سرویس جامعه جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما، آبانسال۹۶، مرد سالخوردهای مأموران پلیس را از ناپدید شدن ناگهانی پسرش باخبر کرد و گفت: «چند روزی است پسرم نیما ناپدید شده و همسرش میگوید او به محل کارش رفته و بازنگشته است. چند بار با تلفن همراه نیما تماس گرفتم که میگفت: به سفر شمال رفته است. البته صدای پسرم به خوبی شنیده نمیشد تا اینکه آخرین بار متوجه شدم صدای خودش نیست برای همین به ماجرا مظنون هستم و احتمال میدهم برای پسرم اتفاق بدی افتاده است.»
در حالی که تحقیقات پلیس در جریان بود جسد سوخته مردی حوالی شریفآباد ورامین کشف شد. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مشخص شد جسد متعلق به نیما است. به این ترتیب پرونده با موضوع قتل عمد تشکیل شد و در روند بررسیها همسر نیما تحت بازجویی قرار گرفت، اما او ادعا کرد از قتل شوهرش بیخبر است. مأموران در گام بعدی تحقیقات خود و با بررسی فهرست مکالمات تلفن همراه همسر نیما دریافت آن زن با یکی از همکاران خود به نام پرویز رابطه پنهانی داشته است. پرویز که متأهل و صاحب سه فرزند بود، بازداشت شد و به قتل نیما اعتراف کرد و گفت: با نقشه سمانه مرتکب قتل شده است. به این ترتیب پرویز به اتهام مباشرت در قتل و سمانه به اتهام معاونت در قتل، روانه زندان شدند و پرونده صبح دیروز روی میز هیئت قضایی شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده قرار گرفت. ابتدای جلسه نماینده دادستان از طرف دختر ۱۰ساله مقتول که از همسر اولش بود درخواست قصاص کرد و در ادامه پدر و مادر مقتول نیز درخواست قصاص کردند. سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: «با سمانه همکار بودیم. او همیشه از بدرفتاریهای شوهرش گلایه داشت. سمانه میگفت: دوبار ازدواج کرده و طلاق گرفته است و در سومین ازدواجش نیز شانش نداشته و شوهرش مرد بداخلاقی است. با این حرفها دلم برایش سوخت.» متهم ادامه داد: «قرار شد به خاطر سمانه، شوهر او را ادب کنیم به همین خاطر تصمیم گرفتیم خودروی نیما را سرقت کنیم، اما منصرف شدیم. این گذشت تا اینکه سمانه گفت: اگر شوهرش را بکشم زندگی خوبی را با من شروع میکند و همین حرفها باعث شد خام شوم و پیشنهادش را قبول کنم.»
متهم در خصوص قتل گفت: «سمانه برای این کار اسلحهای خرید و آن را در اختیار من گذاشت. طبق نقشه، نیما را سوار ماشین کردم و به بهانهای به حاشیه شریفآباد ورامین بردم و در یک موقعیت مناسب او را به قتل رساندم سپس جسدش را به آتش کشاندم.» در ادامه سمانه در جایگاه ایستاد و با انکار جرمش گفت: «پرویز دروغ میگوید و من اسلحهای را به او نداده بودم. احتمالاً بین آنها اختلاف بوده و نیما را کشته است.» در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.