کد خبر: 951102
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردين ۱۳۹۸ - ۲۱:۵۴
بررسی رویکردهای مختلف طراحی مدل‌های حکومتی در گفت‌و‌گو با «احسان خسروجردی»
انبیا آمدند تا خودشکوفایی عقلانی رخ دهد. اما اینکه این با چه سازوکاری رخ می‌دهد را ما نتوانستیم تبیین کنیم و در برابر کسانی که می‌گویند رفتن به سمت مدل‌های استبدادی موجب تعصب، جزم‌اندیشی، آرزواندیشی، خام‌اندیشی، تقلید و... می‌شود نتوانستیم اثبات کنیم که چگونه حکومت دینی دفائن انسان‌ها و عقل‌ها را شکوفا می‌کند
محمدصادق عبداللهی
سرویس سیاسی جوان آنلاین: در کنار برخی دشمنی‌ها و تئوری‌پردازی‌های آکادمیک، وجود برخی از ناکارآمدی‌ها و فشار‌ها در یک سال گذشته موجب شده شبهات جدیدی درباره چرایی ضرورت تحقق حکومت دینی در عصر غیبت مطرح یا نظرات قدیمی در این زمینه بازخوانی شود. نگاهی به نظرات و شبهات مختلف در این زمینه نشان می‌دهد که سؤالات برگرفته از مبانی مختلف می‌باشند و با رویکرد‌های متنوعی مطرح می‌شوند. از سوی دیگر رهبر انقلاب در ابتدای بیانیه گام دوم انقلاب آورده‌اند: «آن روز که جهان میان شرق و غرب مادی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمی‌برد، انقلاب اسلامی ایران، باشکوه و قدرت پا به میدان نهاد.» برای تسری در پاسخ به سؤالات و بررسی عبارت مذکور، نیت بر آن کردیم که اصلی‌ترین و مهم‌ترین منظر‌ها و رویکرد‌های مختلف این بحث را شناسایی و درخصوص هر یک توضیحات مختصری ارائه کنیم؛ لذا به سراغ احسان خسروجردی، رئیس معاونت گفتمان انقلاب اسلامی مرکز ماهر بسیج رفته‌ایم. خسروجردی در این فرصت به مرور اجمالی منظر‌ها و رویکرد‌های مختلف بررسی ضرورت حکومت دینی در عصر غیبت پرداخته‌اند و در هر مورد تلاش کرده‌اند اصلی‌ترین افراد و جریانات مطرح را معرفی کنند. ماحصل این گفت‌و‌گو در ادامه از نظر می‌گذرد:

چرایی و اصلاً امکان برپایی حکومت اسلامی در دوره غیبت را می‌توان از منظر‌های مختلفی بحث کرد. من در این گفت‌و‌گوی کوتاه سعی می‌کنم تنها به صورت فهرست‌وار به برخی از مهم‌ترین این منظر‌ها و رویکرد‌ها اشاره کنم و به برجسته‌ترین افرادی که در داخل کشور در هر زمینه کار کرده‌اند، اشاره‌ای داشته باشم. اما باید متوجه اهمیت موضوع بود و آن را به این گفتار چند دقیقه‌ای محدود نکرد.

۱- فلسفه سیاسی

نخستین گام از این منظر، بحث بر سر لزوم وجود اصل حکومت است. پس از اثبات لزوم برپایی حکومت، بحث بر این است که حکومت باید بر مبنای ارزش‌های بومی شکل بگیرد یا ارزش‌های جهانشمول. از آنجا که بسیاری از سکولار‌ها قائل به این هستند که یکسری ارزش‌های جهانشمول وجود دارد، معتقدند مدل حکومت سکولار ترکیه با سوئد و اروپا باید یکسان باشد.

برای اثبات حکومت اسلامی از این منظر، در پاسخ به سؤال اول یعنی لزوم وجود حکومت با سکولار‌ها موافقیم، اما نقطه اختلافی اینجاست که ما معتقدیم علاوه بر ارزش‌های جهانشمول باید به ارزش‌های مختص هر فرهنگ نیز در تعیین نوع حکومت توجه داشت. بخشی از کسانی که قائل به حکومت سکولار هستند، حوزه اخلاق و ارزش‌های دینی را از ارزش‌های عرفی و عقلی جدا می‌کنند و اصلاً به همین خاطر به آن‌ها سکولار می‌گوییم؛ اما اگر هر سه این ارزش‌ها را با هم در نظر بگیریم قائل به حکومت دینی هستیم. به عبارت دیگر حکومت دینی می‌گوید، هر سه ارزش‌های عقلی، اخلاقی و دینی باید در تعیین نوع حکومت دخیل باشند.

قوی‌ترین اندیشمندی که در زمینه فلسفه سیاسی در ایران کار کرده است، دکتر محمدجواد لاریجانی است که کتاب‌هایی همچون «دین، حکومت، توسعه»، «روش تحقیق در فلسفه سیاسی» و «فلسفه سیاسی» را نوشته است. بعد از ایشان هم می‌توان از آیت‌الله صادق لاریجانی نام برد که در این زمینه بحث‌های ریز تخصصی دارند.

در فلسفه سیاسی از منظر دیگری نیز بحث مطرح می‌شود. گروهی اینطور بحث می‌کنند که آیا در هر فرهنگ و منطقه‌ای باید یک مدل حکومتی برگرفته از فرهنگ‌ها و ارزش‌های آن منطقه ارائه داد، یا خیر یک الگوی ثابت برای کل جهان وجود دارد؟ خاستگاه اصلی این نگاه اروپا و امریکا است. یک عده می‌گویند مدل حکومتی در فلسفه سیاسی برای همه جا یکسان است و به همین خاطر دین و ارزش‌ها در آن دخیل نیستند؛ عده‌ای دیگر، اما می‌گویند در یک منطقه مدل‌های سیاسی‌ای کارآمدند که اقتضائات فرهنگ و زمانه و ارزش‌های بومی در آن‌ها لحاظ شود. لئواشتراوس از این دست فیلسوفان است که کتابی به نام «فلسفه سیاسی چیست؟» را نوشته است. با استفاده از آرای اشتراوس می‌شود حکومت اسلامی را اثبات کرد و از همین رو افرادی همچون آقای محسن رضوانی در مؤسسه امام خمینی (ره) درباره اندیشه‌های اشتراوس به صورت ویژه کار می‌کنند.

آقای دکتر عماد افروغ هم در فلسفه سیاسی با استفاده از فلسفه صدرا و با رویکرد رئالیسم انتقادی، بحث حکومت اسلامی را مطرح می‌کند. ایشان و آقای پارسانیا و سپس آقای حسین سوزنچی از آدم‌های قوی هستند که در این زمینه کار کرده‌اند. دانشگاه باقرالعلوم قم نیز با این نگاه به تربیت طلاب می‌پردازد.

۲- الهیات سیاسی

در الهیات سیاسی از منظر اخلاق، فقه و کلام درباره ضرورت حکومت الهی بحث می‌شود. این منظر همان‌طور که در اسلام وجود دارد، در سایر ادیان هم موجود است. وقتی به آرای مختلف الهی‌دانان ادیان گوناگون نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که آرای موجود عمدتاً برگرفته از افلاطون است. حتی نظریه ولایت فقیه حضرت امام (ره) نیز در برخی موارد افلاطونی می‌شود. مثلاً افلاطون می‌گوید باید یک فیلسوف شاه در رأس حکومت قرار بگیرد، امام (ره) این فیلسوف شاه را تبدیل کرده به حکیم الهی یا ولایت فقیه و استدلال‌های شبیه به هم دارند.

آگوستین قدیس نیز کتابی به اسم شهر خدا نوشته است و اثبات کرده چگونه مؤمنان و موحدین باید در جامعه‌ای با حاکمیت احکام الهی زندگی کنند. شهر خدا را وقتی با آرای امام یا رهبری، مثل کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی، مقایسه می‌کنیم، متوجه اشتراکات زیادی می‌شویم.

الهیات سیاسی تفاوتش با منظر یا رویکرد اول این است که در فلسفه سیاسی فقط بحث‌های عقلانی مطرح می‌شوند، اما در اینجا از اخلاق، فقه و کلام نیز بهره برده می‌شود. از آدم‌هایی که در این زمینه خوب و قوی کار کرده‌اند می‌توان به علامه مصباح یزدی، آیت‌الله جوادی آملی، آیت‌الله صادق لاریجانی و آیت‌الله احمد عابدی اشاره کرد.

جریان روشنفکری نیز در این زمینه کار‌هایی انجام داده است. در غرب کارل اشمیث، الهی‌دان برجسته آلمانی، کتابی نوشته که خانم مریم چمن‌خواه، از شاگردان آقای حجاریان، این کتاب را تحت عنوان «الهیات سیاسی» ترجمه کرده است. آقای حجاریان نیز این بحث را در مهرنامه مطرح کردند و بدین سؤال پرداختند که آیا با مدل اشمیث به استبداد دینی خواهیم رسید یا نه؟! این بحث‌ها، بحث‌های خوبی بود که جبهه انقلاب اسلامی می‌توانست به آن‌ها ورود کند، اما متأسفانه تفکر سیاسی در ما زیاد قوی نیست و ما از این‌ها نه خبر داریم و نه به آن‌ها فکر می‌کنیم.

با رویکرد اخلاقی، در غرب یک فیلسوفی به نام «السدر مک اینتایی» حضور دارد که ایشان در کتابی با عنوان «کدام عدالت؟ کدام عقلانیت؟» و در کتاب دیگری با نام «فلسفة اخلاق» اثبات می‌کند که چطور اخلاق ما را به مدل سیاسی می‌رساند. السدر مک اینتایی هنرش این است که آرای اخلاقی را به آرای سیاسی ربط می‌دهد و، چون ارتباط این دو را اثبات می‌کند معتقد است حکومت باید اخلاقی باشد. حال اگر اثبات شود، اخلاق باید با دین همراه باشد، ضرورت حکومت دینی اثبات می‌شود. یعنی در این خصوص باید الزام همراهی اخلاق و سیاست و الزام همراهی اخلاق و دین با هم اثبات شود تا حکومت سیاسی دینی اثبات شود.

در ایران، کتاب قوی‌ای در این زمینه سراغ ندارم و صرفاً مقالاتی موجود است. به عنوان مثال آیت‌الله صادق لاریجانی و شاگردان ایشان در نشریه‌ای با عنوان «پژوهش‌های اصولی» در شش شماره مقالاتی را نوشته‌اند. همچنین آقای حمید شهریاری نیز که از شاگردان آقای صادق لاریجانی است و آقای محمد لگنهاوزن در این زمینه کار کرده‌اند. آقای محمد لگنهاوزن مقاله‌ای در این زمینه دارند که در «سیری در سپهر دین» چاپ شده است.

۳- جامعه‌شناسی سیاسی و جامعه‌شناسی دینی

بخشی از مباحث مربوط به کارآمدی یک نظام از این منظر و با این رویکرد بحث می‌شود. درواقع اندیشمندان این منظر می‌‎گویند ما اصلاً کاری به حقانیت دین نداریم و برای ما مهم آن است که آیا دین در یک جامعه و تبعات دینداری آن باعث قوام آن جامعه خواهد شد یا خیر! برخی معتقدند همین که مردم در یک جامعه اعتقادات دینی داشته باشند، این باعث قوام جامعه می‌شود، چون دین همچون چسبی است که همه را به هم می‌چسباند و اینکه آیا التزام و باور به یک دین و دینمداری، تبعات و آثار و کارکرد اجتماعی- فرهنگی و سیاسی مفید و مناسب مناسبات زندگی جمعی انسان‌ها را تأمین می‌کند، کارآمدی مدل حکومتی دینی به چیست و چگونه قابل ارزیابی اجتماعی و سیاسی است؟ این بحث در غرب جلو رفته، اما متأسفانه در داخل ایران کسی این موارد را بحث نکرده است.

۴- روان‌شناسی دین
از منظر روان‌شناسی دین، بحث می‌شود که آیا افرادی که به وجود خدا و دین قائل هستند و معتقدند باید از احکام خدا اطاعت کرد سلامت روانی دارند؟ بعضی‌ها می‌گویند این‌ها از نظر روانی بیمار هستند و به همین خاطر فرهنگی که از این‌ها تولید می‌شود فرهنگ استبدادی است؛ کتابی هست در این زمینه به نام «روان‌شناسی دین» اثر دیوید فونتا که نشر ادیان و مذاهب آن را چاپ کرده است. در ایران من نمی‌شناسم کسی را که روان‌شناسی دین از نظر سیاسی کار کرده باشد. اکثر کار‌های انجام شده ترجمه هستند.

گروهی دیگر از روان‌شناسان دین می‌گویند افراد معتقد به دین و حکومت دینی الزاماً بیمار نیستند بلکه این‌ها تنبل و بی‌تعهد هستند. مثلاً «اریک فروم» در کتاب خود به نام «گریز از آزادی» می‌گوید یک عده‌ای از آنجا که تنبل و بی‌تعهد هستند و مسئولیت آزادی‌شان را نمی‌پذیرند، اصلاً نمی‌خواهند آزاد باشند و تن به استبداد می‌دهند. این‌ها حکومت دین را می‌پذیرند تا هر وقت ایرادی به آن‌ها وارد شد بگویند ما مقصر نیستیم و دین از ما اینطور خواسته است یا تقصیر را به گردن مسئولان و حکومت بیندازند. فروم می‌گوید اینها، چون تنبل و بی‌تعهد هستند و مسئولیت آزادی خود را نمی‌خواهند قبول کنند، به سمت فرد دیگری می‌روند. از دل این بحث‌ها، فلسفه سیاسی و جامعه‌شناسی سیاسی به وجود می‌آید. فردی را که در این زمینه مثال می‌زنم هانا آرنت است. آرنت یک زن یهودی‌تبار و اندیشمند است که از مباحثش مدل سیاسی بیرون می‌آورند.

۵- وجودی- فلسفی (اگزیستانسیالیستی)

مدل سیاسی آرنت بر اساس مبانی روان‌شناختی و وجودی انسان است. یعنی اول انسان‌شناسی می‌کند و بعد طبق آن انسان‌شناسی به مدل حکومتی می‌رسد. از منظر این اندیشمندان، انسانی روانش سالم و دارای عقلانیت است که دنبال الگوی لیبرال دموکراسی باشد، چون هم تعهد آزادی‌اش را می‌پذیرد و هم تن به استبداد نمی‌دهد و هم می‌خواهد به خود شکوفایی و استقلال رأی برسد. در این مدل حکومت‌‎های دینی استبدادی و ضد خودشکوفایی و آزادی هستند که خب شاهد هستیم در ۱۰، ۲۰ سال گذشته شبهاتی از این جنس زیاد شده و فیلسوفانی، چون هانا آرنت و ژان پل سارتر برجسته شده‌اند. ژان پل سارتر از آن فیلسوفان سیاسی است که می‌گفت: حکومت‌های استبدادی و دین مانع خودشکوفایی هستند. بنابراین بحث‌هایی داریم که با سبقه وجودشناختی، وارد مدل‌های حکومتی می‌شوند.

در ایران با وجود استناد به سخنان ائمه اطهار حرف‌های خیلی خوبی می‌توان زد؛ با این حال کسی را که بتواند این موارد را نقد کند و سپس مدل حکومتی ارائه کند، نمی‌شناسم؛ برای مثال حضرت علی (ع) می‌فرمایند انبیا آمدند تا از عمق ضمیر وجودی انسان‌ها، عقلانیت را بالا بیاورند. اصلاً انبیا آمدند تا خودشکوفایی عقلانی رخ دهد. اما اینکه این با چه سازوکاری رخ می‌دهد را ما نتوانستیم تبیین کنیم و در برابر کسانی که می‌گویند رفتن به سمت مدل‌های استبدادی موجب تعصب، جزم‌اندیشی، آرزواندیشی، خام‌اندیشی، تقلید و... می‌شود نتوانستیم اثبات کنیم که چگونه حکومت دینی دفائن انسان‌ها و عقل‌ها را شکوفا می‌کند و اصلاً چرا و چطور دینداران از نظر شاخصه‌های روانی سالم‌ترین انسان‌ها هستند، یعنی هرچه دینداری بیشتر، سلامت روانی بیشتر؛ اگر بتوانیم این‌ها را اثبات کنیم، سپس می‌توانیم از مدل فردی به مدل حکومتی برسیم.

موارد ذکر شده، بخشی از منظر‌ها و رویکرد‌هایی است که از طریق آن می‌توان وارد بحث اثبات ضرورت حکومت دینی در عصر غیبت شد. البته من از بیان، الگو‌های بین رشته‌ای و مردم‌شناختی به دلیل کمبود وقت صرف نظر کردم، اما این الگو‌ها بسیار مهم هستند و متأسفانه در ایران هم خیلی کم کار شده‌اند. مثلاً خیلی‌ها حتی نمی‌دانند مردم‌شناسی حکومت دینی یعنی چی! تنها کسی که من دیده‌ام در این زمینه کار کرده، اما مجهول‌القدر است آقای دکتر «ابراهیم فیاض» هستند. ایشان درباره مردم‌شناسی، جمهوریت، اسلامیت و ولایت فقیه با محوریت فطرت و حکمت کار کرده و مقالات قوی‌ای هم دارند.

این را هم بگویم که بخشی از موارد فوق به‌ویژه با رویکرد وجودی- فلسفی، جسته و گریخته در آثار شهید مطهری وجود دارد. برای مثال ایشان در جایی بحث می‌کنند، انسانی که در ساحت وجودی خودش به ملال و افسردگی و تنهایی می‌رسد چه بلایی سرش می‌آید و بعد آقای مطهری می‌گوید در اسلام، چون امر به معروف و نهی از منکر بر پای عطوفت است و مؤمنین، چون همدیگر را دوست دارند امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند این عاطفه و محبت باعث می‌شود نه‌تن‌ها احساس تنهایی و ملال نکنند، بلکه یک شبکه اجتماعی و انسانی هم شکل بگیرد که تولید قدرت کند. ببینید یعنی از یک فلسفه وجودی رفت و مدل حکومتی درآورد.

البته هابرماس هم مدل شبکه ارتباطی را بحث کرده است. بعضی‌ها در دانشگاه و مؤسسه امام خمینی (ره) در تهران مدل شبکه ارتباطی اجتماعی هابرماس را با مدل امام خمینی (ره) مقایسه کردند و به اشتراکات زیادی رسیده‌اند که می‌شود از این منظر هم درباره حکومت دینی بحث کرد. یعنی بگوییم الگوی حکومتی اسلامی و ولایت فقیه شبکه ارتباطی به ما می‌دهد که از بسیاری از ناهنجاری‌های وجودی و فردی و اجتماعی ما را رهایی می‌دهد.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ali
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۵۵ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۷
0
0
دقیقا
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار