سه هفته قبل جلسهای با حضور نمایندگان آموزشوپرورش، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، کمیته امداد و قرارگاه محرومیتزدایی سپاه در مورد رفع بازماندگی از تحصیل برگزار شد و این هفته قرار بود با حضور نمایندگان سایر دستگاههای مؤثر در این امر جلسه مزبور دنبال شود. در این بین مرکز آمار، ثبت احوال و وزارت ارتباطات هم برای همراهی در رفع محرومیتهای تحصیلی فراخوانده شدند.
در این اثنا و چند روز پیش رضوان حکیمزاده، معاون آموزش ابتدایی آموزشوپرورش در گفتوگو با برخی رسانهها بیان کرد: این وزارتخانه برای دانشآموزان بازمانده از تحصیل بودجهای ندارد. وی افزود: مهمترین عوامل مؤثر در این زمینه اقتصادی و فرهنگی است و هماکنون بودجه رفع موانع در اختیار آموزشوپرورش نیست.
بنا به گفته این مقام مسئول، وظیفه رفع موانع تحصیل از پیش پای افراد در سن آموزش وزارت رفاه و سازمان بهزیستی هستند و برای این کار از بودجه عمومی کشور سهم برمیدارند. همچنین بنابر تصریح وی، آموزشوپرورش وظیفه دارد هر کودکی را که برای ثبتنام مراجعه میکند، پذیرش و برای او کلاس درس و معلم فراهم کند، اما در بازماندگی از تحصیل فقط بحث ثبتنام مطرح نیست بلکه رفع موانع حضور در مدرسه مهم است که بسیاری از این موانع، اقتصادی و فرهنگی است.
قرائت از وظایف آموزشوپرورش این روزها بیشتر از هر زمان دیگری سهل و ممتنع و وابسته به بودجه است. برخی برنامهها و اقداماتی که در فراخی بودجه وظیفه است، میتواند در تنگنای مالی وظیفه نباشد. البته بند دو سیاستهای ابلاغی رهبر انقلاب تأکید دارد که وظیفه آموزش از مهدکودک تا دانشگاه برعهده آموزشوپرورش است.
بنا بر این با وجود توضیح خانم معاون، میتوان اصرار کرد برنامهریزی برای جلوگیری از بازماندگی از تحصیل که از مبادی بیسوادی است بر عهده آموزشو پرورش است. اما باید دید، توجیه «بودجه نیست» به اندازه کافی دربرگیری دارد که مثلاً بازماندگان از تحصیل را به سوی دیگری سوق دهد؟ آیا هزینه اینکه دولت در مدیریت سیاست خارجی و امور اقتصادی خود دچار اشتباهات فاحش شده است را باید آموزشوپرورش بپردازد؟ آیا به بهانه نبود یا کمبود بودجه میتوان پوشش آموزشی بازماندگان از تحصیل را به سازمان دیگری حواله کرد؟ آیا توجیه «بودجه نیست» در فصل بودجهبندی، تهدید مجلس و منتقدان آموزشوپرورش و تبرئه دولت از کوتاهی خود در این زمینه نیست؟
آیا با این رویکرد آموزشوپرورش بازماندگان از تحصیل را وجهالمصالحه خود برای گرفتن امتیازات بیشتر از حاکمیت، قرار نمیدهد؟ آیا این یک نوع تولید نارضایتی از نظام و فرار به جلو برای عدم پاسخگویی نیست؟
آیا مردم در کنار امرار معاش خود در شرایط کنونی باید دغدغه کسری بودجه آموزشوپرورش را هم داشته باشند و ملاحظات مدیریتی آموزش و پرورش با سازمان برنامه را درک کنند؟ آیا دولت با همین شرایط و همین میزان درآمد اداره کشور را به دست نگرفت؟ آیا دید جامع و مانعی از شرایط کشور نداشت و با همین شرایط وعدههای هیجانانگیز و بنفش نداد؟
کمکردن دامنه وظایف آموزشوپرورش به فراخور بودجه آیا از آموزشوپرورش سلب وظیفه و مسئولیت میکند؟
آموزشوپرورش با توجیه بودجهای، پوشش تحصیلی بازماندگان از تحصیل را وظیفه خود نمیداند، بعد به عنوان یکی از مبادی بیسوادی آن را معرفی میکند که باید در سازمان نهضت سوادآموزی برای آن برنامهریزی شود؟ آیا این فقط یک تعویق در انجام وظیفه وخریدن زمان برای آموزشوپرورش و البته سازمان برنامه نیست؟
آیا آموزشوپرورش با پرچم بازماندگان از تحصیل در سالهای ۹۳ و ۹۵ همایش توسعه و عدالت آموزشی را برگزار نکرد؟ چرا آموزشوپرورش هیچ گزارشی از میزان موفقیت این همایش و مؤسسات شرکتکننده در آن ارائه نمیکند؟ آیا این همایش به دنبال توسعه مشارکت بخش خصوصی در توسعه عدالت آموزشی نبود؟
اینها ابهاماتی است که در مسئله بازماندگان از تحصیل مطرح است و قطعاً در پس آموزشوپرورش بودجه ندارد، پنهان نمیشود. مسئله فرهنگی و فقر اقتصادی که از عوامل بازماندگی از تحصیل هستند به مدد عملکرد مناسب آموزشوپرورش و جامعیت آموزشهای آن قابل حل است و لازم نیست دنبال شرح وظایف سازمانی برای انجام آنها بود. به شرط اینکه نگاه کاسبکارانه به آموزشوپرورش از دولت رخت بربندد و دوباره تعلیم و تعلم عبادت و عشق باشد. مطالعه روند بازماندگی از تحصیل نشان میدهد، آمار این حوزه در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب رویکرد ترمیمی داشته و امروز دوباره به مسئله تبدیل شده است. بنابراین در این مسیر عملکرد آموزشوپرورش دستکم به اندازه فقر اقتصادی و فرهنگی مؤثر بوده و نشانی درست همین حوالی است.