
تیمی که بدترین نتایج لیگ را گرفت، به باختهای پر گل عادت کرد، با ۵۳گل خورده یکی از بدترین خط دفاع لیگ را از آن خود کرد. ۱۲ باخت و ۱۲ مساوی کسب کرد و در پایان هفته سی و سوم هم تعداد بردهایش دو رقمی نشد و رتبه پانزدهم جدول را از آن خود کرد، یعنی بدترین نتایج و بدترین رتبه و بدترین..... تاریخ فوتبال پرسپولیس، چرا که بازیکنانش، نفرات زیر بودند، یکی بدتر از دیگری.
میثاق معمارزاده دروازهبانی که با کلی ادعا بار دیگر پیراهن پرسپولیس را بر تن کرد. خیلیها مخالف حضور او در جمع سرخپوشان بودند و حداقل دلیل این مخالفت هم این بود که او با حقیقی نمیساخت و حتی حاضر به حفظ ظاهر هم نبود. فصل که شروع شد، خیلی زود مشخص شد مشکل او فقط حقیقی نبود. معمارزاده در طول یک فصل، به هیچ توپی نه نگفت و دل هیچ مهاجمی را نشکست و رکوردی دست نیافتنی برای خود و پرسپولیس به جا گذاشت. او مرد چهارتایی سرخپوشان شد.
علیرضا محمد با روزهای اوجش فاصله زیادی دارد. این فاصله در اکثر بازيها به چشم میآمد. محمد همواره به عنوان بدرقه کننده پشت مهاجمان حریف میدود و بیشتر آنها را اسکورت میکند. در این راستا، آمار گلهای خورده پرسپولیس، بیش از هرچیزی نمایانگر ضعف خط دفاعی این تیم است. در مورد او شاید تنها بتوان گفت زمانی مدافع خوبی بود.
غلامحسین بادامکی آنقدر تعداد روزهای خوبش کم است که میتوان به راحتی از آنها در برابر روزهایی که بد است، گذشت. بادامکی روزی که خوب است، واقعا خوب است اما روزی که بد است هم... و روزهای خوب او در طول یک فصل، هرگز به تعداد انگشتهای دو دست نمیرسد.
علی کریمی خوب خوب است، اگر ناگهان به آتشفشان تبدیل نشود. بعد از گذشت سالها، هنوز نمیتوان در خصوص این بازیکن با اطمینان حرف زد. در اینکه یک لیدر فوقالعاده در زمین است، هیچ شکی نیست. اما اگر ترجیح بدهد به بیخیالی بزند هم کسی حریفش نیست.
شیث رضایی، بدترین مدافع پرسپولیس بود که تنها بازی خوبش را در دیدار مقابل الغرافه و برابر مجیدی انجام داد و بعد از آن هرچه که برای پرسپولیس داشت، حاشیه بود و البته کلی ادعا. وگرنه در زمین بازي که حرفی برای گفتن نداشت. اما خب سوگلی کاشانی بود و باید پرسپولیسی میماند.
علیرضا نورمحمدی قصد نداشت بعد از جدایی کاشانی در پرسپولیس بماند. به نظر میرسید او بد متوجه شده و فکر میکرده با کاشانی قرارداد دارد، نه با پرسپولیس. همین اظهار نظر عجیب باعث شد او هیچ گاه جایگاه مناسبی نزد هواداران این تیم پیدا نکند. البته او بازیکن تاپی هم برای پرسپولیس نبود که از این بابت، اجحافی در حقش شده باشد.
محمد نصرتی هم در زمان حضورش در پرسپولیس برای این تیم دردسر آفرینی کرد و هم در طول فصل. هر چند اتفاقی که در گیلان رخ داد، ربطی به شخصیت واقعی او برنمی گشت اما نمیتوان منکر ضربه ای شد که او از این بابت به پرسپولیس وارد کرد. نصرتی هم برای پرسپولیس هیچ نداشت. اما کاش فقط همین بود.
هادی نوروزی روزی که از داماش به پرسپولیس آمد، آینده روشنی برای خود متصور بود و میتوانست آن را ترسیم کند. اما خیلی زود هم رنگ جماعت پر حاشیه و بی بازده پرسپولیس شد. او بی شک یکی از کم آزار ترین مهاجمان لیگ یازدهم بود که توپهایش همه جا میرفت جز داخل چهارچوب دروازه حریفان.
غلامرضا رضایی میتوانست خیلی بهتر از اینها باشد اما او هم جزو مهاجمان بی آزار پرسپولیس بود. البته رضایی تغذیه خوبی هم نشد اما خودش هم عملکرد چشمگیری نداشت. اکثر ضربههایش بیرون از چهارچوب بود و آه حسرت هواداران پرسپولیس را در پی داشت.
محمد نوری مرد همیشه دونده پرسپولیس است که البته گاهی فقط میدود و این دویدنها اما هیچ فایدهای ندارد. نوری باید بهتر از این مهاجمان تیم را تغذیه میکرد، اما در سالی که اکثر بازیکنان این تیم از نظر فنی بلااستفاده بودند، او هم همیشه یک پایش لنگ میزد.
امیرحسین فشنگچی جزو معدود بازیکنان خوب پرسپولیس بود که هم در زمان دایی و هم در زمان استیلی فرصت چندانی برای عرض اندام نیافت و اگر چه ستاره هم نبود اما عملکردش در مقابل سایر نفرات تیم، قابل قبولتر بود.
مازیار زارع در مقایسه با بازيهایش در ملوان، در پرسپولیس افتضاح است. مازیار اگر چه در زمین حرفی برای گفتن نداشت اما در بیرون زمین همیشه حرفهای زیادی برای گفتن دارد و همواره حق به جانب است. البته سال بعد بی شک باز هم ستاره ملوان است. شاید هم ساقهایش را برای فصل بعد نگه داشته.
حمیدرضا علی عسگری پسرک زبر و زرنگی که میتوانست به بازیکن بزرگی تبدیل شود. اما در مقابل نقدهای بجایی که از بازی ضعیفش میشد، به جای برطرف کردن مشکلاتش تنها موضعگیری کرد تا خیلی زود وارد حاشیه شود و شاید هم قرار است به راه شیث برود.
سامان آقازمانی خیلی زود گم شد. بازیکن جوانی که دایی در دربی به او میدان داد. اما او هم تلاشش را روی مسائل دیگری گذاشت و نتوانست آن طور که باید رشد کند و بازیکن خوبی برای پرسپولیس مدل ۹۰ نبود.
مهرداد اولادی برای ملوان از جان و دل مایع گذاشت و با کلی ادعا به پرسپولیس آمد، اما پرسپولیس تنها خرج دوا و درمان او را داد و هیچ چیز جز ادعا و مصدومیت برای پرسپولیس نداشت. مصدومیتی که از همان بازی اول با ملوان شروع شد و هنوز هم ادامه دارد.
جواد کاظمیان خیلیها گفتند از کیلوهای اضافهاش مشخص است که حرفی برای گفتن ندارد، اما او مقابل همه ایستاد، حتی هواداران. اما شاهکار او تنها هدر دادن تک به تکهایی بود که در مصاف با گلرهای حریف به دست میآورد و در این بین گاهی هم توپش به تور میرسید.
وحیدهاشمیان با زور و اصرار کاشانی یک سال دیگر سرخپوش ماند، اما چیزی برای پرسپولیس نداشت. اما پرسپولیس برای او هم کاپیتانی داشت و هم قراردادی یک ساله. کجا بهتر از پرسپولیس.
مهدی مهدوی کیا دیگر فوتبالش تمام شده و کسی هم شاید از او توقع شاهکار را نداشت و همان طور که انتظار میرفت، تنها نامش در پرسپولیس بود. اما شاید اگر پرسپولیس چند نام دیگر مثل او داشت، حداقل ابهتش تا به این اندازه خدشهدار نمیشد.
ایمون زاید به سختی توانست رضایت دنیزلی را برای بازی کردن جلب کند، خیلی هم البته میدان ندید، اما تقریباً هر بار به میدان رفت هت تریک کرد و جزو با تعصبترین بازیکنان زمین بود. البته او هم زبان نمیفهمد و به همین دلیل متوجه نشده بود که بازیکنان برای نابودی پرسپولیس هم قسم شدهاند، به همین دلیل از دل و جان برای تیمش مايه گذاشت.
محمد حسین هوشیار حسینی در بازی با استقلال کولاک کرد و در دیگر بازيهایی هم که برای شهرداری یاسوج انجام داده بود هم عالی بود اما در پرسپولیس تنها چند دقیقه عالی بود. بعد کم از میثاق نیاورد و مثل او، افتضاح بود. افتضاح.