رقم نقدينگي از حول و حوش 70هزارميليارد تومان به 430هزار ميليارد تومان رسيده است. كارشناسان معتقدند يكي از دلايل نابسامانيهاي اخير همين رقم نقدينگي موجود در كشور است، به عنوان مثال اغلب كارشناسان ميگويند درصد بزرگي از تورم موجود ناشي از نقدينگي است، تحليل شما چيست؟
بنده هيچ اعتقادي به رابطه نقدينگي و تورم و نقدينگي و نابهساماني اقتصادي ندارم. من حجم پول را يك ابزار در دست انسان ميبينم. اگر اراده انسان را كنترل كنيم به هيچ وجه نقدينگي موجود در دستان انسان نميتواند باعث نابهساماني گردد. عوامل انساني در هدايت نقدينگي به سمت نابهساماني و عدم تعادل نقش گستردهاي دارند. براي روشن شدن موضوع مثالي براي شما ميزنم؛ جمعيت شاغلي را درنظر بگيريد كه هركدام وظيفه توليد كالا و خدمتي را به عهده دارند. لذا اين جمعيت در صورتي كه متعهد به عدم تغيير قيمت كالاها و خدمات توليدي خود باشند حتي در صورت تزريق دريايي از نقدينگي در جيب و حساب آنها عملاً هيچ گراني رخ نخواهد داد. بنده معتقدم گراني كه امروز شاهد آن هستيم ناشي از عدم تعهد اخلاقي شخص يا اشخاصي از عوامل شاغل در بازار است كه نقش قابلي در عرضه و قبضه كردن يك محصول ويژه يا يك بازار محصول يا محصولات ويژه و مؤثر را دارد. اگر فرد شاغل در بازار تعهد خود را بشكند و نقض كند مانند بازي دومينو نظم همه چيز برهم ميخورد و گراني مانند ويروس سراسر جامعه را فرا ميگيرد. بنابراين، نظريه مكانيكي اثر انحصاري نقدينگي بر تورم كه نقش رفتار ضد اخلاقي انسان را ناديده ميگيرد گول زننده بوده و اصلا درست نيست. چراكه انسان روبات نيست كه نقش او را در اين افساده بتوان ناديده گرفت.
اما برداشتها متفاوت است. اغلب كارشناسان ميگويند نقدينگي رابطه مستقيم با تورم دارد.
در بسياري از مقالات و نوشتههاي اقتصادي نويسندگان ما متأسفانه مشاهده ميشود كه در ريشهيابي تورم دچار توهم هستند. دو برداشت سنتي ـ مكانيكي و حقيقي – انساني وجود دارد. اكثر نويسندگان اسير برداشت سنتي و مكانيكي هستند. اين در حالي است كه خودشان اكثراً به اين نتيجه ميرسند كه رابطه يك به يكي بين تورم و افزايش حجم نقدينگي نيست. در اين تحليلها انسان مانند روبات تلقي شده كه انگار هيچ نقشي در گراني ندارد و مانند يك اسباببازي با او رفتار ميشود و تنها به رابطه افزايش حجم پول و پايه پولي و غيره و اثر آن بر شاخص قيمت خرده فروشي كالاها و خدمات به عنوان شاخص تورم پرداخته ميشود. لذا در برداشت حقيقي – انساني ريشه تورم، اگر ميلياردها ريال و دلار شبانه به جيب عوامل انساني و شاغلان ريخته شود اما تا زماني كه همين عوامل، اراده گران كردن كالايي را نكرده باشند بدون شك هيچ اثري از اين افزايش حجم نقدينگي بر تورم وجود نخواهد داشت.
ورود پولهاي جديدچه؟مثلاً عدهاي ميگويند اگر همين مقدار پول نفتي كه در حال حاضر وارد كشور ميشود وارد نشود عدم تعادلهايي كه اكنون در اقتصاد ايران وجود دارد به وقوع نخواهد پيوست.
درست است. متأسفانه بارها شنيدهام كه برخي اقتصاددانان ميگويند اگر نفت نبود وضع اقتصاد ايران خيلي از شرايط كنوني بود. بنده اين را قبول ندارم. واقعا جالب است كه برخي از اقتصاددانان بارهادر اين چند ساله دم از ناشكري زده و مرتباً با بيان زنندهاي فرياد« نفت بلاي اقتصاد ايران» است را سردادهاند! حال آنكه خداوند اين نعمت بزرگ را به ما عطا كرده ولي ما نتوانستهايم از آن خوب استفاده كنيم. اين هم از جمله برداشتهاي تحليلگران سادهانديش است كه با تكيه بر ادبيات خشك غربي مرتب براي اقتصاد نسخه ميپيچند. آنها ميگويند پول نفت تورم زاست. من اين را قبول ندارم. پول نفت علت ريشهاي تورم نيست. بلكه مدار باطل كنز عوامل مترف و فقر عوامل ضعيف از مهمترين عوامل ريشهاي تورم است. شاخص اين پديده فرار مالياتي است. براي اين بيان به توضيح ذيل كاملاً دقت بفرماييد. به طور مثال در محاسبات درآمد ملي بيش از 50 درصد ارزش افزوده متعلق به بخش خدمات است حال آنكه سهم بسيار اندكي از ماليات از اين بخش اخذ ميشود. بخش كشاورزي تقريباً معاف و از ساير بخشها نيز كه با خود اظهاري ماليات گرفته ميشود. آيا واقعاً همه، اين حق الناس را كامل ميپردازند؟ مسلماًجواب منفي است. اين عدم پرداخت بسيار بزرگ كه بايد جزء اصلي منابع بودجه دولت جاي پول نفت را ميگرفت سالهاست كه گرفته نميشود و مرتباً در جيب فراركنندگان مالياتي جمع شده و از آنها گردن كلفتهايي ساخته كه با اين پولها نبض اقتصاد را در دست گرفته و هر موقع دلشان بخواهد سكه و ارز را از بازار جارو ميكنند. با اين پولها هر موقع بخواهند بازار سكه و طلا را به هم ميريزند. هر موقع بخواهند برنج را انبار و احتكار ميكنند. فردا گوشت مرغ و ساير كالاها را.
آيا هدفمندي يارانهها را در افزايش نقدينگي مؤثر ميدانيد؟
نه، اصلاً. من رابطهاي ميان نقدينگي و هدفمندي يارانهها نميبينم. اگرچه خيلي شنيدهام كه عدهاي از اقتصاددانان به شدت بر رابطه هدفمندي ـ نقدينگي –تورم اصرار دارند و عدهاي معتقدند تورم و نقدينگي موجود ناشي از اجراي هدفمندي يارانههاست. من اينها را قبول ندارم. اين ادعاها علمي نيست، من معتقدم هدفمندي يارانهها يك بده بستان متعادل، منطقي و متوازن است. در نقدينگي فقط نوع مبادله تغيير پيداكرده است. نكته قابل توجه اينكه اگر دولت بيايد يارانه نقدي را دو برابر كند اما به اندازه نصف مبلغ پرداختي به مردم از آنها بهاي برق و آب و... را اخذ كند ميتوان گفت نقدينگي مازاد در اثر اجراي طرح هدفمندي رخ داده است. اما اينك به اندازه همان رقمي كه يارانه نقدي به مردم پرداخت شده به همان اندازه هم بهاي آب و برق و... از مردم اخذ شده، بنابراين نقدينگي مازادي اتفاق نيفتاده است.