در حالیکه ائتلاف غربی- صهیونی در پی تثبیت سلطه خود بر غرب آسیا است، نزدیکی تدریجی سه قدرت منطقهای (مصر، ترکیه و ایران) میتواند معادلهای را رقم بزند که نهتنها موازنه قدرت را برهم زند، بلکه بنیانهای راهبردی رژیم صهیونی را در منطقه متزلزل کند. آیا این همگرایی، صرفاً دیپلماتیک است یا نشانهای از یک بیداری ژئوپلیتیکی جدید؟
در تحولی که نشریه اماراتی «نشنال» آن را تهدیدی بالقوه برای اسرائیل دانسته، مصر بهطور فزایندهای در حال تقویت روابط با دو قدرت غیرعرب منطقه (ایران و ترکیه) است. این نزدیکی، اگرچه هنوز به اتحاد نظامی سهجانبه منجر نشده، اما نشانههایی از یک بازآرایی راهبردی در غرب آسیا را آشکار میسازد؛ بازآراییای که میتواند آینده تقابل جمهوری اسلامی ایران با ائتلاف غربی- صهیونی را دگرگون کند.
مصر، که سالها در مدار سیاستهای محافظهکارانه عربی حرکت میکرد، اکنون با رزمایشهای مشترک با ترکیه و میانجیگری در پرونده هستهای ایران نشان داده که به دنبال بازیگری مستقل و چندجانبه است. این تغییر رفتار، نهتنها ناشی از نگرانیهای امنیتی قاهره از توسعهطلبی رژیم صهیونی است، بلکه بازتابی از درک جدیدی از تهدیدات مشترک و فرصتهای همافزا در منطقه است.
از سوی دیگر، ترکیه که هم عضو ناتو است و هم منتقد جدی سیاستهای رژیم اشغالگر در غزه و لبنان، در حال بازتعریف نقش خود در منطقه است. آنکارا با تعلیق روابط تجاری با تلآویو، حمایت از پرونده نسلکشی در دیوان لاهه و مواضع صریح در دفاع از فلسطین، نشان داده که حاضر است هزینههای ژئوپلیتیکی را برای تثبیت جایگاه اخلاقی و راهبردی خود بپردازد. ایران نیز با تجربهای عمیق از تقابل با ائتلاف غربی- صهیونی، اکنون فرصت را برای بازسازی روابط با کشورهای منطقه مناسب دیده است. بازنگری در اختلافات گذشته با مصر و ترکیه، نهتنها میتواند جبهه مقاومت را تقویت کند، بلکه امکان ایجاد یک محور بازدارنده در برابر تجاوزات تروریستهای صهیونی را فراهم میسازد.
اما آیا این نزدیکی میتواند به یک اتحاد نظامی منسجم منجر شود؟ پاسخ در حال حاضر منفی است. اختلافات تاریخی، تفاوتهای ایدئولوژیک و وابستگیهای ساختاری به بازیگران جهانی، مانع از شکلگیری یک پیمان رسمی هستند. با این حال، آنچه اهمیت دارد، همگرایی در تهدیدشناسی و منافع مشترک است و این خود میتواند به شکلگیری یک «ائتلاف عملکردی» منجر شود، ائتلافی که بدون امضای رسمی، در بزنگاههای راهبردی بهصورت هماهنگ عمل کند.
در این میان، رژیم صهیونی با نگرانی به این تحولات مینگرد. از سرگیری رزمایشهای نظامی میان مصر و ترکیه پس از ۱۳ سال و علاقهمندی قاهره به تولید مشترک پهپاد با تهران و آنکارا، نشان میدهد که تلآویو دیگر نمیتواند بر شکافهای سنتی میان کشورهای مسلمان حساب کند. این نزدیکی، بهویژه در شرایط تشدید درگیریها در غزه و لبنان، میتواند به یک جبهه بازدارنده در برابر تجاوزات اسرائیل تبدیل شود.
از منظر راهبردی، این همگرایی سهجانبه، شکننده و هنوز در مرحله آزمون و خطاست، اما ظرفیت آن را دارد که به یک «مثلث بیدار» تبدیل شود، مثلثی که با ترکیب توان نظامی مصر، قدرت صنعتی و دیپلماتیک ترکیه و نوآوری در نبرد نامتقارن و تجربه تقابلی ایران با نظام سلطه، بتواند موازنه قدرت را در غرب آسیا به نفع ملتهای منطقه تغییر دهد.
برای جمهوری اسلامی ایران، این فرصت نهتنها در سطح دیپلماسی، بلکه در سطح راهبردی و تمدنی اهمیت دارد. همگرایی با مصر و ترکیه میتواند به تحقق مطالبه مقام معظم رهبری از جهان اسلام در برابر رژیمی صهیونی، تقویت جبهه مقاومت، کاهش فشارهای غربی و ایجاد یک سپر منطقهای در برابر پروژههای تجزیهطلبانه و نفوذ فرهنگی غرب منجر شود. همچنین، این نزدیکی میتواند بستری برای گفتوگوهای تمدنی و همافزایی فرهنگی میان سه ملت بزرگ مسلمان فراهم آورد، گفتوگویی که فراتر از سیاست، به بازسازی روح جمعی امت اسلامی کمک کند.
در جهانی که ائتلافهای رسمی گاه شکنندهتر از روابط غیر رسمیاند، آنچه آینده غرب آسیا را رقم خواهد زد، نه امضای پیمانها، بلکه همگرایی در «تهدید شناسی»، «منافع مشترک» و «اراده برای ایستادگی در برابر سلطه طلبی» است. مصر، ترکیه و ایران اگر بتوانند اختلافات را مدیریت و اشتراکات را تقویت کنند، میتوانند نهتنها معادله قدرت را بازنویسی کنند، بلکه الگویی برای بیداری راهبردی در جهان اسلام ارائه دهند.