کد خبر: 1327146
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۴۰۴ - ۰۲:۴۰
عدالت علوی و بحران اشرافیت در جامعه دینی بازخوانی عدالت علوی تنها یک ضرورت اخلاقی نیست، یک الزام ساختاری برای بازتعریف مدیریت در نظام اسلامی است
پروین قائمی

جوان آنلاین: در تاریخ حکومت‌های اسلامی، هیچ واژه‌ای به اندازه «عدالت» در تراز آرمان و در عین حال در معرض فراموشی نبوده است. عدالت علوی، نه مفهومی انتزاعی، بلکه مبنای بنیادین مشروعیت حکومت دینی است. امام علی (ع) حکومت را نه برای قدرت، بلکه برای اقامه‌حق و رفع تبعیض پذیرفت، اما در مسیر تاریخ، گاه نشانه‌های دیانت با نماد‌های رفاه اشتباه گرفته شد و روح عدالت در میان شکوه ظاهری قدرت رنگ باخت. 
 نوشتار حاضر روایتی مستند از نسبت عدالت علوی و بحران اشرافیت در جامعه اسلامی امروز ایران است. 
این بحران تنها یک چالش اقتصادی نیست، بلکه تخریب سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی به آرمان‌های دینی حکومت است. 
وقتی تجمل و مصرف‌گرایی در لایه‌های قدرت نفوذ می‌کند، نه تنها عدالت از یاد می‌رود، بلکه دین نیز از جایگاه معنویت به پایگاه توجیه مشروعیت‌های مادی تنزل می‌یابد. 

 بنیان نظری عدالت علوی
عدالت در اندیشه امام علی (ع) حاصل توازن میان حق و مسئولیت است. هر که صاحب قدرت شد، سهم بیشتری در پاسخگویی دارد. 
ایشان در نهج‌البلاغه، عدالت را معیار همه چیز می‌داند، حتی دیانت بدون عدالت، نزد وی پوسته‌ای بی‌روح است. 

 عدالت به‌مثابه زهد حکومتی
در فرمان مالک اشتر، امام بر زیست فقیرانه والی تأکید می‌کند: «دل خود را سرشار از رحمت کن بر مردم».
 این اصل در فلسفه ولایت علوی، از جنس زهد حکومتی است نه زهد منفعل؛ زهدی برای کنترل قدرت و نه انزوا از مسئولیت. زهد علوی، ابزاری برای حفظ رابطه عاطفی و عملی با مردم است. حاکم باید خود را از برکات عمومی حکومتش مستثنی نداند، بلکه خود را اولین کسی بداند که باید از مواهب عمومی به اندازه فقیرترین فرد بهره ببرد. 

 مشارکت از پایین، تکیه‌گاه ایمان حکومت
عدالت در منطق علوی نه بخشش از بالا، بلکه مشارکت از پایین است. مردم تکیه‌گاه ایمان حکومت هستند. اگر حاکم بر پشتوانه مردمی تکیه کند که او را در سختی‌ها شریک می‌دانند، مشروعیت او جاودان خواهد بود. 
این مفهوم با ایده «مردم‌سالاری دینی» در ارتباط مستقیم است؛ مردمی که نه فقط برای انتخاب حاکم، بلکه برای نظارت بر سلوک او نیز اصالت دارند. 

 اشرافیت چگونه متولد می‌شود؟
اشرافی‌گری در جوامع دینی طی فرایندی سازمان‌یافته شکل می‌گیرد که ریشه در انحراف از آرمان‌های اولیه دارد. این فرایند از یک انحراف فردی آغاز و به یک ساختار نهادینه تبدیل می‌شود. 
اشرافی‌گری در جوامع دینی طی سه مرحله شکل می‌گیرد:
۱- ترجیح ظواهر بر مقاصد: تمرکز بر شکوه بیرونی، تزئینات حکومتی و ساختار‌های پرهزینه به جای تمرکز بر اقامه حق و رسیدگی به محرومان. 
۲- تبدیل دیانت به امتیاز اجتماعی: جایی که دینداری یا انتساب به نهاد‌های دینی، خود به ابزاری برای کسب مزایای اقتصادی و اجتماعی تبدیل می‌شود. 
 ۳- توجیه رفاه با زبان تقدیر الهی: استفاده از مفاهیمی، چون «رزق الهی» یا «استحقاق به واسطه خدمت» برای توجیه فاصله طبقاتی غیرعادلانه. 
در ساختار دینی، هنگامی که مسئولان از مردم فاصله می‌گیرند، زندگی آنان به نماد منزلت بدل می‌شود.
اشرافی‌گری محصول سکوت اخلاق عمومی است. جامعه‌ای که در آن نمایش بیشتر از معنا ارزش‌گذاری می‌شود، این فرایند با تقویت رسانه‌های ترویج‌دهنده مصرف و سلب مسئولیت‌پذیری از مدیران همراه است. 

 تصویر امروز، جامعه‌ای میان اعتکاف و اشرافیت
در ایران امروز، شکاف میان سبک زندگی رسمی (منتسب به دین) و زیست مردم، نه فقط اقتصادی بلکه فرهنگی است. مردم از فقر رنج می‌برند و در عین حال از نمایش رفاه در رسانه‌ها خسته‌اند. مراسم‌های پرخرج، خودرو‌های لوکس و سکونتگاه‌های مجلل، همه به نماد‌های جدید قدرت تبدیل شده‌اند. این نمایش‌ها در جامعه‌ای دینی، حس تناقض ارزشی ایجاد می‌کنند؛ جایی که ایمان باید تجسم تواضع باشد، گاه به زبان تجمل سخن می‌گوید. 
این تناقض، در فضای ذهنی مردم به شکل نقد پنهانی به کل نظام تفسیر می‌شود. 
پژوهش‌های اجتماعی اخیر در ایران نشان می‌دهند اعتماد عمومی به عدالت نظام به‌شدت کاهش یافته است، زیرا مردم عدالت را در چهره زیست مسئولان می‌جویند نه در شعارها. 
اگر حاکم در ظاهر و زندگی روزمره با مردم هم‌سطح نباشد، حتی تصمیم درست او نیز ریا جلوه می‌کند. امام علی (ع) دقیقاً برای پیشگیری از همین بحران تأکید داشت: «حاکم را آن‌گونه زندگی باید که فقیرترین مردم زمین». این اصل امروز بیش از هر زمان دیگری لازم‌الاجراست تا شکاف اعتماد پر شود. 
اگر نسبت رفاه مدیران به رفاه مردم افزایش یابد، مشروعیت سیاسی از منظر توده‌ها رو به زوال می‌رود، حتی اگر شاخص‌های رسمی اقتصادی بهبود یابند. 

 بیت‌المال به‌مثابه امانت
امام در نامه شماره۴۵ نهج‌البلاغه، خائن کسی را می‌داند که از اموال عمومی برای رفاه فردی بهره گیرد. 
در نظام دینی معاصر، بیت‌المال در قالب درآمد نفت، بودجه و دارایی عمومی بازتعریف شده؛ هر ریال خارج از مصالح مردم، نقض عدالت است. 

 شفافیت، ضامن عدالت
جامعه امروز ایران با چالش دوگانه‌ای روبه‌رو است: تمرکز ثروت در نهاد‌های دولتی و ریزش عدالت در سطح زیست مردمی. 
راه اصلاح، بازگرداندن شفافیت است، شفافیت خرج، شفافیت درآمد و شفافیت نیت. امام علی (ع) حکومتش را بر «نور» بنا کرد، یعنی چیزی که پنهان نمی‌شود. هر نظامی که تاریکی حساب و درآمد در آن پایدار شود، از مسیر علوی دور می‌شود. این شفافیت باید شامل منابع درآمدی نهاد‌های عمومی و هزینه‌های جاری مدیران عالی‌رتبه باشد. 
عدالت تنها محدود به توزیع منابع مالی نیست، بلکه توزیع فرصت‌های فرهنگی و فکری نیز بخش حیاتی آن است. 
عدالت فرهنگی یعنی توازن در دسترسی به ابزار معنا: کتاب، هنر، آموزش، فرصت دیده‌شدن. 
عدالت فرهنگی در حکومت علوی این بود که «دانش» میان طبقات تقسیم شود، نه انحصار قدرت در منابع دانایی. 
یکی از بحران‌های فرهنگی امروز همین است، نابرابری در دریافت اطلاعات و فرصت بروز استعدادها. عدالت فرهنگی احیای اخلاق عمومی است، نه کنترل ظاهری جامعه. 
نابرابری در دسترسی به آموزش عالی یا امکانات تفکری، خود نوعی اشرافیت فرهنگی است که باید از سوی حاکم دینی در هم شکسته شود. 

 پاسخگویی نهادی و کرامت پرسشگری
هر مدیری باید مدام خود را در معرض پرسش مردم قرار دهد. در جامعه‌ای که پرسش را تهدید تلقی می‌کنند، عدالت سیاسی می‌میرد. 
امام در خطبه۲۱۶ می‌فرمایند: «مردم! اگر من خطا کردم، به من اعتراض کنید». این جمله، بنیان آزادی در حکومت دینی است. 
عدالت سیاسی بر سه پایه استوار است: تواضع، پاسخگویی و نقدپذیری. هرگونه تلاش برای بستن فضای نقد، به معنای پذیرش ضمنی اشرافیت و دوری از مبانی علوی است. 

 اشرافیت نوپا در کوفه
امام علی (ع) با سه طبقه روبه‌رو بود: اشرافی تازه‌به‌دوران‌رسیده (که ثروت‌های زمان عثمان را غنیمت شمرده بودند)، فقیران مستضعف و عوام متزلزل میان این دو. 
ایشان برای پاسخ به اشرافیت نوپا سیاست زهد را اعمال و با نپذیرفتن ثروت‌های پیشنهادی و زندگی ساده‌اش، کوبیدن بر طبل عدالت طبقاتی را آغاز کرد. 

 بازتولید اجتماعی در جهان معاصر
امروز نیز همان تقسیم اجتماعی با چهره‌ای نو بازتولید شده است: طبقه‌ای برخوردار که دین را تزئین ظاهر کرده است و مردمانی خسته که معنویت را به امید عدالت می‌خواهند. تفاوت در ابزار است. در آن زمان، زهد امام در برابر قصرنشینی بود، امروز در برابر استفاده از امکانات دولتی برای ارتقای سطح زندگی فراتر از استاندارد‌های عمومی.
مطالعه تطبیقی این دو دوران نشان می‌دهد هرگاه دین به کار عادت‌های لوکس درآید، عدالت از روح جامعه می‌گریزد. 

 پیشنهاد‌های بازسازی عدالت علوی در ایران معاصر
بازگشت به مسیر علوی نیازمند اجرای سیاست‌هایی ساختاری و فرهنگی است که فاصله میان آرمان و واقعیت را کاهش دهد. 
۱- بازآفرینی آموزش دینی کاربردی: تمرکز بر تربیت اقتصادی و اجتماعی مسئولان، نه فقط عبادت فردی. آموزش باید تلازم بین مسئولیت قدرت و زهد را نهادینه سازد. 
۲- ایجاد شاخص عدالت ملی: سنجش نسبت رفاه مدیران (شامل امکانات رفاهی، خودرو‌های دولتی و محل سکونت) با سطح معیشت عمومی برای تعیین فاصله واقعی و الزام نهاد‌ها به کاهش آن در بازه‌های زمانی مشخص. 
۳- اصلاح رسانه دینی: تغییر تصویر از رفاه مطلوب به خدمت مطلوب. رسانه‌ها باید الگوی مصرف مسئولانه را ترویج دهند و تجمل را به عنوان یک آسیب فرهنگی معرفی کنند. 
۴- شفاف‌سازی هزینه‌های عمومی: گزارش عمومی سالانه از دارایی نهاد‌های حکومتی (شامل صندوق‌ها و نهاد‌های خاص) بر اساس الگوی بیت‌المال، با قابلیت حسابرسی عمومی. 
 ۵- تقویت فرهنگ نقد علوی: تأسیس کرسی‌های مناظره دینی با تمرکز بر اخلاق قدرت و تضمین امنیت فکری منتقدان به رفتار‌های اشرافی. 
عدالت علوی میراثی زنده است، نه موزه‌ای از خاطره. جامعه دینی تنها زمانی می‌تواند مشروعیت خود را حفظ کند که وجدان اقتصادی، فرهنگی و سیاسی خود را در آیینه علی (ع) بنگرد. 
بحران اشرافیت بحران اخلاق است، نه صرفاً اقتصاد. می‌توان فقر مالی داشت و ثروت اخلاقی را نگه داشت، اما نمی‌توان تجمل معنوی داشت و عدالت ساخت. بازگشت به عدالت علوی یعنی بازگشت به عقل توحیدی، مرکب علم، اخلاق و ساده‌زیستی. 
در جهان امروز که دین با سرمایه و نمایش درآمیخته، پیام امام علی (ع) از نو معنا می‌یابد: «عدالت، زیباترین صورت ایمان است». 
اگر این پیام از مسجد به مجلس، از منبر به رسانه و از فرد به نهاد جاری شود، نجات جامعه دینی ممکن خواهد بود. آن روز دیگر اشرافیت نامی تاریخی است نه واقعیتی روزمره؛ روزی که «حکومت برای مردم» دوباره شعار نباشد، بلکه شیوه‌زیستن حاکمان شود. این تنها راه پایدارسازی مشروعیت دینی در برابر چالش‌های مدرن است. 

 جمع‌بندی و افق آینده عدالت علوی در جامعه امروز
آنچه از نهج‌البلاغه، خطبه‌ها و سیره علوی دریافت می‌شود، صرفاً گزارشی از تاریخ صدر اسلام نیست، بلکه نقشه‌راهی است برای نجات جوامع دینی از انحراف طبقاتی. 
آنجا که امیرالمؤمنین (ع) بیت‌المال را به‌مثابه «امانت همگانی» دید و هیچ امتیاز صنفی، فامیلی یا سیاسی را بر چهره عدالت ننشاند، در واقع پایه تمدنی را بنیان گذاشت که کنترل قدرت را با وجدان الهی پیوند می‌زند. این میراث نه در قالب شعار، بلکه در تجربه‌امروزی سیاست و اقتصاد دینی قابل سنجش است. 
امروز، بازخوانی عدالت علوی تنها یک ضرورت اخلاقی نیست، یک الزام ساختاری برای بازتعریف مدیریت در نظام اسلامی است. 
جامعه‌ای که به نام دین اداره می‌شود، اما در عمل، فاصله معیشتی و منزلتی میان طبقات آن تعمیق یافته، در واقع از روح علوی فاصله گرفته است. عدالت در نگاه امام، توزیع فرصت‌هاست نه بخشش‌های عوام‌پسندانه، صیانت از کرامت انسان پیش از هر دستور اقتصادی. چنین درکی می‌تواند الگوی آینده‌حکمرانی اسلامی را از مصرف شعار به تولید واقعیت اجتماعی برساند. 
از همین منظر، بحران اشرافیت در جامعه امروز، صرفاً معضل اقتصادی یا فرهنگی نیست، بحران هویت دینی است. 
هنگامی که ارزش‌های معنوی به زر و تزویر و منصب آلوده شوند، ایمان نیز از درون تهی و جامعه مؤمن، در ظاهر مذهبی، اما در عمل غافل از حق بندگان خدا می‌شود. 
علی (ع) عدالت را سکوت در برابر نابرابری نمی‌داند، بلکه فریاد آگاهانه‌ای علیه هر شکل از سلطه طبقاتی و فریب مذهبی می‌داند. 
برای نسل جدید، راه بازگشت به این روح انسانی، فهم دوباره نسبت میان ایمان و مسئولیت اجتماعی است. عدالت علوی نه دشمن ثروت، بلکه منتقد امتیاز است، نه مخالف توسعه، بلکه مراقب آن است که رشد اقتصادی مرز انسانیت را نشکند. جامعه‌ای که اشرافیت را نشانه موفقیت بداند، در واقع خود را از درون شکست داده است، زیرا احترام حقیقی تنها در خدمت، صداقت و حرمت مردم معنا می‌یابد. 
در این افق، هر نهاد فرهنگی و سیاسی که نام علی (ع) را بر پرچم خود دارد، باید بکوشد معنای واقعی عدالت را به ساختار‌ها بازگرداند: در گزینش مدیران، در تخصیص بودجه، در نحوه مواجهه با محرومان. ولایتِ بی‌عدالت، پوسته‌ای بی‌روح است و دین بی‌وجدان، هیچ گونه تضمین اجتماعی‌ای برای کرامت انسان ندارد. 
بازنگری در رفتار‌های اشرافی، نه با هدف قضاوت افراد، بلکه برای پالایش ساختارهاست. جهاد امروز، جهاد بازگرداندن معیار به جای مصلحت و حقیقت به جای نمایش است. اگر این بازگشت آغاز شود، جامعه دینی ما نه تنها از دام اشرافیت رها می‌شود، بلکه دوباره می‌تواند‌پیام‌آور رحمت و عدل در جهان باشد؛ همان شعله‌ای که علی (ع) در تاریک‌ترین دوران روشن نگه داشت.

برچسب ها: عدالت ، آرمان ، حقوق
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار