سرمایهگذاری برای کاهش هدررفت آب در شبکههای فعلی نمیکنیم، اما آمادهایم میلیاردها دلار صرف انتقال آب از جنوب کشور کنیم! جوان آنلاین: یکبار دیگر ایده انتقال آب مطرح شده است، مبدأ این انتقال همان مبدأ قبلی است، دریای عمان یا احتمالاً خلیج فارس، اما مقصد جدید است، تهرانی که در یکی، دو ماه گذشته با موضوع انتقال پایتخت و اخیراً تخلیه آن مواجه بود، حالا سوژه جدید پروژههای انتقال آب شده است. علی عبدالعلیزاده، نماینده رئیسجمهور در هماهنگی اجرای سیاستهای کلی توسعه دریامحور، از تکمیل بزرگترین پروژه آبی کشور خبر داده و میگوید: انتقال پایتخت از دستور کار دولت خارجشده و تصمیم قطعی بر این است که چالشهای آبی و زیستمحیطی تهران در محل فعلی و با استفاده از فناوریهای نوین و مدیریت علمی منابع برطرف شود. کنشگران معتقدند، انتقال آب به پایتخت علاوه بر هزینه هنگفت، با مشکلات زیستمحیطی همراه است که باید چارهاندیشی شود. آیا در کشور «سند سازگاری با کمآبی» نداریم؟ آیا با انتقال آب از نقاط مختلف به تهران، مسائل کم آبی پایتخت حل شده است؟ متأسفانه برای کاهش هدر رفت آب در شبکههای فعلی سرمایهگذاری نمیکنیم، اما آمادهایم میلیاردهادلار صرف انتقال آب از جنوب کشور کنیم. تجربه ما از هر طرح انتقال آب این بوده که مصرف آب بهینه نشده بلکه برعکس منجر به افزایش تقاضای آن شده است.
کشوری که روزگاری سرزمین قناتها بود، حالا در میانه بحران آب، با بیرحمی تمام، ذخایر زیرزمینیاش را میبلعد. تقریباً سالانه نزدیک به ۱۰۵میلیارد مترمکعب آب در کشور ما غیر بهینه مصرف میشود، حدود ۹۰میلیاردمترمکعب در کشاورزی، ۱۰میلیاردمترمکعب در مصرف شرب و حدود ۵میلیاردمترمکعب در مصرف صنعتی این وضعیت را دارد، در مصارف کشاورزی بین ۴۰ تا ۶۰ درصد اتلاف آب وجود دارد، فقط اگر ۲۰درصد از مصرف آب کشاورزی را بهینه کنیم سالانه ۵/۲۲ میلیارد متر مکعب آب به دست خواهیم آورد. همچنین شبکههای توزیع آب شرب در کشور ما به دلیل فرسوده بودن بهطور متوسط ۳۰درصد تلفات دارند، اگر این شبکهها را بهروز کنیم چیزی حدود ۳میلیاردمتر مکعب آب شرب ذخیره خواهیم داشت، حالا در شرایطی هدر رفت آب بالاست، آیا منطقیتر است که ما به سمت بهینهسازی مصرف بریم یا بهسمت پروژههای انتقال آب از دریای عمان یا خلیج فارس؟
رؤیای انتقال آب از جنوب به پایتخت
با روی کار آمدن دولتهای مختلف، هر بار بحث انتقال آب از دریایعمان یا خلیجفارس مطرح میشود. عمده این طرحهای انتقال آب دریا تا به امروز به فلان منطقه مرکزی بودند، اما این روزها مقصد تازهای برای انتقال آب دریا مطرح است و آن، کلانشهر تهران است.
سیاستگذاران این بار هم به جای مدیریت بحران، رؤیافروشی میکنند. استاندار تهران، اوایل امسال از انتقال آب دریای عمان به تهران خبر داده و میگوید: «یکی از مهمترین موضوعاتی که در دولت چهاردهم در دستور کار قرار گرفته، تأمین منابع آب در سه مقطع کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت است. در مقطع کوتاهمدت، انتقال آب از سد لار و اجرای خط دوم از سد طالقان و تکمیل رینگ قمر بنیهاشم در دستور کار است که عملاً نقش تعادلبخشی در توزیع آب در استان تهران و شهرستانهای آن را دارد. در مقطع بلندمدت، انتقال آب از دریای عمان برای استانهای کمآب و استان تهران در نظر گرفته شده که مطالعات آن آغاز شده و با ورود بخش خصوصی و حمایت دولت این کار صورت خواهد گرفت.»
در کمتر از هشتماه، تصمیمات کوتاه و میان مدت دولت تقریباً شکست خورد و اکنون حکمرانی آب در کشور به دنبال پیادهسازی تصمیم بلند مدت برای عبور از بحران کمآبی تهران است.
اخیراً علی عبدالعلیزاده، نماینده رئیسجمهور در هماهنگی اجرای سیاستهای کلی توسعه دریامحور، از تکمیل بزرگترین پروژه آبی کشور خبر داده و میگوید: پروژه انتقال آب خلیج فارس به تهران با طول هزارکیلومتر بهدست متخصصان داخلی اجرا شده و هماکنون تنها منبع مطمئن تأمین آب پایتخت به شمار میآید.
وی میافزاید: انتقال پایتخت از دستور کار دولت خارج شده و تصمیم قطعی بر این است که چالشهای آبی و زیستمحیطی تهران در محل فعلی و با استفاده از فناوریهای نوین و مدیریت علمی منابع برطرف شود.
عبدالعلیزاده ادعا میکند این تصمیم، تغییری بنیادین در نگاه توسعهای کشور است که بهجای جابهجایی بحران، به دنبال مدیریت هوشمند منابع در بستر موجود شهری است.
تجربه نشان میدهد، انتقال آب، از نقطهای به نقطه دیگر، علاوه بر هزینه بر بودن و افزایش تقاضا تنشهای زیستمحیطی، با مناقشات و تنشهای اجتماعی همراه بوده و شکست خورده است.
چالشهای پیش روی انتقال آب از جنوب به تهران
عباس موسوی، پژوهشگر سیاستهای آب و انرژی در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران «جوان»، در خصوص چالشهای پیشروی انتقال آب از جنوب به تهران میگوید: علاوه بر بحثهای زیستمحیطی این پروژه هزینه بسیار بالایی دارد که اقتصادی نیست. وی میافزاید: همه میدانند خلیج فارس اصلاً ظرفیت تخلیه نمک حاصل از آبشیرینکنها را ندارد. باید هزینه بسیار زیادی شود تا بر اساس استانداردهای سازمان محیطزیست، در دریای عمان و در عمق مثلاً چندصد متری تخلیه شود. فرض را بر این بگذاریم این کار انجام میشود که ما به همین هم شک داریم، چون عربستان و کشورهای جنوب خلیجفارس هم دارند همین کار را انجام میدهند. هزینههای اینها را چه کسی پاسخگوست؟
وی تأکید میکند: آیا واقعاً این مسئله محاسبه شده است؟ آیا ما قصد داریم امنیت آبی کشور را وابسته کنیم به مجموعهای از خطوط لوله که ماهیت آنها و سرنوشتی که در مرحله بهرهبرداری خواهند داشت، مشخص نیست؟ ما همین حالا با کمبود انرژی مواجهیم. برق مورد نیاز برخی از سامانههای پمپاژ آب به حدود ۸۰۰مگاوات میرسد. حال پرسش اینجاست: سوخت این نیروگاهها از کجا تأمین خواهد شد؟ در شرایطی که امروز با چالش تأمین انرژی روبهرو هستیم، میخواهیم حتی آب صنعتی خود را نیز وابسته کنیم به سامانههایی که مبتنی بر پمپاژ و انتقال انرژی از نیروگاهها هستند، نیروگاههایی که خود به گاز وابستهاند و زنجیرهای از وابستگیها را شکل میدهند. نمونههای موجود، خود گواهند. فصیحی میگوید:طرح انتقال آب به تهران که هزار یا حتی ۲ هزار کیلومتر مسیر را در برمیگیرد، مشخص نیست مطالعات دقیق و جامع —بهویژه مطالعات اجتماعی و زیستمحیطی— در پشت آن وجود داشته است یا نه. هماکنون نیز خط لوله زایندهرود به یزد، به طول ۴۰۰کیلومتر، به رغم آنکه تحت نظارت کامل است، چندین بار به دلیل منازعات اجتماعی تخریب شده است. چه تضمینی وجود دارد که خطوط جدید نیز دچار همین سرنوشت نشوند؟