مهدی بامداد در کتاب «شرح رجال ایران» در این باره مینویسد: «حاج ملاعلی کنی از علمای تراز اول و نافذ الکلمه تهران و از روحانیون بسیار متمول ایران بوده است» و در پاینوشت ادامه میدهد: «اول چیزی نداشت و بسیار مفلوک بود بعد خیلی متمول شد و از ثروتمندان درجه یک به شمار میآمده» .
مهدی قلی هدایت در کتاب خاطرات و خطرات درباره روش کسب و کار حاج ملاعلی کنی نوشته است «در سنه ۸۸ قحطیای شد که یاران فراموش کردند عشق، میرزا حسین خان سپهسالار برای فقرا منازلی معین کرد. سرپرستی آنها را به پدرم محول داشت و شنیدم علت گرانی هشتاد و هشت، برف فوقالعادهای بود که راه عراق (اراک) مسدود میگردد».
و در ادامه در راستای ملکوک کردن چهره مرحوم ملاعلی کنی مینویسد: «مرحوم حاج علی کنی گندم را خروار خروار میفروخت تا خروار شصت و چهار تومان که مال صغیر است» مهدی بامداد در پاینوشت متذکر شده است: «در سال ۱۲۸۷ ق، گندم در حدود خرواری بیست و پنج تا سی ریال بوده است. همچنین محمد حسن خان اعتماد السلطنه وزیر انطباعات و دارالترجمه دوره ناصری در یادداشتهای روزانه خطی خود مینویسد: «دوشنبه بیستم جمادی الاولی ۱۳۰۴: صبح خانه امین السلطان رفتم بیاغراق ۲۵ طبیب از فرنگی و ایرانی دیدم دو برادر شاه رکن الدوله و ملک آرا و حاج ملاعلی مجتهد ۹۰ ساله که با این ریش سفید و این تمول محض تملق آمده بود.»
اما همین قلم گزنده در جلد اول کتاب المآثر و آلآثار که یکی از اساسیترین و مهمترین مآخذ برای شناخت دوران ناصری است درباره آن عالم فرزانه و مجتهد یگانه نوشته است: «از عظماي علماي اسلام است. به عزت نفس و مناعت جانب از ابناي جنس امتیاز داشت. اهل دیوان وی را رئیس المجتهدین مینوشتند و حق تعالی آن عالم عامل و فقیه کامل را به فرط ثروت و طول عمر و نفاذ امر اختصاص بخشیده بود. اکثر علما و رؤساي طهران به تربیت و ترویج او اعتبار یافتند و به مدارج و مقامات رسیدند.»
و در ادامه با اشاره به برخی خردهگیریها درباره آن عالم فرزانه مینگارد: «جمعی از معاصرین در حق وی گستاخی میکردند و بیباکی میورزیدند که او را مالاً و حالاً هرگونه قدرت مزید ترویج شریعت و خدمت ملت بروجه کامل حاصل است و معذلک همی جزجم اموال و جمع املاک، ندارد و لایخفی که این معنی اگر ثابت شود شبه ترک اولی است و مقام آن صدر صفه اجتهاد از اعتراض و انتقاد اعلی است.»
اعتماد السلطنه در ادامه با اشاره به اشتهار و اعتبار علمی آن عالم فرزانه نگاشته است: «اشتهار و اعتبار این بزرگوار در دین و دولت و ملک و ملت به اعلی درجه کمال بود وصیت بزرگی و عظمت شأنش از آسیا به سایر قسمتهای کره ارض نیز رفته و همه جا را فروگرفته بود. احترام و اکرامی که این پادشاه ایده الله [ ناصرالدین شاه] به این عالم عامل و فقیه کامل میفرمود کمتری از مجتهدین را نصیب افتاد...»
وزیر انطباعات دوره ناصری همچنین در یادداشتهای روزانه همزمان با رحلت آن عالم بیبدیل نگاشته است: «۳ صفر۱۳۰۶ ق در تشییع جنازه حاج ملاعلی که به حضرت عبدالعظیم بردند اهالی تهران از شهری و کندی و کسبه و علماء و آخوندها معرکه کرده بودند حتی گبر و یهود و ارمنی هم دسته شده بودند. عماری حاجی را همین طور بدوش از شهر به حضرت عبدالعظیم بردند. بنا به وصیت خود حاجی در حضرت عبدالعظیم بینالحرمین دفن نمودند آنچه معروف است حاجی مرحوم سه کرور نقد و ملک دارد. . .»
چرایی مخالفت روشنفکران غربزده با ملاعلی کنی
در ریشهیابی این مخالفتهای مغرضانه و تهمتهای کینهتوزانه میتوان به چند محور به طور خلاصه اشاره کرد. یکی از علتها مخالفت این مجتهد بزرگ عصر با قرارداد رویتر است که سردمداران و طراحان آن و از جمله بنیانگذاران جریان روشنفکری غربزده هستند. بر اساس این قرارداد استعماری تسلط کامل اقتصادی و سیاسی پیر استعمار بر سر تا سر ایران محقق میشد. این قرارداد که با توزیع پولها و رشوههای کلان و خیانتپیشگی دو روشنفکر غربزده میرفت تا موجد یک کودتای اقتصادی در ایران شود توسط دو خائن به نامهای میرزا حسین خان سپهسالار قزوینی(مشیرالدوله) و میرزا ملکم خان (ناظم الدوله) منعقد شد. اعتمادالسلطنه مبلغ رشوه دریافتی توسط مشیرالدوله و ناظمالدوله را پنجاه هزار لیره، معین الملک را بیست هزار لیره و منیرالدوله را دو هزار لیره و. . . ذکر میکند.
همچنین اعتمادالسلطنه در کتاب «خلسه» و در فصل محاکمه میرزا حسین خان سپهسالار از زبان او در اینباره مینویسد: «بعد از آن ملکم حقه باز نادان را که جز شارلاتانی و ادعا هیچ نداشت ـ پس از آنکه مدتها دولت و ملت ایران از شر او آسوده بودند ـ به ایران طلبیدم و چندی مستشار مخصوص خود نمودم. آنگاه او را به وزیری مختاری به لندن فرستادم، خواستم به غرض شخصی با معیرالممالک دستگاه اولین خزینه دولت را هم بزنم و بانک دایر کنم و راهآهن بکشم، ملکم محیل طماع هم چون از خیالات من باخبر بود در این مقاصد، بلکه در این مفاسد با من همدست شده، با شخصی که آن وقت از جانب دولت ایران در لندن مأموریت داشت بساخت و رونتر (رویتر) نامی از صرافان بسیار متمول انگلیس را تطمیع نمودند. آن خام طبع مبلغهای گزاف به شاه، ملکم و آن مأمور و جمع دیگر از رجال دولت ایران در طهران رشوه داد و امتیازنامه راهآهن را بگرفت و در آن امتیازنامه هم دایر کردن بانک بود، هم استخراج معادن، هم همه چیز. . .» علاوه بر این رشوه خواری و فساد و بیلیاقتی مفاد قرارداد رویتر آنچنان آکنده از بیکفایتی دولتمردان ایرانی در عصر قاجار بود که اروپاییان را در حیرت و شگفتی فرو برد. لُرد کرزن، امتیاز رویتر را چنین توصیف میکند:
«کاملترین و غیرعادیترین تسلیم تمام منابع صنعتی یک دولت به دست خارجی که شاید بتوان در خواب دید و در تاریخ کمتر نظیری دارد. . .»
تی یر، سیاستمدار فرانسوی، پیرکار لوترنریو ایتالیایی، گراهام استوره نویسنده انگلیسی و سرهنری رالسنون هر کدام به نوعی واگذاری و امضای این امتیاز را فوقالعاده و برای انگلیس دارای مزایای بیشمار توصیف کردهاند.
با این وضعیت و خیانتی که میرزا حسین خان سپهسالار و سرجان ملکم خان ارمنی مرتکب شدند و اوج حماقت، وطنفروشی و پولپرستی خود را نشان دادند طبیعی بود که پس از افشای ماهیت این قرارداد روحانیت اصیل و چهره مبارز و مجاهدی چون حاج ملاعلی کنی در برابر این واگذاری بیحد و مرز، نقش رهبری و پیشتازی را برعهده بگیرد و عموم مردم را در جهت لغو امتیاز راهبری کند.
لذا حاج ملاعلی کنی پس از نگارش نامهای روشنگرانه به ناصرالدین شاه خواستار لغو این قرارداد میشود و سرسختی و پافشاری ایشان و همراهی مردم موجب برکناری میرزا حسین خان سپهسالار از صدراعظمی و لغو قرارداد رویتر شد. این رهبریت و اقدام شجاعانه حاج ملا علی، روشنفکران غربزده دوره قجر و پس از آن را خوش نیامد و به اسم ممانعت از ترقی و پیشرفت ایران در آثارشان به هجمه علیه این شخصیت ممتاز روحانیت شیعی و تخریب شخصیت ایشان پرداختهاند کما اینکه اخلاف این روشنفکران غربزده و فریب خورده همچون احمد کسروی، مهدی بامداد و فریدون آدمیت و. . . نیز با قلب واقعیت و باژگونه کردن ماجرا و تمجید از صدر اعظم ناصری، اقدام حاج ملاعلی را مخالفت با ترقی خواهی جلوه دادهاند. ضمن آنکه خود با درج محتوای قرارداد رویتر به استعماری بودن قرارداد خواه ناخواه اعتراف داشتهاند.
رویارویی با فراماسونری
تشکیلات فراماسونری در ایران از نخستین پیامدهای موج غربگرایی و روشنفکری وابسته در ایران عصر قاجاریه بود که به وسیله دست پروردگان مکتب روشنفکری وابسته چون میرزا ملکم خان برای مقابله با اسلام، تضعیف روحانیت و ممانعت از پیشرفت کشور شکل گرفت. میرزا ملکم خان ناصرالدوله که از ۱۰ سالگی به پاریس رفته بود پس از بازگشت به ایران به عنوان مترجم وارد دستگاه قاجاریه شد. او با تجربهای که کسب کرده بود در سال ۱۲۳۷ نخستین سازمان فراماسونری را در ایران به نام فراموشخانه با شعار دروغین «آزادی، برادری، برابری و قانون» به منظور جلوگیری از پیشرفت اسلام و تضعیف روحانیت و تسهیل فرآیند غربگرایی تأسیس کرد. اما حاج ملاعلی کنی از همان ابتدا با شناخت ماهیت این تشکیلات استعماری و وابسته ضمن مکاتبه با ناصرالدین شاه خطر آنها را گوشزد کرد و میرزا ملکم را فاقد صلاحیت وکالت از دولت و سلطنت دانست.
آن عالم بزرگ در اقدام شجاعانه دیگری حمله به مرکز ماسونها را رهبری کرد و مردم مسلمان نیز به دستور ایشان آن مرکز استعماری را با شور و هیجان به آتش کشیدند و شاه را وادار به تعطیلی و انحلال آن لانه فساد کردند. این نقش مهم در مبارزه با فراماسونری در ایران عصر قاجاری نیز عامل دیگری است که نویسندگان غربزده و روشنفکران وابسته از حاج ملاعلی کینه به دل گرفته و آنها را خوش نیامده و در تدوین و تحلیل حوادث تاریخی و نگارش آثار مکتوب تلاش کردهاند. چهره آیتالله کنی را مخدوش، ملکوک یا حذف کنند که نمونههایی از آن ذکر شد. اما در همان زمان بودهاند بعضی از نویسندگان و تاریخ نگارانی که به این شوکت و عظمت و نفوذ رأی و کلام حاج ملاعلی کنی اذعان و اعتراف داشتهاند. خودآگاه یا ناخودآگاه؛ چنانکه «غلامحسین افضل الملک» مؤلف «افضل التواریخ» نگارنده تاریخ عهد مظفری (۱۳۱۳تا ۱۳۱۷) با اینکه مورخی دولتی است اما درباره نقش حاج ملاعلی کنی در دوره ناصری نوشته است:«. . . آن وجود بود که دولت ایران را از شر حوادث و تصرفات خارجه نگاه داشت و بس شوکتها از او به ظهور رسید و اگر او نمی بود وزرای هواپرست ایران، این دولت را به تصرف خارجه میدادند و مردم را منکوب میساختند آن مجتهد اول سیاسی و اول پلتیک دادن زمان بود که در کمال شوکت و استغنای طبع و حسن مشورت و نفر و عقل حرکت میکرد. . .»
زندگی با نان خشک
سیدزینالعابدین طباطبایی حایری از دوران سخت تحصیل شیخ علی کنی چنین مینویسد: «در ایام طلبگی که به نجف اشرف آمده بودم من و آقای شیخ عبدالحسین شیخ العراقین و آخوند ملاعلی کنی در یک حجره از مدارس حوزه علمیه در نهایت فقر و فاقه به سر میبردیم و فقیرتر از همه حاجی کنی بود که هر هفته یک شب به مسجد سهله میرفت و از گوشه و کنار مسجد ـ بدون اینکه کسی بفهمد ـ نان خشک جمع میکرد و به مدرسه میآورد و گذران هفته را از آنها میکرد!
نوشتهاند روزی دوستان هم حجرهای کنی تمایل به خوردن اندکی غذای پختنی و تازه کردند. برنجی را از بازار خریده و به حجره آوردند. پس از فراهم کردن آتش و طبخ غذا، چون روغنی برای چرب کردن برنج نداشتند، ناچار - پیه و دنبهای را که با آن شمع میساختند ـ فراهم کرد: پس از گرم کردن، آن را روی برنج ریختند، بعضی از خوردن غذا خودداری کرده، گفتند: «... این غذای اعیان است و به مذاق ما خوش نمی آید.»
سود با برکت کتاب و زمین
آیتالله کنی پس از سالها تحصیل و تهذیب در حوزه مقدس نجف اشرف و در محضر بزرگانی چون استاد شیخ محمدحسن صاحب جواهر به مقام اجتهاد دست یافت و سرانجام راهی وطن شد و در سال ۱۲۶۲ ه. ق وارد ایران و شهر تهران شد. حاجی در آغاز ورود روزهای سختی را در تهران گذراند و تنگدستی و فقر او را در فشار قرار داده بود با آن وجود انتشار کتابی به قلم خود ذهن او را مشغول ساخته و در پی انجام آن بود. سرانجام با یاری حق و با مشقت فراوان، کتاب را منتشر کرد و سود فراوانی عاید او شد. پس از آن زمین متروکهای را با قیمت ارزان خریداری و در آن قناتی را احداث کرد و با احیای زمین درآمد سرشار و با برکتی را نصیب خود ساخت.
با بیماران
ملاعلی کنی برای حل مشکلات درمان بیمارانی که بنیه مالی ضعیفی داشتند، مکانهایی را برای پرداخت پول داروها در نظر گرفته بود تا آنان را با دریافت مبلغ آن، به درمان خود اقدام کنند و با بهبود کامل از بیماری رهایی یابند. این عمل پسندیده از سوی یک پیشوای دینی، سرمشق و الگوی مناسبی برای توانگران و رهبران دینی است، تا با شیوه ای محترمانه و با رعایت آبروی افراد مستمند، نیاز فوری و ضروری آنان را برطرف ساخته، گره از مشکلشان بگشایند.
لذا رفته رفته به حاجی رو آوردند و بدین ترتیب ثروت زیادی در آغاز نصیب او گشت و زندگی او را متحول ساخت.
روشنفکران و علت نادیده گرفتن مبارزات ملاعلی کنی
آیتالله مهدوی کنی درباره مبارزات ملاعلی کنی و علت حمله روشنفکران به این عالم مبارز مینویسد: نقش ایشان در لغو قرارداد رویتر که تقریباً تمام منابع کشور را در اختیار بیگانگان میگذاشت معروف است و متأسفانه بعضی از روشنفکرانی که با نفوذ روحانیت مخالف بودند تاریخ را تحریف و نقش این عالم بزرگوار را انکار کرده و مسائل را به گونه ای نادرست بازگو کردهاند و چهره حاج ملاعلی کنی را مشوه نمودهاند و مبارزات مرحوم کنی را با صاحبان قدرت نادیده گرفته و این عالم خدوم و بزرگوار را به ثروت اندوزی و مماشات با زراندوزان متهم کردهاند. حال آنکه مبارزه و درگیری ایشان با مفاسد دربار و درباریان و اقدامات عملی ایشان در جلوگیری از مفاسد و نفوذ فراماسونری در دربار، نمونههایی از این اقدامات است. الغای قرارداد رویتر از مسئله لغو قرارداد تنباکو دارای اهمیت بیشتری است و تا حاج ملاعلی در قید حیات بود مسئله تنباکو مطرح نشد و تنها پس از وفات ایشان ناصرالدین شاه این قرارداد را بست که با حکم مرحوم حاج میرزا حسن شیرازی لغو گردید.
ثروتی که مصرف راه خیر شد
چه بسیارند ثروتمندانی که داراییشان بلای جانشان میشود اما حاج ملاعلی کنی از دارایی و سرمایه ای که دسترنج خودش بود ملجأ ماندگاری ساخت که تا ابد آثار جاریه و حسنات باقیه آن پابرجا خواهد ماند.
آیتالله مهدوی کنی درباره ثروت آن عالم فرزانه مینویسد:
نکته دیگر در مورد مرحوم حاجی، جنبه مالی ایشان است. خیلی ثروتمند بوده و هم اکنون در کن، شهر ری، ورامین، قزوین و تهران موقوفات زیادی از ایشان مانده است که بخشی از آن وقف خاص است که برای ورثه اش وقف کرده و بقیه وقف بر امور عام المنفعه میباشد. البته بخشی ازاین اموال موروثی بوده است که از ماترک پدرش به ارث مانده است. آقای دکتر علینقی کنی از نوادههای مرحوم حاج ملاعلی میگفت که بخش مهمی از ثروت ایشان از جد اعلای وی که در مازندران ساکن بوده است به ارث رسیده است. آن بخشهایی که در کن است ظاهراً مال پدرشان بوده است. پدرم نقل میکرد که منشأ پیدایش این ثروت این بوده که ایشان چون کشاورز زاده بود قهراً به کارهای کشاورزی علاقه داشته است. در شهر ری روستایی به نام دولت آباد، وجود دارد که آسیاب و قنات داشت. زمینهای این روستا غالباً با قنات آبیاری میشد. میگفتند آن قنات به تدریج خشک شد و این ده هم تقریباً از بین رفته بود و آبادی خود را از دست داده بود. مرحوم حاجی با قیمت مختصری اینجا را میخرد، بعد شروع به لایروبی قنات و آباد کردن آنجا میکند. به زودی آب در قنات به جریان میافتد و آسیاب شروع به کار میکند. در کودکی میشنیدم که این آسیاب روزی ۱۲۰ بار گندم را آرد میکند. در اثر همین آب فراوان آن ده آباد میشود و خود این آسیاب در آن منطقه مورد توجه قرار میگیرد. آنچه پدرم نقل میکردند این بود که این اقدام، سنگ اولیه ثروت ایشان بوده، همین محل بوده که بعد به تدریج توسعه یافت و از این طریق ثروتمند شد. این قصه ای است که ایشان نقل میکرد.
وی در ادامه نوشته است:
در دستنوشته مرحوم حاجی که در مدرسه مروی است دیدم که ایشان نوشتهاند من به واسطه زحماتی که کشیدم اینها را به دست آوردم. و تمام اینها را وقف کردم منهای مقداری از آنکه آن را برای فرزندانم گذاشتم. ایشان قسمتی را نیز وقف مدرسه مروی کردند. دو تا سه تا آبادی است در ورامین که برای مدرسه مروی وقف کردند و مدرسه مروی را بازسازی کرده و موقوفاتش را اضافه کردند. همین مسجد مروی که الان هست ـ مسجد کوچکی بوده ـ ایشان میگویند این را من برای فرستادن افراد به عتبات عالیات و برای زیارت امام رضا (علیه السلام) و روضه خوانی و نیز برای سادات نخاوله سهمی در موقوفات خود منظور کردهاند.
شیخ انصاری و ثروت ملاعلی کنی
آیتالله مهدوی کنی درباره نظر آیتالله شیخ انصاری درباره ملاعلی کنی مینویسد:
پدرم از زبان یکی از درباریان قاجار در مورد شخصیت مرحوم کنی نقل کرده است که آن درباری در نجف به دیدن شیخ انصاری ـ که مرجع تقلید شیعیان بوده است ـ شرفیاب و مهمان شیخ میشود، شیخ غذای ساده طلبگی، یعنی آبگوشت بیرمقی با یک نان خشکی برای او میآورد. او که میخواسته به حاجی طعنه بزند میگوید نمیدانم زندگی شما درست است یا زندگی حاجی با آن خدم و حشم و با آن وضعی که در تهران دارد. شیخ در جواب میگوید: من باید زندگی ام همین طور باشد و آنچه حاجی در کنار شما انجام میدهد آن هم درست است. او باید آن جور زندگی کند، من هم این جور، این نکته باید برای ما درسی باشد که علما در عین حال که با هم اختلاف سلیقه و اختلاف زندگی داشتند، ولی حریم یكدیگر را حفظ میکردند. شیخ انصاری کاری نکرد که حرمت شیخ کنی شکسته شود مثلاً سرش را تکان بدهد بگوید بله یا حداقل، سکوت کند. بلکه او از روش حاجی دفاع میکند و بعضی نقل کردهاند که شیخ انصاری آن درباری را با تندی از منزلش بیرون میکند و میگوید من اجازه نمیدهم که شما درحضور من نسبت به مجتهدی توهین کنید.