تحولات جاری در جنوب لبنان، که با نقض مکرر آتشبس از سوی نیروهای صهیونیستی همراه است، پرده از یک واقعیت تلخ سیاسی در بیروت برمیدارد؛ انفعال خودخواسته دولت کنونی لبنان. دولت نواف سلام و وزیر امور خارجهاش، یوسف رجی، در قبال تجاوزات مداوم، عملاً سکوتی معنادار را برگزیدهاند. این انفعال صرفاً ناشی از ضعف مدیریتی نیست، بلکه به نظر میرسد تلاشی هدفمند در راستای اجرای یک پروژه بزرگتر یعنی اعمال فشار حداکثری بر جبهه مقاومت، به ویژه حزبالله لبنان، صورت میگیرد. این سکوت مصلحتاندیشانه، در واقع، پذیرش تلویحی نقش ناظر بر اجرای دستورات طرف خارجی است.
در مقابل این ضعف مدیریتی، مجموعهای از گزارههای راهبردی ثابت در اتاقهای فکر غرب به طور مستمر بازنگری میشوند. این گزارهها که ریشه در محاسبات بلندمدت پنتاگون، سنتکام، موساد و کاخ سفید دارند، یک هدف واحد را دنبال میکنند؛ «اشغال لبنان در صورت تضعیف کامل نیروهای مقاومت». این تحلیلها به وضوح بیان میکنند که «تبدیل لبنان منهای مقاومت به گزینه ایدهآل صهیونیستها و امریکا» یک استراتژی ثابت و غیرقابل تغییر است. این راهبردهای خطرناک، مبتنی بر تضعیف بنیانهای امنیتی و دفاعی لبنان بوده تا زمینه برای یک مدیریت دستنشانده و کاملاً همسو با منافع غرب فراهم شود.
در چنین بزنگاه تاریخی و در برابر این استراتژیهای تهاجمی و پایدار دشمن، انتظار میرود که عرصه سیاست داخلی لبنان میزبان سیاستمدارانی استوار باشد؛ رهبرانی که در درک حقیقت بازی غرب و رژیم صهیونیستی دچار لرزش و تردید نشوند. متأسفانه، آنچه در سطح دولت مشاهده میشود، فقدان این صلابت و تردید در قبال مواجهه با فشارهای خارجی است. این لرزش سیاسی، همان حفرهای است که دشمنان لبنان در تلاشند با توسل به فشار نظامی و دیپلماتیک، آن را عمیقتر سازند.
در نقطه مقابل این انفعال، شاهد بیان مواضع قاطع و تحلیلهای عمیق از سوی مقاومت هستیم. سخنان اخیر شیخ نعیم قاسم، دبیرکل حزبالله لبنان دو نکته اساسی را به روشنی ترسیم کرد؛ از یک سو، این اظهارات نشاندهنده درک بینقص حزبالله از تلههای راهبردی دشمنان امنیت ملی لبنان است. مقاومت به خوبی میداند که ضعف دولت، همزمان با تشدید تجاوزات نظامی، تلاشی برای زمینهسازی جهت تحقق همان «گزارههای ثابت» است. از سوی دیگر، این سخنان فریاد عزمی راسخ است؛ عزمی که قصد نابودی کامل این منظومه راهبردی- تاکتیکی واشینگتن و تلآویو در خاک لبنان را دارد.
حزبالله با آگاهی از اینکه سکوت دولت یک بازی در خدمت منافع خارجی است، خود را به عنوان سنگر اصلی در برابر اجرای این سناریوی اشغالمحور معرفی کرده است. سیاستمداران لرزان در بیروت باید دریابند که صلح واقعی و استقلال واقعی، از طریق پذیرش فشار حاصل نمیشود، بلکه از طریق درک گزارههای ثابت بازی دشمن و ایستادگی در برابر آنها به دست میآید. بازی غرب و تلآویو بر پایه تفرقه و انفعال داخلی بنا شده است، و تنها با حفظ استواری و درک شفاف از ماهیت این بازی توسط بازیگران ملی، میتوان جلوی تحقق این سناریوهای خطرناک را گرفت.