اساس طرح موضوع سبك زندگي، بازنگري مسير آمده و اصلاح اشتباهاتي است كه ما را به اينجايي كه نبايد رساندهاند. منظور از «اينجا»، جايي است كه دروغ براي توجيه هر كاري هر چند كوچك عادي ميشود، تجاوز به حريم ديگران و برهم زدن آسايش آنها به دلايل دلبخواه روال ميشود؛ «اينجا»، جايي است كه سرنوشت و منافع «من» در مقابل سرنوشت و منافع «جمع» اهميت بيشتري مييابد، زيرآبزني، رياكاري و چاپلوسي رواج مييابد، بيتفاوتي نسبت به اطراف و اطرافيان همهگير ميشود و...
نكته مسلم اين است كه تمام مواردي كه آورده شد يا به دليل كمي مجال آورده نشد، با الگوي زندگي در يك جامعه اسلامي متفاوت است و اين زيست و همجواري ما را در شكلگيري و كاركرد جوامع مختل ميكند.
از طرفي تأثير متقابل نقاط ضعف رفتار شهروندان و جامعه بر هم، موج بزرگتري از ضعف رفتاري ايجاد ميكند كه كمكم به يك ضدفرهنگ و ضدتمدن اصلاحناپذير تبديل ميشود.
در جامعهاي كه از ابتداي ورود به مدرسه اگر دانشآموز بگويد ديروز حال درس را نداشتم براي همين به مدرسه نيامدم توبيخ ميشود، اما اگر بگويد مريض بودم ولو به دروغ غيبتش توجيه ميشود، افراد به شيوه معيوبي از زندگي عادت ميكنند.
به طور كلي مطالعه سبك زندگي در قالب مطالعه زير نظامهاي فرهنگي يا خردهفرهنگها صورت ميگيرد؛ به همين دليل تعريف خطكشيهاي آن بسيار سخت و موشكافانه خواهد بود.
در عين حال تعيين مشيهاي كلان و اصول و قواعد در ابعاد فراگيرتر ميتواند براي اصلاح ناهمگونيها در اجتماعات محدودتر اميد ايجاد كند. چنانچه تعريف اسلام به عنوان برنامه جامع زندگي، ميتواند برنامه و روش زيستي جوامع، قوميتها، مليتها، فرهنگها، خرده فرهنگها، آداب و رسوم و سنن را مانند دانههاي يك تسبيح به نخ وحدت رويه مبتني بر اسلام بكشد.
به عبارتي زاويه نگاه در زندگي اقوام و فرهنگهاي مختلف در دايره دين اسلام خواهد بود به طوري كه مثلاً كسب روزي حلال ارزش، حرام ضدارزش، راستگويي ارزش، دروغگويي ضدارزش، خوشخلقي ارزش، بداخلاقي ضدارزش و... است و اين ميتواند در ميان ترك و لر و فارس و عرب و بلوچ و كرد و گيلك و لك و...، شهري و روستايي و حتي ايراني و غيرايراني همهگير باشد.
اما اهميت آسيبشناسي سبك زندگي به خاطر اثرگذاري آن روي ابعاد ديگر جامعه است. جامعهاي كه مصرفزده ميشود، معادلات سياسي و اقتصادياش و به دنبال آن مناسبات فرهنگي آن دستخوش تغيير و تحويل ميشود. بنابراين براي كشورها و جوامعي كه در ميان جوامع هم سطح به عنوان مرجع شناخته ميشوند پايش و پالايش مداوم سبك زندگي از اصول زندگي وارداتي، تحميلي، نامأنوس و غريبه ضروريتر است.
علاوه بر اين در جريان شكلگيري سبك زندگي، بعد از اثربخشي خانواده، نظام آموزشي كه دايرهاي وسيعتر از مدرسه و كلاس درس دارد نقشآفريني ميكند. البته با ملاحظه اين امر كه نظام آموزشي با هر ابعاد و مرزبندي بر محور كلاس درس و مدرسه استوار است.
علاوه بر اين نبايد از نظر دور داشت كه سبك زندگي در مقياسهاي گوناگون نياز به پايش مداوم دارد. از زندگي فردي گرفته تا خانوادگي، حرفهاي، اجتماعي، جمعي و...
به طور كلي يكي از اشتباهات رايج در سبك زيستن حركت گام به گام در مسير كشورهاي پيشرفته و در اصطلاح دقيقاً پا جاي پاي كشورهاي پيشرفته گذاشتن است و اين نشان ميدهد به اندازهاي بالغ نشدهايم كه از محصولاتي كه به ما عرضه ميشود بخشي كه نياز داريم يا به دردمان ميخورد را استفاده و بهرهبرداري كنيم. بنابراين توسعه اقتصادي را در افق نگاهمان ميگذاريم، رفاه اجتماعي را در مسير ميبينيم؛ اما نقداً آداب پوشش و گويش و رفتار اجتماعي و فردي تقليدي و وارداتي را برميگزينيم. در نتيجه نه به اهداف مسير ميرسيم و نه به افقها دست پيدا ميكنيم.
اصلاح سبك زندگي يك ضرورت است براي داشتن زندگي راحتتر و برخوردار از امنيت رواني و اخلاقي. بخش حقيقي و اصلي تمدن سبك زندگي است. مثل مسئله خانواده، ازدواج، نوع مسكن و لباسي كه انتخاب ميكنيم، الگوي مصرف نوع خوراك و تفريحات و...
مقام معظم رهبري در سفر به خراسان شمالي سبك زندگي را بخش اساسي و حقيقي پيشرفت و تمدنسازي نوين اسلامي خواندند و با دعوت از نخبگان و صاحبان فكر و انديشه براي پرداختن به اين مفهوم مهم، آسيبشناسي وضع موجود سبك زندگي در ايران و چاره جويي در اين زمينه، تأكيد كردند پيشرفت در علم و صنعت و اقتصاد كه بعد ابزاري تمدن اسلامي را شكل ميدهد وسيلهاي است براي دستيابي به سبك و فرهنگ صحيح زندگي و رسيدن به آرامش، امنيت و تعالي و پيشرفت حقيقي.
از سوي ديگر نكتهاي كه در پرداختن به موضوع سبك زندگي حائز اهميت خواهد بود الگوسازي در اين زمينه است. در حال حاضر ما زندگي بزرگان دين، انديشمندان و علما، شهدا و فقها و هنرمندان و فرهنگيان اصيل و ريشهدار را به صورت عملي الگوسازي نكردهايم. در صورتي كه الگوي وارداتي و ناهمخوان با فرهنگ ما در ويترين كشورهاي پيشرفته هماهنگ با روزمرگيهاي زندگي به ما عرضه ميشوند.
سبك زندگي مجموعهاي از سبكها در زمينههاي گوناگون است كه با نظم خاصي يكديگر را پوشش ميدهند تا يك سبك موقرتر از شيوه و آداب زيستن با محوريت فرهنگ اسلامي را شكل دهند. مانند سبك رانندگي، سبك آپارتماننشيني، سبك كسبوكار و... كه در تمام اينها معيارها مشترك ميشوند. براي همين تشخيص سختتر ميشود. در نتيجه براي موارد كوچكتر نيز دنبال پاسخي ميان تعاليم اسلامي ميگرديم. از طرفي وسايلي مانند مترو، قطار، هواپيما و وسايل حملونقل عمومي زندگي امروز مرز مشترك پيوند سبكها هستند. مثلاً مسائل مربوط به حملونقل عمومي از طراحي مسيرها، نصب تجهيزات و گردش به موقع اين وسايل، تا سوار و پياده شدن و روابط اجتماعي در اين محيط، همه يك سبك را درست ميكند.
در حالي كه قرائت صحيح از اسلام معرف سبكي براي زيستن است كه در آن تواضع و گذشت و انضباط، وجدان كاري، مسئوليتپذيري و... معنا ميشود. سبك زندگي مجموعهاي از ويژگيهاي رفتاري انسان را در بر ميگيرد كه با معيار فرهنگ و ارزشهاي جامعه سنجيده ميشود.
اسلام براي تمام ابعاد زندگي برنامه دارد. بنابراين ميتوان براي يك سبك زندگي ايدهآل سبكي در چارچوب اسلام تعريف كرد. كارشناسان معتقدند كه برنامهمند بودن اسلام به معناي نظاممندي آن است كه در نوع خود ميتواند صاحب سبك نيز باشد. اين سبك وقتي در تمام ابعاد و زمينهها ظهور و بروز پيدا ميكند تبديل به سبك زندگي اسلامي ميشود.