کد خبر: 1322205
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
وحید عظیم‌نیا

۱۵ مهر در تقویم ما ایرانی‌ها به نام «روز روستا و عشایر» ثبت شده است و نقش بی‌بدیل روستا‌ها و مردمان سختکوش‌اش را در زندگی همه ما یادآوری می‌کند.

اگر نگاهی به آمار‌های جدید مرکز آمار ایران بیندازیم، می‌بینیم که بیش از ۸۷‌درصد بهره‌برداری‌های کشاورزی کشور در مناطق روستایی است، یعنی اگر نان سر سفره‌مان هست و اگر گوشت، لبنیات و میوه‌ای در خانه داریم، بخش بزرگی از آن را مدیون زحمت روستاییان و عشایر‌ها هستیم که با دست‌های پینه‌بسته و قلب‌های بزرگ‌شان، چرخ تولید کشور را می‌چرخانند، اما خودشان با مشکلات ریز و درشتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و انگار قرار نیست به این زودی‌ها حل شوند.

طبق سرشماری عمومی کشاورزی۱۴۰۳، بیش از ۴‌میلیون‌و۲۹۲‌هزار خانوار بهره‌بردار کشاورزی در کشور داریم که ۸۷‌درصدشان در روستا‌ها زندگی می‌کنند. از این تعداد، ۷۰‌درصد خانوار‌های معمولی ساکن روستا‌ها هستند، ۲۹‌درصد بهره‌بردار غیرساکن و فقط یک درصدشان عشایر کوچنده یا شرکت‌های رسمی هستند.

این آمار یعنی روستا‌ها پایگاه اصلی تولید کشاورزی کشورند. علاوه بر آن، ۱۵‌میلیون‌و۹۰۵‌هزار هکتار از اراضی کشاورزی در مناطق روستایی است که ۱۴‌میلیون‌و۱۷۹‌هزار هکتارش زمین زراعی و یک میلیون‌و۷۲۶‌هزار هکتارش باغ و قلمستان است و این یعنی ۹۱‌درصد اراضی زراعی و ۸۸‌درصد اراضی باغی کشور در روستا‌ها قرار دارد. گندم که نان هر روزه ماست، به‌تنهایی ۷‌میلیون‌و۷۴۹‌هزار هکتار از این اراضی را به خودش اختصاص داده است.

این اعداد داستان زندگی میلیون‌ها نفرند که با خاک و آب و آفتاب، غذای ما را تأمین می‌کنند.

عشایر کوچنده، این مردمان نجیب و مقاوم، فقط ۴/۱ درصد از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند، اما ۳۴‌درصد دام سبک کشور را مدیریت می‌کنند.

طبق سرشماری سال۱۴۰۰، ۲۵۱‌هزار خانوار عشایری با جمعیتی حدود یک میلیون‌و۱۱۵‌هزار نفر در کشور داریم، این یعنی یک جمع کوچک، نقشی بزرگ در تأمین گوشت و لبنیات کشور دارد، اما این زحمتکشان، چه سهمی از توجه و امکانات کشور دارند؟ راستش را بخواهید، وعده‌های زیاد، عمل کم.

دولت‌ها می‌آیند و می‌روند، هر کدام شعار‌هایی قشنگ‌تر از قبلی سرمی‌دهند، اما در عمل روستا‌ها و عشایر همچنان با مشکلات اولیه دست‌به‌گریبانند، مثلاً همین وزارت جهاد کشاورزی، هر سال موقع پرداخت پول گندم کشاورزان، انگار یادش می‌رود که این پول، نان شب گندمکار است. تأخیر‌های چندماهه در پرداخت‌ها، انگار برای‌شان عادی شده است.

اگر وزارت نفت یا آموزش و پرورش بخواهد حقوق کارکنانش را با چند ماه تأخیر بدهد، چه بلوایی به پا می‌شود؟ اما انگار، چون کشاورز و روستایی نجیب است و صدایش کمتر به گوش می‌رسد، می‌شود راحت از کنارش گذشت.

این وسط، یک ساختار عریض و طویل به اسم معاونت رئیس‌جمهور در امور توسعه روستایی و مناطق محروم داریم. به همان اندازه که اسم خیلی پرطمطراقی دارد، اما خروجی‌اش بی‌رونق است.

اگر این معاونت واقعاً کارش را درست انجام می‌داد، نباید امروز روستاییان با مشکلاتی مثل کمبود آب، نبود جاده مناسب یا دسترسی محدود به خدمات درمانی و آموزشی دست‌وپنجه نرم می‌کردند.

انگار این ساختار‌ها بیشتر برای نمایش و گزارش دادن ساخته شده‌اند تا حل واقعی مشکلات، حالا بماند که نمایندگان مجلس هم فقط موقع انتخابات یادشان می‌افتد که روستا‌ها وجود دارند.

بعد از رأی گرفتن، انگار نه انگار که این مردمان همان‌هایی بودند که با دست‌های خالی، وعده‌های‌شان را باور کردند، اما با این همه کم‌کاری، گروه‌های جهادی بی‌صدا و بی‌ادعا، جای خالی دولت را پر می‌کنند.

این جوان‌ها و داوطلبانی که با دل و جان به روستا‌ها و مناطق محروم می‌روند، گاهی تنها روزنه امید مردمان این مناطق هستند، از ساخت مدرسه و خانه بهداشت گرفته تا کمک به تأمین آب و برق، این گروه‌ها نشان داده‌اند که اگر اراده‌ای باشد، می‌شود گرهی از کار مردم باز کرد، اما سؤال این است که چرا باید بار مسئولیت دولت روی دوش این گروه‌ها بیفتد؟ مگر دولت‌ها برای همین کار‌ها مالیات نمی‌گیرند؟ مگر وظیفه‌شان تأمین عدالت اجتماعی نیست؟

۷۷‌درصد بهره‌برداران حقیقی ساکن روستا‌ها باسوادند، این یعنی مردمانی که با خاک و طبیعت کار می‌کنند، آگاه و فهیم هستند؛ آنها می‌دانند که چه می‌خواهند.

وقتی ۸۰‌درصد اراضی زراعی روستایی زیر کشت می‌رود (۴۱‌درصد آبی و ۵۹‌درصد دیم) و ۷۳‌درصد باغ‌های روستایی تک‌محصولی و باقی مخلوط هستند و وقتی ۹۰‌درصد بهره‌برداری‌های دامداری به روستاییان تعلق دارد، یعنی این مردمان ستون فقرات اقتصادی کشورمان هستند، اما چرا باید این ستون، همیشه زیر فشار مشکلات خم شود؟!

زراعت، باغداری، پرورش دام سبک و سنگین، کشت گلخانه‌ای، پرورش زنبور عسل، کرم ابریشم، ماهی و میگو و حتی طیور سنتی نشان‌دهنده ظرفیت عظیم روستاهاست، اما این ظرفیت، بدون حمایت واقعی، مثل گنجی است که زیر خاک مانده است. مثلاً چرا نباید وام‌های کم‌بهره و بموقع به کشاورزان برسد؟ چرا نباید زیرساخت‌های حمل‌ونقل محصولات‌شان تقویت شود؟ و چرا باید یک روستایی برای یک عمل جراحی ساده، ساعت‌ها راه بپیماید تا به بیمارستان برسد؟

عشایر هم داستان خودشان را دارند. این مردمان که با کمترین امکانات، در کوه و دشت دامداری و بخشی از نیاز‌های کشور را تأمین می‌کنند، انگار همیشه در حاشیه هستند.

۱۷‌درصد بهره‌برداران دام سبک، عشایر کوچنده‌اند، اما ۳۴‌درصد دام سبک کشور را مدیریت می‌کنند، این یعنی بازدهی و تلاشی که شاید کمتر کسی قدرش را بداند، اما آیا این مردمان، نباید از حداقل‌های زندگی مثل آب سالم، مدرسه برای بچه‌های‌شان و خدمات درمانی برخوردار باشند؟

«روز روستا و عشایر» نباید فقط یک اسم در تقویم رسمی باشد، باید تلنگری برای همه ما باشد، به‌خصوص به مسئولانی که پشت میزهای‌شان نشسته‌اند و شاید فراموش کرده‌اند نان سر سفره‌شان از زحمت همان روستایی و عشایری می‌آید که امروز با مشکلاتش تنهاست.

عدالت اجتماعی، شعاری قشنگ است، اما وقتی مطرح می‌شود، تعهدی می‌شود که دولت باید به آن عمل کند.

اگر قرار است روستا‌ها ستون امنیت غذایی کشورمان بمانند، باید حمایت‌ها را واقعی و به جای شعار، عمل کرد.

جان کلام آنکه مشکلات اولیه مثل کمبود آب، نبود زیرساخت و تأخیر در پرداخت‌ها نشان می‌دهد دولت‌ها و به ویژه نمایندگان مجلس، آنطور که باید به وظایف‌شان در قبال جامعه روستایی و عشایری عمل نکرده‌اند.

نمایندگان که موکل مردم هستند، باید صدای روستاییان و عشایر را در اولویت قرار دهند، ضمناً اگر فرصتی یافتند، بد نیست سری به معاونت رئیس‌جمهور در امور توسعه روستایی و مناطق محروم کشور بزنند و ببینند چرا این ساختار عریض و طویل، خروجی ملموسی برای حل مشکلات ندارد!

برچسب ها: ایران ، روستا ، عشایر
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار