم فقیه و متفقه، حکیم و فیلسوف جانشین انبیایی که کارشان تبلیغ شرایع دیگران بود، می‌شود.»
این پیشرفت عقلانی دوران خاتمیت بی‌تناسب با پیشرفتگی در حوزه ادبیات در میان عرب میان سایر ملل و شبه‌جزیره حجاز در مرحله اول و همسایگی و مجاورت با تمدن‌های پیشرفته بشری مانند ایران و روم که برجسته‌ترین تمدن‌های زمان خویش به حساب می‌آمدند نبوده است چراکه گسترش سریع اسلام در این تمدن‌ها تلاش مردم مسلمان آن‌ها در حفظ و گسترش میراث علمی را سبب شد که از تمدن اسلامی آغاز و پس از گسترش بسیار، به دامنه تمدن غربی نیز منتقل شد.

در تأیید بلوغ عقلانی دوران پس از اسلام و تفاوت ایجاد شده در امت پس از ظهور اسلام، می‌توان به برخی آیات شریفه قرآن نیز استناد کرد. از جمله وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً یا کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُم منْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ که جایگاه برجسته امت رسول الله (ص) را در مقایسه با سایر امت‌های پیشین نشان می‌دهد و حتی در آیات فراوان وظیفه تفکر و تعقل بیش از همه کتب آسمانی بر دوش بشر پساپیامبر گذاشته شده است: وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ.
در مجموع می‌توان چنین استنباط کرد که ظهور پیامبر اسلام در سیر تکاملی تاریخ بشریت نقطه عطفی به حساب می‌آید و بشریت را در مسیری از تکامل قرار داد که از حیث عقلانیت به حدی از توانمندی رسیده که معارف وحیانی را اخذ، ضبط و مورد تفکر و بهره‌برداری قرار دهد. این نقطه عطف، برحسب روایات در آخرالزمان و با ظهور خاتم‌الاوصیا به اوج خود رسیده و عقلانیت بشری در دوران ظهور امام زمان (عج) به اوج خود خواهد رسید و انسان را به نهایت درجه تکامل از حیث عقلی نزدیک خواهد کرد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر