پدر شهید: پسرم همیشه از مادرش میخواست برای شهادتش دعا کند. مادرش میگفت خیلی اذیت میشوم وقتی میگوییای کاش شهید شوم. رؤیای شهید شدن پسرم را مادرش دیده بود. پسرم پس از صرف هر غذا دعا میکرد و میگفت خدایا ما را به فیض شهادت نائل کن. بچههایش هم با سن کمی که داشتند میگفتند خدایا ما را همراه بابا به شهادت برسان جوان آنلاین: حجت الاسلام ابولفضل نیازمند، امام جماعت مسجد امام موسی کاظم (ع) در شهرک شهید چمران، به همراه همسر و سه فرزند خردسالش بامداد جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، بر اثر حملات وحشیانه رژیم غاصب و کودککش اسرائیل به مناطق مسکونی تهران به شهادت رسیدند. شهید ابوالفضل نیازمند از روحانیون جهادی گنبدکاووس بود و سالها در بخشهای فرهنگی و رسیدگی به محرومان فعالیتهای ارزندهای داشت. شهادت این روحانی جهادگر به همراه خانوادهاش گویای این حقیقت است که رژیم صهیونیستی و امریکا دشمن مردم ایران بوده و هستند. این خانواده نه نظامی بودند و نه دانشمندان هستهای، بلکه مبلغ دین بودند و به جهت اقامه نماز و احیای فرائض دین مبین اسلام در شهرک شهید چمران سکونت داشتند و هیچگونه فعالیت نظامی نداشتند. اما دشمن بشریت یعنی اسرائیل که با ادعای واهی و دروغین میگفت با مردم عادی کاری ندارد، خانوادهای را به شهادت رساند که سه کودک خردسال و یک بانو عضو آن خانواده بودند و تا ابد ننگ این جنایت بر جبین جنایتکاران صهیونیست خواهد ماند. آنچه میخوانید، حاصل همکلامی ما با حسن نیازمند، پدر و ابراهیم نیازمند، برادر «حجتالاسلام شهید ابوالفضل نیازمند» است که از نظرتان میگذرد.
پدر شهید
چه فضای تربیتی برای خانواده ایجاد کردید که فرزندانتان به سمت تحصیلات حوزوی رفتند و نهایتاً هم سعادت شهادت را نصیب خودشان کردند؟
ابوالفضل پسر بزرگم بود. از کودکی مظلوم بود. از هفت سالگی تا به سن بالاتر رسید علاقهمند به مسجد و بسیج بود. ۲۰ ساله بود که گفت میخواهم ازدواج کنم و از مادرش خواست همسر طلبه برایش انتخاب کند. دختری برایش انتخاب کردیم که طلبه بود. عروسم عین دختر برای ما عزیز بود.
پسرم همیشه از مادرش میخواست، برای شهادتش دعا کند. مادرش میگفت خیلی اذیت میشوم وقتی میگوییای کاش شهید شوم. رؤیای شهیدشدن پسرم را مادرش دیده بود. پسرم پس از صرف هر غذا دعا میکرد و میگفت خدایا ما را به فیض شهادت نائل کن. بچههایش با سن کمی که داشتند، میگفتند خدایا ما را همراه بابا به شهادت برسان. خوشحالیم آن دنیا پسرم از ما شفاعت میکند و دست ما را میگیرد.
بنابراین پسرتان خودش هم شوق شهادت داشت؟
بله، میتوانم بگویم از شهادتش نیز آگاه شده بود. از زمان شهیدشدن سردار سلیمانی آرزوی شهادت داشت و از خدا خواسته بود، همانند حاجقاسم شهید شود. بارها در سخنرانیاش از آرزوی شهادت گفته و بیان میکرد: «هر کسی آرزوی شهادت دارد، بلند بگوید یا حسین!» در آخرین دعاهایش میگفت خدایا ما را تا دعای بعدی زنده نگهدار. در آخرین سخنرانیاش بیش از حد گریه کرده و گفته بود: این آخرین دعای من است. انگاراز شهادتش آگاه شده بود. خدا را شاکرم که پسرانم به راه دین رفتند و هر سه پسرم حلالوحرام الهی را رعایت میکنند. این روش تربیتی به پدرانمان برمیگردد. پدرم کارهای خیرخواهانه داشت. ما هم سعی میکردیم در طول زندگیمان به لقمه حلال توجه کنیم که چه لقمهای به بچهها میدهیم و روزیمان از چه راهی است. یکبار با عدهای از بستگان درجایی مانند ۱۳ بدر بیرون بودیم. یکی از بستگان گفت: چیدن میوه از سر باغ حلال است. بعد رفت هندوانهای را کند و آورد قاچ کرد و به دیگران داد. همسرم آنموقع سنی نداشت، شاید حدود ۱۴- ۱۵ سال سن داشت، اما از خوردن آن لقمه شبههناک صرف نظر کرد. میخواهم بگویم لقمه حلال باید به فرزندان داده شود تا صراط مستقیم را طی کنند. بعد از اینکه آمدند، هندوانه به خانمم بدهند همسرم گفت نه! من فرزند در بطن دارم و باید لقمه حلال به فرزندم بدهم.
شما به لقمه حلال در زندگیتان اشاره کردید، چه شیوههای تربیتی برای بچهها در نظر داشتید؟
ما سعی میکردیم در تربیت بچهها توجه و دقت داشته باشیم و آنها را به مسجد فرستادیم. مادرم در روضههای اهلبیت وقتی که نام امام حسین (ع) میآمد با مشت گره کرده روی سینهاش میکوبید و داد میزد و میگفت قربانت بروم امام حسین (ع). کی شود که انشاءالله به حرمت برسم. آنقدر دستم را بازکنم و شش گوشه قبرامام حسین (ع) را بگیرم... پدرومادرم دوستدار اهلبیت و ولایی بودند. ما هم به دین اسلام و امامان و پیامبران و امام خمینی (ره) و رهبری عظیمالشان انقلاب اسلامی که سکاندار انقلاب اسلامی هستند علاقهمندیم و فرزندانمان را هم ولایی تربیت کردیم.
ملت ایران آگاه هستند و قدر رهبری معظم انقلاب را میدانند. پیرو امر رهبری هستند. به امید خدا رژیمصهیونیستی هرچه زودتر از صفحه روزگار محو خواهد شد و جهان با ظهور منجی عالم بشریت پر از عدل و داد خواهد شد.
برادر شهید
شهدای خانواده برادرتان متولد چه سالی بودند؟
هجدهم شهریور ۱۳۶۸ آقا ابوالفضل برادرم متولد شدند. همسرشان شهیده الهام فرهمند و سه فرزند خردسالشان به نامهای فاطمه و علی نیز به همراه اخوی به شهادت رسیدند. دخترش مطهره پنجساله، علی ۱۰ ساله و فاطمه ۱۳ ساله بود.
شهید از کودکی چه روحیاتی داشتند؟ خصوصیات اخلاقیشان چطور بود؟
شهید در بازیهای کودکانهمان هم از خودگذشتگی داشت. از کودکی اهل مسجد بود. اگر مسجد میرفتیم و شام به کسی نمیرسید از خودگذشتگی میکرد و غذایش را به دیگران میداد. وقتی موعد خدمت سربازیام رسید آقاابوالفضل مربی بسیج مسجدمان بود. به ایشان گفتم کارت فعال بسیج برایم فراهم میکنی؟ گفت: هر موقع به شرایطی رسیدی که کارت فعال بسیج به شما تعلق بگیرد، به شما میدهم. قبول نکرد برایم به صورت رابطهای کارت فعال بسیج جور کند و لذا من سه ماه اضافه در سربازی خدمت کردم. شهید اصلاً اهل رانت خواری ولو به قدر کم و کوچک هم نبود. پدرم راننده تاکسی بود و نه ما از او درخواست داشتیم نه او از ما. یک خانواده خیلی عادی هستیم و پدرم خانه سادهای دارد.
خصوصیات اخلاقی که از شهید دیدید و به نظرتان سعادت شهادت را برایشان رقم زد چه بود؟
ازخودگذشتگی، دوری از حرام و اعتقادات خیلی قویشان زبانزد بود. اگر امر به معروف میکرد دستوری نبود. اگر در جمع فامیل دختری حجابشان کمی ضعیف بود و میخواست او را توجیه کند با سلیقه خودش روسری و چادر هدیه میگرفت و فرد کمحجاب را با حجاب مأنوس میکرد. دنبال صلح بود و اهل صلهرحم و دید و بازدید از فامیل بود.
اگرکسی کسالت یا بیماری داشت و نیازمند مالی بود به او کمک میکرد. بارها دیدیم کسانی که از نظر مالی محتاج بودند، اول تحقیق میکرد بعد به آنها کمک میکرد.
گفتید پدرتان شغل آزاد داشتند، فضای تربیتی در خانواده چگونه بود که به طرف دین و روحانیت جذب شدید؟
پدرومادرم در راه خدا و اسلام بودند. نگاه بابا این بود که بچهها انتخابشان برعهده خودشان باشد. در سلایق هنری و کاری ما دخالتی نداشت و ما را تشویق میکردند. یادم است وقتی شهید به حوزه علمیه رفت همان سال دانشگاه قبول شد. بابا میگفت هر جایی که خودتان دوست دارید انتخاب کنید. آقا ابوالفضل بهرغم آنکه میتوانست دانشگاه برود، اما با علاقهای که به کسب معارف دینی داشت تحصیل درحوزه علمیه را انتخاب کرد.
ایشان حرف از شهادت میزدند یا به شهید خاصی علاقه داشتند؟
چند روز قبل کسی از من پرسید، فکرمی کردید یک روزی ابوالفضل شهید شود؟ گفتم بله. میدانستم ایشان در حالت عادی فوت نمیکند در مقابل و نوع رفتار و از خودگذشتگی که داشتند و کارهایی که میکردند آدم میماند! واقعاً مرگ حق است و شهادت آرزوی خوبان عالم. حق آقا ابوالفضل شهادت فی سبیلالله بود که آرزو و دعای همیشگیاش بود. در کودکی با آقا ابوالفضل همبازی بودم. اوایل نوجوانیمان به شغل آرایشگری رفته بودیم. کارهایی که ایشان انجام میداد من گفتم شما به درد شغل آزاد نمیخوری، چون از حقت نمیتوانی دفاع کنی! گفت حق با شماست.
آخرین بار که با شهید تماس داشتید چه زمانی بود؟
چهار، پنج روز قبل از شهادت آقا ابوالفضل با ایشان تماس داشتم. ساعت ۴:۳۰ بامداد پدرم تماس گرفت. ساعت ۴:۳۰ صدای بابا نمیآمد داشت گریه میکرد. آنجا دیگر خانه آشفته شد باز هم باور نداشتیم. دوست و آشنا به سمت تهران رفتیم وقتی به سمت شهرک شهید چمران رسیدیم. دایی با برادرم آنجا بودند. گفتند بابا را اینجا نیار. پدرم را نبردیم. وقتی به شهرک شهید چمران رسیدیم دیدیم اسرائیل چه جنایتی کرد. آقا ابوالفضل موقع نماز صبح به شهادت رسیدند. میخواستند برای اقامه نماز صبح به مسجد بروند که این اتفاق افتاد. وقتی پیکرشان را پیدا کردیم سالم بود و لباس روحانیت، لباس شهادتشان شد.
پیکر شهدا همان موقع تشییع شد؟
ما همان روز شهادتشان در ۲۳ خرداد به محل شهادتشان رسیدیم. اما شش یا هفت روز طول کشید تا کل پیکرها را پیدا کنیم و ۳۰ خرداد به خاک سپرده شدند. خاکسپاری که انجام شد در تاریخ استان گلستان تک بود. حداقل ۸ هزار نفر از مردم تشریف آوردند و تشییع باشکوهی انجام شد.
آقا ابوالفضل به شهید ابراهیم هادی خیلی علاقه داشت و همیشه شوخی میکرد میگفت ابراهیم هادی شبیه من است. به شهید آرمان اللهوردی هم خیلی علاقه داشت.
با کدام یک از معصومین (ع) خیلی مأنوس بودند؟
با امامحسین (ع) خیلی مأنوس بودند. خدا به او سه فرزند داده بود. خانمش اعتقادات خیلی قوی داشت و هر سه فرزندش را به پابوس امام حسین (ع) برده بود.
صهیونیستها ادعای واهی میکنند، مردم عادی را به شهادت نرساندند. اما شهادت این خانواده، سند جنایت وحشیگری اسرائیل برای جهانیان شد، پاسخ شما به ادعای دروغین رژیم کودککش چیست؟
ما در گنبد ساکن هستیم. وقتی صبح ۲۳ خرداد به ما خبر دادند، محل اقامت برادرم بمباران شده، خودمان را به تهران رساندیم. اول باور نمیکردیم. شش شبانهروز کنار آوار بودیم تا کل بچهها را از زیرآوار بیرون کشیدیم. در جنایتی که اسرائیل در مجتمع ساختمانی شهید چمران رقم زد حدود ۶۰ نفر به شهادت رسیدند که ۲۸ نفر کودک و تعدادی زن بودند. افرادی که به شهادت رسیدند، مردم عادی بودند. فرد نظامی در آنجا نبود. آیا همین سند جنایت اسرائیل کودککش نیست؟ کدام وجدان بیداری ادعای دروغین اسرائیل کودککش را قبول میکند؟ آقا ابوالفضل یک طلبه غیرنظامی و نمازگذار بود. فردی که از پشت تریبون در رسانههای خارج از ایران صحبت میکند عددی نیست. افرادی که در کشورمان زندگی میکنند، باید بدانند همه آنها خواهروبرادر ما هستند. شهدا شهید شدند تا به امنیت هیچ یک از مردم ایران خدشهای وارد نشود. باید همه مردم ایران وطن را، چون جانشان دوست بدارند و خام حرفهای پوچوتوخالی دشمن نشوند. حرفوحدیث رسانههای خارج از ایران را اصلاً کار ندارم، چون رسانههایشان دشمن مردم ایران هستند، اما به مردم کشور خودمان میگویم، تحتتأثیر رسانههای بیگانه قرار نگیرند. بیگانه اسمش مشخص است بیگانه است و خیر مردم ایران را نمیخواهد.
سخن آخر؟
مردم و البته مسئولان قدر شهدا و وطن را بدانند. بدانند جانهای پاکی برای حفظ این کشور شهید شدند. مردم باید بدانند چطور درمقابل دشمن ایستادگی کنند و چگونه قدردان وطنشان باشند.
از مردم میخواهم اگر کسی نذری دارد به سمت شهدا که به فرموده رهبرمعظم انقلاب امامزادگان عشقند برود؛ و هر نذری داریم به سمت مادروپدر شهید برویم مطمئن باشیم نذر و نیازها برآورده میشود. کسی که فرزندش را در راه اسلام و حفظ خاک و تمامیت ارضی کشور میدهد و به دست شقیترین سفاکان دنیا یعنی اسرائیل به شهادت میرسد، به نظرم دعاهایش مستجاب میشود.
محمدرضا رحمانی، باجناق شهید
چند سالی که شهید را میشناختید چه نکاتی را رعایت میکردند و تأکید داشتند؟
از سال ۸۹ آقا ابوالفضل را میشناختم. از همه لحاظ خوب بودند. انسان ولایی، پایکار، مردمدار و فعال فرهنگی بودند. مسئولیت فرهنگی شهرک شهید چمران برعهده ایشان بود. همسرشان هم طلبه بود.
همسرشان شهیده فرهمند ارادت خاصی به مقام معظم رهبری داشتند. هر جا که میرفتند به فکر مقام معظم رهبری بودند و برای حضرت آقا دعا میکردند.
شهید ابوالفضل نیازمند خیلی اهل کار و فعالیت بودند و اهل پشت میزنشینی نبود. در بیوگرافی شبکه اجتماعیاش عکس شهید قاسم سلیمانی را گذاشته بود و نوشته بود زندگی زیباست و شهادت زیباتر. الان ایشان شهادت را که آن را زیباتر از زندگی میدانستند به دست آورده و صفت شهید را به اول اسم خود افزودهاند. یاد ایشان و خانواده محترمشان بهخیر وگرامی.