کد خبر: 1337863
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
اعتیاد جامعه ایرانی به «حضور آنلاین» ما در جهان دیجیتال زندگی می‌کنیم یا جهان دیجیتال در ما؟
سید جواد شیخ الاسلامی 

جوان آنلاین: سارا، دانشجوی ۲۲ ساله مهندسی، روزش را با چک کردن نوتیفیکیشن‌های (اعلان‌های گوشی هوشمند) آغاز می‌کند. در مترو، پادکست (فایل صوتی) گوش می‌دهد، بین کلاس‌ها ریلز‌های (قالب ویدئویی کوتاه ۱۵ تا ۹۰ ثانیه‌ای) تیک‌تاک را می‌بیند، شب هنگام با اسکرول (بالا و پایین کردن صفحه) بی‌پایان توئیتر یا همان ایکس به خواب می‌رود. آخر هفته‌ها، حضور در یک کافه شیک و عکس گرفتن برای استوری (روایتی تصویری از خود)، بخشی ضروری از برنامه اوست. سارا احساس می‌کند «همیشه در ارتباط» است، اما گاهی از پشت صفحه موبایل، احساس تنهایی عجیبی به او دست می‌دهد. سارا یک نمونه منفرد نیست؛ او نسلی را نمایندگی می‌کند که زیست‌جهان آن، در آمیختگی کامل با فضای دیجیتال تعریف می‌شود. این مقاله، سفری است به بطن این تحول عظیم؛ پدیده‌ای که از آن به «اعتیاد دیجیتال» یا بهتر بگوییم «اسکان دیجیتال» یاد می‌کنیم. 

 مقدمه: از انقلاب صنعتی تا انقلاب دیجیتال
انقلاب صنعتی در قرن هجدهم، انسان را با ماشین‌ها آشنا کرد و مفهوم «کار» را برای همیشه دگرگون کرد. امروز، در قرن بیست و یکم، ما شاهد انقلابی عمیق‌تر هستیم: «انقلاب دیجیتال» که ذهن، هویت و روابط انسانی را به شبکه‌ای جهانی پیوند می‌زند. این انتقال، تنها یک تغییر تکنولوژیک نیست؛ یک دگرگونی «انسان‌شناختی» است. فیلسوفی می‌گوید: «ما دیگر ابزار را در دست نمی‌گیریم، ابزار در ذهن ما جای گرفته است.»، اما این همزیستی چه هزینه‌ای برای فرد و جامعه دارد؟ جامعه ایران، با ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد خود، چگونه در این گرداب غول‌آسا در حال تجربه‌اندوزی (و گاه آسیب دیدن) است؟
 بخش اول: نقشه جدید مغز ایرانی – بازسازی عصب‌شناختی توسط الگوریتم‌ها
علوم اعصاب به ما می‌گوید مغز انسان «نوروپلاستیک» است؛ یعنی بر اساس تجربیات، ساختار و اتصالات خود را تغییر می‌دهد. اپلیکیشن‌های (سکوهای) رسانه اجتماعی، بر اساس مهندسی رفتاری طراحی شده‌اند تا با تزریق مداوم دوپامین (هورمون لذت و انتظار) از طریق لایک، کامنت و نوتیفیکیشن، مدار‌های پاداش مغز را بازنویسی کنند. نتیجه؟ کاهش قابل‌توجه ظرفیت تمرکز عمیق (Deep Focus) و تشدید میل به «چندوظیفگی سطحی». 
در فرهنگ‌های اصل مانند فرهنگ ایرانی گفت‌وگوی عمیق و مذاکره رو در رو ارزش تاریخی دارد، اکنون گفت‌و‌گو‌ها در قالب پیام‌های صوتی کوتاه و ایموجی خلاصه می‌شود. آیا در حال از دست دادن ظرفیت «تفکر انتقادی پیوسته» هستیم؟ مصاحبه با یک متخصص عصب‌شناس این بخش را تکمیل می‌کند که می‌گوید: «ما شاهد کاهش میانگین زمان تمرکز نسل جوان بر یک تکلیف واحد هستیم. مغز در حال تطبیق با محیطی پر از محرک‌های کوتاه و جذاب است. این برای خلاقیت عمیق و حل مسائل پیچیده یک تهدید است.»

 بخش دوم: نمایشگاه دائمی خود – اقتصاد توجه و ساخت «برند شخصی»
در عصر دیجیتال، مهم‌ترین کالا «توجه» انسان‌هاست. هر کلیک، هر لایک، هر ثانیه تماشا، واحد پول این اقتصاد جدید است. این منطق، ما را به بازیگران دائمی یک نمایش تبدیل می‌کند. زندگی به «محتوا» تبدیل می‌شود: صبحانه، یک عکس است؛ درد دل، یک استوری؛ موفقیت، یک پست با هشتگ مناسب این یعنی زیستن را هم می‌توانیم کالایی برای فروش بدانیم. 
در جامعه ما که رگه‌های قوی جمع‌گرایی و حساسیت به «نگاه دیگران» وجود دارد این نمایش دائمی شدت مضاعف می‌یابد. از طرفی، فضای مجازی امکان ابراز فردیت سرکوب‌شده را می‌دهد و از طرف دیگر، فرد را در دام «زندان نظرات دیگران» اسیر می‌کند. اضطراب ناشی از مقایسه و میل به «خودارائه‌گری ایده‌آل» به معضلی برای سلامت روان، به ویژه در نسل جوان تبدیل شده‌است. یک روان‌درمانگر در تهران می‌گوید: «بخش عمده‌ای از مراجعان نوجوان من، از اضطراب ناشی از تعداد لایک‌ها (تأیید‌ها در فضای مجازی) و حس حقارت در مقایسه با زندگی‌های به ظاهر کامل اینفلوئنسر‌ها (مشهور بودن در فضای مجازی) رنج می‌برند.»

 بخش سوم: میدان جنگ نمادین – گسل‌های اجتماعی در آینه مجازی
فضای مجازی نه خنثی، که آینه‌ای تحریف‌کننده (و گاه تشدیدکننده) از گسل‌های واقعی جامعه است. شکاف نسلی، اختلاف طبقاتی، تفاوت‌های ایدئولوژیک و جنسیتی، در فضای بدون واسطه و کم‌مهار دیجیتال، به خشن‌ترین شکل ممکن خود را نشان می‌دهند. 
این فضا همزمان دو کار متضاد انجام می‌دهد؛ از یک سو، افرادی با علایق خاص (مثلاً دوستداران یک بازی یا یک مکتب فکری) را از سراسر جهان گرد هم می‌آورد و «قبیله‌های دیجیتال» می‌سازد. از سوی دیگر، با تقویت «حباب‌های فیلتر» و «الگوریتم‌های تشدیدکننده تعصب»، افراد را فقط در معرض دیدگاه‌های همسو با خود قرار می‌دهد و دشمنی با «دیگری» را نهادینه می‌کند. در بستر ایران، این امر به قطبی‌سازی هرچه بیشتر جامعه دامن زده‌است. جامعه‌شناس سیاسی می‌گفت: «شبکه‌های اجتماعی به میدان نبرد هویت‌ها تبدیل شده‌اند. این فضا‌ها به جای گفت‌وگوی سازنده، اغلب به صحنه نمایش خشونت کلامی و تثبیت کلیشه‌ها تبدیل می‌شوند.»

 بخش چهارم: فرارویی یا فروریزی؟ – گذار از هویت سنتی به هویت سیال
هویت که زمانی امری پایدار، تعریف‌شده توسط خانواده، مذهب و ملیت بود، اکنون در دنیای دیجیتال به یک پروژه در دست ساخت دائمی تبدیل شده‌است. یک نوجوان ایرانی می‌تواند همزمان در توئیتر طرفدار یک تیم فوتبال اروپایی باشد، در اینستاگرام استایل غربی (سبک زندگی غربی) را دنبال کند، در یک کانال تلگرامی به مباحث عرفانی بپردازد و در تیک‌تاک در چالش‌های محلی شرکت کند. این «سیالیت هویتی» هم فرصت است و هم تهدید. 
• فرصت: امکان گریز از جبریت هویت‌های تحمیلی و کشف خود اصیل‌تر. 
• تهدید: ایجاد سردرگمی، احساس بی‌ریشگی و اضطراب وجودی. پرسش «من کیستم؟» در دریای بی‌پایان امکانات، بی‌پاسخ می‌ماند. این بحران هویت، به ویژه برای نسلی که بین ارزش‌های سنتی در خانه و جهان بی‌مرز دیجیتال در نوسان است، محسوس‌تر است. 

 بخش پنجم: راهبرد‌های بقا حرکت به سوی یک «هوشیاری دیجیتال» جمعی
خروج از این فضا ممکن نیست و حتی مطلوب نیست. مسئله، نه دیجیتال‌زدایی، بلکه «توسعه ظرفیت مدیریت دیجیتال» در سطح فردی و اجتماعی است. 
• در سطح فردی: ما نیاز به «رژیم مصرف دیجیتال» داریم. تعیین ساعات بی‌اینترنت در روز، خاموش کردن نوتیفیکیشن‌ها، بازگشت به کتاب‌های کاغذی و گفت‌وگوی رو در رو بدون تلفن، نه لوکس، که ضروری است. 
• در سطح خانواده: والدین باید از حالت ناظر و ممنوع‌کننده، به حالت همراه و آموزش‌دهنده تغییر نقش دهند. گفت‌و‌گو درباره خطرات و فرصت‌ها، جایگزین فیلتر و قطع دسترسی شود. 
• در سطح اجتماعی: نیاز به یک «سواد رسانه‌ای انتقادی» در برنامه‌های درسی مدارس و رسانه ملی، بیش از هر زمان دیگری حس می‌شود. باید به نسل جوان آموخت که چگونه الگوریتم‌ها را بشناسند، اطلاعات را راستی‌آزمایی کنند و از حریم خصوصی خود دفاع کنند. 
• در سطح سیاست‌گذاری: رویکرد صرفاً امنیتی و محدودکننده نه‌تنها کارآمد نیست، که واکنش معکوس ایجاد می‌کند. حمایت از تولید محتوای باکیفیت، خلاق و جذاب در درون کشور، می‌تواند بخشی از راه‌حل باشد. 
جمع‌بندی: انسان در عصر دیجیتال؛ اسیر یا سوار؟
ما در یک نقطه عطف تاریخی ایستاده‌ایم. تکنولوژی دیجیتال مانند آتش است؛ می‌تواند خانه را گرم کند یا به ویرانی بکشد. آینده ما به این بستگی دارد که آیا می‌آموزیم ارباب این ابزار شگفت‌انگیز باشیم، یا برده طراحی رفتاری هوشمند آن شویم. 
داستان سارا را به یاد بیاورید. سارا می‌تواند انتخاب کند. او می‌تواند بیاموزد که گاهی موبایل را در حالت «پرواز» قرار دهد تا خودش به پرواز درآید. می‌تواند به جای اسکرول بی‌حاصل، در یک کارگاه واقعی شرکت کند. می‌تواند عکس بگیرد، اما برای ثبت یک لحظه اصیل، نه برای به نمایش گذاشتن یک زندگی ساختگی. 
انقلاب دیجیتال، انقلاب ناتمام است. سرنوشت نهایی آن را نه خطوط کد، که انتخاب‌های آگاهانه انسانی تعیین خواهد کرد. بیاییم پیش از آنکه بسیار دیر شود، فکر کنیم، گفت‌و‌گو کنیم و «هوشیارانه» ارتباط برقرار کنیم. آینده ذهن ما به این انتخاب‌ها بسته است.

برچسب ها: دیجیتال ، فناوری ، علم
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار