کد خبر: 1335367
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۴۰۴ - ۰۵:۲۰
پروژه اماراتی- اسرائیلی در یمن
تاریخ به نفع محاصره‌شدگان رقم خواهد خورد در خاورمیانه همیشه یک راه ساده برای فهمیدن سمت درست تاریخ وجود داشته است. کافی است ببینید چه کسانی زیر بمباران قرار دارند
داریوش دادگر

جوان آنلاین: در خاورمیانه همیشه یک راه ساده برای فهمیدن سمت درست تاریخ وجود داشته است. کافی است ببینید چه کسانی زیر بمباران قرار دارند، چه کسانی در محاصره‌اند و تحریم، چه کسانی با زبان امنیت، تجارت و ثبات، درباره حذف یک بازیگر سیاسی صحبت می‌کنند. یمن، در این معنا شاید شفاف‌ترین مثال تاریخ معاصر باشد. کشوری که به میدان تلاقی منطقه و جهان بدل شده است و در مرکز این میدان، جنبشی ایستاده که غرب و متحدانش مصرانه می‌خواهند آن را «نیروی شر» بنامند؛ انصارالله یا همان حوثی‌ها، اما اگر از روایت غربی‌ها فاصله بگیریم، اگر به جای بیانیه‌های وزارت دفاع امریکا و گزارش‌های امنیتی به ساختار قدرت نگاه کنیم، پرسش آزاردهنده‌ای سر برمی‌آورد؛ آیا حوثی‌ها واقعاً مشکل یمنند یا مانع اصلی تحقق پروژه‌ای بزرگ‌تر هستند؟ 

برای فهم آنچه امروز در یمن می‌گذرد، باید پذیرفت که یمن دیگر یک کشور واحد با حاکمیتی متمرکز نیست. آنچه امروز «یمن» نامیده می‌شود، در عمل مجموعه‌ای از مناطق شامل شمال و صنعا، تحت کنترل انصارالله؛ جنوب و سواحل در چنگ شورای انتقالی جنوب (STC) با حمایت مستقیم امارات؛ دولت به اصطلاح رسمی به رسمیت شناخته شده بین‌المللی که بیشتر روی کاغذ وجود دارد تا روی زمین و در پس زمینه آن عربستان سعودی که میان خستگی از جنگ و پیروزی انصارالله معلق مانده است، قرار دارد. در این میان، تنها نیرویی که توانسته نوعی انسجام سیاسی و نظامی بومی را حفظ کند، حوثی‌ها بوده‌اند، زیرا از دل جامعه یمن برآمده‌اند نه از قرارداد‌های امنیتی خارجی. 

از جنگ تمام‌عیار تا فرسودگی راهبردی

عربستان سعودی جنگ یمن را با این تفکر آغاز کرد که پیروزی سریع، بازگرداندن دولت قانونی و نمایش قدرت منطقه‌ای را می‌تواند به‌دست آورد، اما آنچه رخ داد، چیزی کاملاً متفاوت بود. سال‌ها جنگ، هزاران حمله هوایی، فاجعه انسانی و در نهایت «هیچ.» پیروزی در کار نبود حوثی‌ها سقوط نکردند، صنعا حفظ شد و حتی توان موشکی و پهپادی آنها افزایش یافت. عربستان که می‌خواست یمن را منطقه حائل خود کند، ناگهان با واقعیتی روبه‌رو شد که در آن امنیت داخلی‌اش مستقیماً به تصمیمات صنعا گره خورده بود. در این نقطه، ریاض تغییر مسیر داد. از جنگ به مدیریت بحران از نابودی حوثی‌ها به مهار آنها و از حملات علنی به مذاکرات پشت‌پرده، اما این عقب‌نشینی عربستان، خلئی ایجاد کرد که بازیگری دیگر با اشتیاق آن را پر کرد؛ امارات متحده عربی. برخلاف عربستان، امارات هیچ‌گاه یمن را صرفاً یک تهدید امنیتی ندید. برای ابوظبی، یمن یک فرصت ژئوپلتیک بود. کنترل بنادر، تسلط بر مسیر‌های کشتیرانی، مهار اندیشه انصارالله و تثبیت خود به‌عنوان قدرت منطقه‌ای. امارات نه به صنعا علاقه داشت نه به دولت قانونی. تمرکز واقعی بر جنوب یمن بود. عدن، المکلا، سقطری، باب‌المندب جایی که می‌توان تجارت، انرژی و امنیت دریایی را به هم گره زد. ابزار این پروژه هم روشن بود، شورای انتقالی جنوب، شبه نظامیانی منظم، مجهز و وفادار. در این چارچوب، حوثی‌ها نه فقط یک دشمن، بلکه مانعی ساختاری بودند. وجود آنها هر طرح تجزیه‌محور، بندر‌محور و امنیت‌محور را به چالش می‌کشید. به همین دلیل، امارات بیش از عربستان به حذف کامل حوثی‌ها علاقه‌مند است. پس از توافقات ابراهیم، یک متغیر تازه وارد معادله شد، اسرائیل. تل‌آویو، یمن را نه از زاویه داخلی آن، بلکه از منظر امنیت دریایی و رقابت با محور مقاومت می‌بیند. دریای سرخ، باب‌المندب و مسیر‌های انرژی، برای اسرائیل حیاتی‌اند و حضور نیرویی مانند حوثی‌ها که آشکارا با سیاست‌های اسرائیل مخالفت می‌کند، غیرقابل تحمل است. رابطه امارات و اسرائیل، در این نقطه، صرفاً دیپلماتیک یا اقتصادی نیست، بلکه راهبردی است. یمن به‌ویژه شمال آن در نگاه این دو آخرین حلقه‌ای است که باید از زنجیره مقاومت حذف شود. از این منظر پروژه حذف حوثی‌ها دیگر یک مسئله یمنی نیست، بخشی از بازآرایی نظم امنیتی خاورمیانه است. 

حوثی: نیرویی که قرار نبود بماند

حوثی‌ها، طبق تمام پیش‌بینی‌های رقبا باید سال‌ها پیش از میان برداشته می‌شدند. آنها نه ثروت دارند، نه متحدان کلاسیک دولتی، نه حمایت رسانه‌ای، اما مانده‌اند و این ماندن اتفاقی نیست. حوثی‌ها نماینده نوعی «ملی‌گرایی یمنی ضدسلطه» هستند. گفتمان آنها بر استقلال، کرامت و مخالفت با مداخله خارجی استوار است. در کشوری که دهه‌ها از سوی نخبگان وابسته و بازیگران خارجی اداره شده، این گفتمان جذاب و ارزشمند است. پرسش اصلی یمن، نه نظامی است و نه امنیتی. پرسشی اخلاقی است. چه کسی حق دارد درباره‌آینده یک کشور تصمیم بگیرد؟ ائتلاف پاسخی روشن دارد، آنها که ثبات، تجارت و امنیت عربستان، امارات و اسرائیل را تضمین می‌کنند. حوثی‌ها پاسخ دیگری می‌دهند، مردمی که زیر بمباران زندگی کرده‌اند نه آنهایی که از آسمان تصمیم گرفته‌اند. در تاریخ، اغلب دیده‌ایم که پاسخ دوم هرچند پرهزینه ماندگارتر بوده است. 

همچنین، حملات اخیر شورای انتقالی جنوب علیه نیرو‌هایی که عملاً تحت حمایت یا همسویی عربستان سعودی قرار دارند به ویژه در استان‌های آبین، شبوه و حضرموت. در نگاه نخست ممکن است نشانه‌ای از تشدید اختلاف میان ریاض و ابوظبی تلقی شود، اما این برداشت، اگرچه جذاب تنها بخشی از واقعیت را توضیح می‌دهد. آنچه امروز در جنوب یمن جریان دارد نه یک دعوای کلاسیک میان متحدان، بلکه بازآرایی حساب‌شده نقش‌ها در یک پروژه بزرگ‌تر منطقه‌ای است. امارات برخلاف عربستان، هیچ‌گاه یمن را صرفاً از زاویه امنیت مرزی یا تهدید حوثی‌ها ندیده است. برای ابوظبی، مسئله اصلی کنترل فضاست. فضا‌های بندری، کریدور‌های دریایی، جزایر راهبردی و نیرو‌های محلی که فرمان ببرند. در این معادله، نیرو‌های وابسته به عربستان حتی اگر ضد انصارالله باشند، یک مزاحمت بالقوه‌اند، نه یک دارایی. به همین دلیل، حملات اخیر علیه نیرو‌های نزدیک به ریاض را باید در چارچوب حذف رقبا در اردوگاه ضدحوثی فهمید، نه صرفاً درگیری داخلی. امارات به تدریج در حال پاکسازی صحنه از هر نیرویی است که ممکن است در آینده، مانعی برای کنترل یکپارچه جنوب یمن باشد، حتی اگر آن نیرو‌ها پیش‌تر متحد جنگی محسوب می‌شدند. نکته کلیدی اینجاست که عربستان سعودی، برخلاف انتظار واکنش قاطعی به این حملات نشان نداده است. نه محکومیت جدی نه اقدام بازدارنده و نه حتی تلاش مؤثر برای مهار شورای انتقالی جنوب. این سکوت را نمی‌توان صرفاً به اختلاف‌نظر دیپلماتیک نسبت داد، بلکه بیشتر شبیه پذیرش یک واقعیت تحمیلی است. ریاض امروز در موقعیتی نیست که بخواهد همزمان با حوثی‌ها در شمال و نیرو‌های اماراتی نیابتی در جنوب درگیر شود. عربستان از جنگ یمن خسته است، هزینه‌ها را پرداخته، اعتبارش آسیب‌دیده و اکنون بیش از هر چیز به دنبال خروج آبرومندانه است. در چنین شرایطی، واگذاری عملی جنوب به امارات حتی به بهای تضعیف نیرو‌های همسو با خود برای ریاض یک شر کمتر محسوب می‌شود. به بیان دیگر، عربستان مخالفتی نمی‌کند نه لزوماً، چون راضی است، بلکه، چون ابزار مؤثری برای مخالفت ندارد، اما لایه عمیق‌تر این تحولات را نمی‌توان بدون در نظر گرفتن رابطه امارات و اسرائیل فهمید. پس از توافقات ابراهیم، همکاری میان ابوظبی و تل‌آویو از سطح نمادین فراتر رفته و وارد حوزه‌های امنیت دریایی، اطلاعاتی و ژئوپلتیک شده است. یمن و به ویژه جنوب آن در این چارچوب اهمیت ویژه‌ای دارد. در اینجاست که می‌توان از یک اتحاد نانوشته اماراتی/ اسرائیلی سخن گفت. اتحادی که اولویت آن نه حفظ توازن سنتی قدرت در خلیج‌فارس، بلکه بازطراحی نظم امنیتی جدیدی است که در آن بازیگران ناهمسو از حوثی‌ها گرفته تا هر نیروی بومی خارج از این چارچوب، باید حذف یا خنثی شوند. اگر در این مسیر، منافع عربستان قربانی شود، مسئله‌ای ثانویه تلقی می‌شود. تناقض ماجرا دقیقاً همینجاست، در حالی که هدف اعلام نشده این تحرکات، تضعیف حوثی‌هاست، نتیجه عملی آن می‌تواند معکوس باشد. حملات شورای انتقالی جنوب، فروپاشی جبهه ضدحوثی و تعمیق شکاف میان عربستان و امارات، همگی به یک پیام ساده در داخل یمن دامن می‌زنند: «تنها نیرویی که هنوز از تمامیت یمن دفاع می‌کند، حوثی‌ها هستند. در چنین فضایی، حوثی‌ها بیش از پیش در جایگاه نیرویی قرار می‌گیرند که نه برای بندر نه برای قرارداد و نه برای رضایت قدرت‌های خارجی، بلکه برای ماندن و مقاومت می‌جنگد و تاریخ اغلب به همین نیرو‌ها فرصت می‌دهد که بمانند.»

برچسب ها: امارات ، یمن ، امریکا
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار