«مدرسه خانه دوم ماست»، این جمله از کودکی در ذهن همه ما نقش بسته، اما دستکم تا امروز، واژه «خانه» آنطور که باید و شاید در این نهاد، معنا نشدهاست. واقعیت آن است که هدف از خلق نهاد مدرسه، صرفاً تأسیس محلی برای انتقال محفوظات درسی نبود؛ مدرسه خلق شد تا نهادی تأسیس شود برای تربیت انسانهایی سالم، خلاق و البته مسئول. با این حال، آنچه امروز در بسیاری از مدارس ایران میگذرد، حکایت از آن دارد که این نهاد حیاتی، بیش از آنکه دغدغه «یادگیری پایدار» و «رشد همهجانبه» داشته باشد، گرفتار دور باطلی از تکلیفگرایی، امتحان محوری و نمرهطلبی شدهاست؛ چرخهای که پیامدهای نامطلوب آن، مستقیماً، بر سلامت روان دانشآموزان را هدف قرار دادهاست.
بارزترین نشانه این رویکرد نیز در حجم بالای تکالیف شبانه، بهویژه در مقاطع ابتدایی و دور اول متوسطه، نمایان است، البته مشروط به آنکه کودک و نوجوان شما در مدارس خاص ایران با شهریههای چند صد میلیون تومانی، مشغول به تحصیل نباشد. اکثر کودکان و نوجوانان ایرانی که در مدارس معمولی بخش قابلتوجهی از ابتدای روز خود را در آن سپری میکنند، تا ساعات پایانی شب نیز دست از سرشان بر نمیدارد. کودکان و نوجوانان، به ناچار، پشت میز مینشینند و تکالیفی تکراری و اغلب مکانیکی را انجام میدهند. این وضعیت، فرصت بازی، خلاقیت، تعامل خانوادگی و حتی خواب کافی را از دانشآموز میگیرد؛ عواملی که بنا بر یافتههای علمی، نقش اساسی در رشد شناختی و هیجانی کودکان دارند. نتیجه چنین فشاری، نه تعمیق یادگیری، بلکه دلزدگی تدریجی از مدرسه است، گواه این مدعی نیز در وضعیت نسل Z و بیرغبتی اکثر آنان به مدرسه، قابلمشاهده است.
تکالیف بعضاً بیانتها و بیثمر، اما تمام ماجرا نیست، تعدد امتحانات در طول سال تحصیلی نیز به معضلی جدی تبدیل شده به طوری که مدرسه و فضای کلاس را به محیطی اضطرابآلود به جای خانه آسایش کودکان، بدل کردهاست. رفع این معضل قرار بود با توصیفیسازی امتحانات در مدارس ایران محقق شود، اما هرگز این اتفاق رخ نداد و هنوز، نمرهگرایی و امتحانمحوری، در مدارس به چشم میخورد، امتحاناتی که در آن «اشتباه کردن» خود جرم محسوب شده و میتواند تا فروپاشی روانی کودک هم، ادامه داشته باشد. این رویکرد، بهجای تقویت تفکر انتقادی و جرئت پرسشگری، ترس از شکست را در ذهن دانشآموزان نهادینه میکند. استرس امتحان که امروز حتی در میان دانشآموزان دبستانی نیز مشاهده میشود، زنگ خطری است جدی که نباید نادیده گرفته شود، مشروط برآنکه قصدمان تحویل نسلی مضطرب و جامعه گریز، به آینده نباشد.
هنوز و همچنان، به رغم اثبات شکست خوردهبودن سیاست نمرهگرایی، نمره شاخص اصلی ارزشگذاری دانشآموزان در مدارس ایران است و توجه خاصی به سایر ابعاد رشد فردی، از مهارتهای اجتماعی گرفته تا خلاقیت و اخلاق نمیشود. خانوادهها نیز ناخواسته در این چرخه سهیم شدهاند، چراکه نظام آموزشی در این چرخه سیاستگذاری، تنها مسیر موفقیت را عبور از گذرگاه کارنامه و رتبه و آزمون تعریف کردهاست. در چنین فضایی، آموزش به رقابتی فرساینده بدل میشود که در آن «بهتر بودن از دیگری» جای «بهتر شدن خود» را میگیرد.
نگاهی تطبیقی به تجربیات به دست آمده در دیگر کشورها، نشان میدهد که میتوان مسیر متفاوتی را انتخاب کرد. در ژاپن، تمرکز آموزش ابتدایی بر پرورش نظم، مسئولیتپذیری و کار جمعی است و ارزیابیهای کمفشار جایگاه مهمی دارند. دانشآموزان میآموزند که مدرسه بخشی از زندگی اجتماعی آنان است، نه میدان دائمی سنجش و مقایسه. عربستان سعودی نیز در سالهای اخیر، اصلاحاتی در نوع خود گسترده را در سیستم آموزشیاش رقم زده به طوری که کاهش تأکید بر حفظیات، بازنگری در نظام ارزشیابی، توجه به مهارتهای زندگی و تلاش برای کاستن از فشار روانی دانشآموزان، به بخش مهمی از رویکرد آموزشی جدید این کشور تبدیل شدهاست. این کشورها به وضوح دریافتهاند که نظام آموزشی مبتنی بر استرس و نمره، نمیتواند نیروی انسانی خلاق و نوآور را برای نیل به توسعه پایدار تربیت کند. تفاوتهای جمعیتی و فرهنگی در ایران با عربستان و ژاپن، جای خود، هدف از این قیاس نیز، الگوبرداری سطحی یا چشمپوشی از تفاوتهای فرهنگی نیست؛ بلکه یادآوری الزام و واقعیتی است که دیگر کشورها به آن دست یافتهاند. آموزش موفق، الزاماً به پر سر و صداترین و سختگیرانهترین نظام آموزشی اطلاق نمیشود، آموزش مؤثر، زمانی محقق خواهد شد که میان یادگیری، آرامش روانی و رشد انسانی دانشآموز، تعادل برقرار شود. امروز آموزش و پرورش ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازنگری شجاعانه در ساختارهای خویش است؛ بازنگری در حجم تکالیف، کاهش تعداد امتحانات، فاصله گرفتن از نمرهمحوری و حرکت به سوی ارزیابیهای کیفی و توصیفی. باید انتخاب کنیم مدرسه «خانه دوم» باشد یا «کارخانه تولید اضطراب». اگر مدرسه را به میدان اضطراب تبدیل کنیم، نباید از نسلی مضطرب و بیانگیزه شگفتزده شویم. آینده از کلاسهای درسی آغاز میشود که در آنها یادگیری با آرامش، معنا و امید همراه است نه رقابتی کور بر سر نمره و رتبه.
* کارشناس ارشد علوم ارتباطات