پرونده هستهای ایران با بیش از دو دهه قدمت، اینک به یکی از مزمنترین موضوعات بینالمللی تبدیل شده است. این موضوع ابعاد مختلفی دارد، اما به نظر میرسد «غنیسازی» در صدر آنهاست.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانه KHAMENEI. IR در سرمقاله شماره ۹۶ خود نوشته است: طبق قوانین بینالمللی منع خاصی برای غنیسازی اورانیوم وجود ندارد و صرفاً کشورهایی که عضو معاهده عدماشاعه هستهای، موسوم به NPT هستند باید طبق مقررات خاصی، فعالیتهای خود در این زمینه را پیش ببرند و آژانس بینالمللی انرژی اتمی موظف به نظارت در این زمینه است، البته این نیز در عمل مانند بسیاری دیگر از قوانین و سازوکارهای بینالمللی، با آنچه روی کاغذ نوشته شده متفاوت است.
امریکا بیش از دو دهه است که این موضوع را، به بهانهای برای جوسازی، فشار، تهدید و تحریم علیه ایران تبدیل کرده است و اخیراً نیز به همین بهانه، با کمک رژیم نیابتی خود در منطقه، جنگی ۱۲روزه را به کشورمان تحمیل کرد. سؤالی که در اینجا ممکن است پیش بیاید آن است که آیا غنیسازی اورانیوم ارزش این همه هزینه را دارد؟ چرا ایران حاضر نیست برای رهایی از این مخمصه و فشارهای تحریم و سایه تهدید، دست از غنیسازی بردارد؟
نکته نخست آنکه اگر غنیسازی به عنوان محور اصلی فعالیت صلحآمیز هستهای، آنقدرها هم ارزش ندارد، چرا قدرتهای غربی و در رأس آنها امریکا حاضر نیستند سایر کشورها، از جمله ایران به این باشگاه بپیوندند؟ آیا جز این است که میخواهند این فناوری و صنعت کلیدی و پیشرفتساز همچنان محدود و انحصاری بماند؟
با اندکی جستوجو در اینترنت و منابع مرتبط، بهراحتی میتوان دریافت زنجیره بسیار گستردهای از فعالیتها و تولیدات در بخشهای مختلف - از صنعت و کشاورزی گرفته تا انرژی و پزشکی- وابسته به این فناوری پایه و مادر هستند. با این تفاسیر، سؤال درست این است: چرا ایران باید به دلیل خواست غیرقانونی کشوری دیگر، خود را از چنین منبعی از علم، پیشرفت و ثروت محروم سازد؟!
نکته دوم آنکه غرب و در رأس آنها امریکا، بر چه اساسی به خود اجازه میدهند از ایران بخواهند از حق قانونی خود دست بکشد؟ آیا ایران است که هنجارهای بینالمللی را رعایت نمیکند یا امریکا و متحدان اروپایی آن هستند که هنوز هم در خواب و خیال استعمار دیگران، البته با روشهای نوینتر هستند؟ دست کشیدن از غنیسازی، هرچه باشد بازگشت به آغوش بینالمللی نیست، بلکه نام واقعی آن، پذیرش نظام ارباب و رعیتی دنیاست که عواقب و تبعات خاص خود را نیز به همراه دارد.
سوم آنکه فرض کنیم ایران دست از فعالیت هستهای و غنیسازی کشید و به باجخواهی بیمبنای امریکا تن داد، چه کسی تضمین میکند که چنین کاری باعث پایان یافتن خصومت و تهدید و تحریم شده و دشمن به دنبال آن بهانه دیگری نتراشیده و باجخواهی جدیدی نخواهد کرد؟ پاسخ به این سؤال چندان هم دشوار نیست.
چند روز پیش دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور فاش کرد محدودسازی برد موشکهای ما به زیر ۵۰۰کیلومتر، خواست جدید واشینگتن است که در پیغامهای خود مطرح کردهاند.
در پایان باید گفت تجربه تلخ برجام زنده و پیش چشم ماست. توافقی که علیرغم نرمش فراوان و در مواردی زیاده از حد ایران، در نهایت نهتنها پرونده هستهای ایران را حل نکرد بلکه به نوعی بر پیچیدگی و دشواریهای آن نیز افزود.