تحولات اخیر پیرامون ازسرگیری تماسهای سیاسی میان تهران، واشینگتن و آژانس بینالمللی انرژی اتمی با میانجیگری قاهره، اکنون به یکی از مهمترین پروندههای سیاست خارجی منطقه تبدیل شده است. مصر که تلاش دارد جایگاه خود را بهعنوان میانجی قابلاعتماد میان ایران و غرب تثبیت کند، در نقطهای حساس از تلاقی منافع قرار گرفته است؛ نقطهای که تداوم آن به تصمیمات کشورهای غربی، بهویژه امریکا و تروییکای اروپایی، وابسته است. اما واقعیت آن است که بدون تغییر در محاسبات کلان غرب، مذاکرات قاهره نیز سرنوشتی بهتر از برجام نخواهد داشت.
سه پدیده کلیدی که پس از اجرای اسنپبک رخ دادهاند، مبنای ارزیابی این روند محسوب میشوند. نخست آنکه برجام عملاً از میان رفته و دیگر بستری حقوقی برای بازگشت به توافقی که وجود خارجی ندارد، قابل تصور نیست. هرگونه گفتوگو در قاهره برای احیای فرمولهای منقضیشده، در اصل تکرار تلاشهای نافرجام گذشته است. بنابراین اگر غرب همچنان مذاکرات را با ذهنیت گذشته و هدف «مهار ایران» دنبال کند، عملاً در همان بنبست پیشین گرفتار خواهد شد.
پدیده دوم به انقضای قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت و پایان دوره اعتبار آن مربوط میشود. این قطعنامه ستون حقوقی توافق هستهای و چارچوب مکانیسم ماشه بود. اکنون با پایان زمان آن، هرگونه تلاش برای بازسازی ساختار تحریمهای چندجانبه علیه ایران فاقد وجاهت قانونی است. قاهره میتواند مجری گفتوگو باشد، اما نه احیاکننده سندی که به تعبیر حقوقی «سالبه به انتفاء موضوع» است. غرب اگر میخواهد از مسیر قاهره به نتیجهای دست یابد، باید ابتدا این واقعیت حقوقی را بپذیرد.
سومین پدیده، فقدان اجماع بینالمللی علیه ایران است. روسیه و چین بهصراحت در مقابل پروژه غربی اسنپبک ایستادند و نشان دادند نظم جهانی دیگر انحصاری نیست. در این شرایط، مصر هرچند از حمایت برخی کشورهای عربی برخوردار است، اما نمیتواند جایگزین اراده جمعی قدرتهای بزرگ شود. این وضعیت، یعنی نبود اجماع، همان عاملی است که باعث میشود مکانیسمهای فشار غرب بار دیگر در فضای سیاسی بیاثر شوند.
از این منظر، مذاکرات قاهره یک آزمون برای غرب است نه برای ایران. اگر واشینگتن و تروییکای اروپایی همچنان بر مطالبههای حداکثری و راهبرد تقابل مطلق با تهران پافشاری کنند، این مذاکرات نیز همانند برجام و وین، در گرداب تناقضهای راهبردی غرب فروخواهد رفت. غربیها باید بپذیرند که ساختار پازل ضدایرانیشان، بر پایه توهم مهار و نه درک متقابل بنا شده است. تا زمانی که این پازل اصلاح نشود، هر ابتکار دیپلماتیکی- حتی با محوریت قاهره- در نهایت به شکست خواهد انجامید.
در مقابل، ایران با اتکا به توازن قدرت تازه جهانی، وارد مذاکرات قاهره شده است؛ با این پیام روشن که گفتوگو تنها زمانی ثمربخش است که بر مبنای احترام متقابل و واقعگرایی باشد، نه تهدید و فشار. در این معنا، شکست یا موفقیت گفتوگوها نه در قاهره، بلکه در واشینگتن، لندن، پاریس و برلین رقم میخورد. اگر غرب مسیر خود را اصلاح نکند، تاریخ بار دیگر تکرار خواهد شد: شکست دیپلماسی فشار و پیروزی منطق مقاومت.