نسخه مارچلو لیپی را هم پیچیدند، همانهایی که بعد از بازی با عمان سیبل انتقادهای مغرضانه و تصفیهحسابهای شخصی بودند.
اندک زمان بین دو بازی عمان و چین فرصت خوبی بود تا دریابیم چند مرده حلاجیم. این فرصت چند روزه به خیلیها ثابت کرد که تفاوت چندانی با مسئولینی که همواره نوک پیکان انتقادات به سمتشان بابت حرفهای بیعمل است، ندارند. همین چند روز نشان داد خیلی از ما که قیافه دایههای مهربانتر از مادر به خود میگیریم و مشکلات را به صف میکنیم برای بازخواست مدیران و مسئولان مربوط، نه بویی از مسئولیتپذیری بردهایم و نه وقتشناسی میدانیم و چه بسا اگر یکی از همین صندلیهای مدیریتی را در اختیارمان بگذارند به همان راهی میرویم که امروز منتقد سرسخت آن هستیم.
حرف از اتحاد و همدلی میزدیم و خاطیان را برای عبور از خط قرمزها به پای میز محاکمه میکشیدیم. تأکید داشتیم که بهخاطر موفقیت ملی هم که شده باید مشکلات را به بعد از جام هفدهم موکول کنیم، اما از دادن پاسخ به هیچ حاشیهای کوتاه نیامدیم و چشم بر هیچ برداشت اشتباهی نبستیم، چراکه نگاهمان برخلاف ادعایی که داشتیم، عادلانه و منطقی نبود و در پس آن انتظارات منطقی که به زبان میآوردیم، تصفیهحسابهای شخصی موج میزد که در کمین اندک فرصتی برای خودنمایی بود. بهگونهای که برد برابر عمان هم نتوانست نگاههای غرضورزانه و اشتباه را مهار کند و کوهی از انتقاد بر سر آنهایی شد که ۹۰ دقیقه برای برتری جنگیده بودند، اما چه خوب که سربازهای این مرز و بوم با این تفکر به ماجرا نگاه نکردند تا تیم ملی یک ملت زیر آوار این همه عداوت به نابودی کشیده نشود.
بازی با چین درس بزرگی بود؛ اگر به راستی فوتبال برایمان کلاس درسی باشد برای آموختن انسانیت و یادگیری منشهای پهلوانی و از هزار توی آن، تنها به دنبال بردهای حیران کننده، غرورآفرین و پرگل نباشیم.
بازی با چین، همان مصاف زیبا و سرعتی که مارچلو لیپی بزرگ، اسطوره محبوب و فراموش نشدنی ایتالیاییها را ناچار به ترک پست و کنارهگیری از سمتش کرد، درسهای زیادی در پس خود داشت که صبر تنها نمونه کوچکی از آن بود. بازی تیم ملی در یکچهارم نهایی که حضور در نیمهنهایی را به دنبال داشت، نشان داد فوتبال مثل سیبی میماند که به هوا پرتابش میکنیم، پس نباید انتظار داشته باشیم از همان سمتی که ما میخواهیم به زمین بیاید، چراکه قبل از تسلیم شدن در برابر جاذبه زمین هزاران چرخ خواهد زد.
اما آیا آنها که یک مرحله قبل چشم بر همه چیز بستند و مثل آنها که نخستین بار پای یک بازی فوتبال مینشینند، انتظار نتیجهای، چون بسکتبال را داشتند، امروز روی آن را دارند که طارمی را بابت دوکارته شدن و محروم بودن از بازی نیمهنهایی نقد کنند یا او و سردار را بابت بازی خوبی که ارائه دادند، بستایند؟!
هرچند که ردیف کردن توجیه از سوی آنها بعید نیست. اینها بدون شک همانهایی هستند که با یک غوره سردی میکنند و با یک مویز گرمی. همانها که با یک برد و یک گل به عرش میبرند و با کوچکترین اشتباهی به فرش میآورند، اما اگر مرد اول نیمکت تیم ملی و شاگردانش هم چنین نگاهی داشتند و دل به این بازیها میدادند و در مسیر تصفیهحساب شخصی یا لج و لجبازی گام برمیداشتند، اکنون نمیتوانستیم خواب حضور در نیمهنهایی را هم ببینیم و یک گام دیگر خود را به قهرمانی نزدیکتر کنیم، قهرمانی که شاید اگر کمی منصف باشیم، میبینیم که همین نگاههای اشتباه و وقتنشناسیها بود که حسرت آن را ۴۰ ساله کرده، این شاید فراموش نشدنیترین درس جام هفدهم باشد!