بالاخره دولتهای اروپایی با تأخیری فراوان (اگر مبنا را پیمان اسلو بدانیم) دولت فلسطین را به رسمیت شناختند تا به وعدههای مکرر خود از حمایت آنچه که راهحل دودولتی خوانده میشود، جامه عمل پوشانده باشند، اما فارغ از دیرهنگام بودن این حرکت، بررسی شواهد و قرائن نشان از این دارد که این اقدام یکی از مزورانهترین اقدامات سیاسی دول اروپایی است. این تزویر، اهداف کلیدی زیر را دنبال میکند:
شوآف و کسب پرستیژ: حکومتهای اروپایی پیشتر هم با روی آوردن به محکومیت موردی حملات صهیونیستها به مدارس یا بیمارستان و خبرنگاران در تلاش بودند خشم و فشار افکار عمومی داخلی را که ناشی از تصاویر و گزارشهای انسانی بحران غزه است، مدیریت کنند، بهویژه اینکه از بهرهبرداری جریان چپگرا از این مسئله در انتخابات کشورهای مختلف هم ترس داشتند. بنابراین به جز دولت چپگرای اسپانیا، باقی کشورهای اروپایی ممکن است اتفاقاً با مشورت موساد و لابی صهیونیستی این اقدام را انجام داده باشند تا ضمن آنکه فشارشکنی کرده و برای مدتی افکار عمومی مطالبهگر را بازی داده باشند، سوار بر موج نفرت روشنفکران و دانشجویان و طبقه متوسط آگاه از سویی میخواهند ژست تقابل با ترامپ بگیرند و از طرفی نمیخواهند مسیر تقابل مستقیم و واقعی با سیاست خارجی امریکا در دفاع از متحد استراتژیکش را باز کنند؛ بنابراین راه سومی را انتخاب میکنند: این شوآف میتواند مطالبه اصلی یعنی قطع همکاریهای امنیتی یا اعمال تحریمهای سخت بر رژیم سفاک صهیونیستی را به تأخیر بیندازد و به تحریک امریکا علیه اروپا هم منتهی نشود. اگر فرض کنیم اروپاییها صادقانه و بدون هماهنگی با موساد چنین اقدامی کرده باشند، که در این صورت باید از بسته اقدامات تحریمی جدی به عنوان پیوست این اقدام خود علیه اسرائیل هم رونمایی میکردند، این نشانه اوج خفت اروپاست که به دنبال امنیت عاریهای از امریکا در برابر روسیه از خشمگین کردن امریکا حذر میکند.
مسئولیتزدایی و پوششی بر کمکها: اگرچه شماری از پایتختهای اروپایی در لفظ از پایان اشغال و احقاق حقوق فلسطینیان سخن میگویند، اما در عمل با اجتناب از اقدامات قاطع و تحریمی (قطع همکاریهای نظامی- امنیتی، تحریمهای گسترده تسلیحاتی یا فشار اقتصادی مؤثر) نه تنها مسئولیت خود در لزوم تدوین بسته واکنشهای قاطع را به حاشیه میبرند بلکه تلاشی مزورانه انجام دادهاند برای تداوم کمکها و رابطه تحت پوشش امنیتی و نظامیشان با اسرائیل.
زندهنمایی از پروژه محتضر سازش: یکی از انگیزههای صریح پشت بهرسمیتشناسی دولت فلسطین را میتوان در این سخنان امانوئل ماکرون جست که بهصراحت گفته افتتاح سفارت فرانسه در فلسطین را به «آزادی گروگانها» منوط کرده است. تداوم جنایات اسرائیل از سران تشکیلات کاملاً مشروعیتزدایی کرده است و اعتبار مقاومت نه فقط در کرانه باختری که در کل جهان عرب و بلکه جهان افزایش یافته است. بنابراین فشار به حماس به منظور فرسودهسازی یا لااقل فرسودهنمایی الگوی مقاومت، تقویت و آبرودهی مجدد به جریان سازش به رهبری تشکیلات خودگردان و مشروعیت بخشی مجدد به شیوخ عربی با زندهنمایی از پروژه محتضر سازش، هدف اصلی سه کشور اروپایی از اقدام خود در به رسمیت شناختن فلسطین است.
پیشخرید سهام در آینده «بدون مقاومت»: پذیرش دولت فلسطین (بدون تضمین اجرایی و فشار واقعی بر اشغالگر) و اقدامات نمادینی، چون برافراشتن پرچم فلسطین بهسرعت میتواند به خوراک رسانهای تبدیل شود و میشود از آن «دستاوردی» حیثیتی برای رژیمهای سازشکار عربی ساخت که تحت فشار افکار عمومیشان مستأصل شده بودند. این کسب حیثیت در حالی است که حداقلِ تغییر هم در میدان رخ نداده است و اسرائیل در حال بلعیدن غزه و آماده شدن برای انجام همین کار درباره کرانه باختری و جنوب سوریه است. اروپا هم به زعم خود در «یارکشی» برای تقابل با محور مقاومت به همراهی این شیوخ عربی احتیاج دارد، چون باید توجه داشت به رغم اینکه اروپا و امریکا در بحث موجودیت اسرائیل شک ندارند، اما دولتهای اروپایی رویکرد نرمتری در توجیه این موجودیت قائلند و در عین حال، نمیخواهند همه تغییراتی که به زعم خودشان در آینده بدون مقاومت غرب آسیا شکل میگیرد کاملاً امریکایی باشد و به اصطلاح میخواهند برای خودشان نوعی سهام در این تغییر شکل پیشخرید کرده باشند.
مخلص کلام اینکه آنچه اروپا امروز انجام میدهد عمدتاً ترکیبی از مدیریت مزورانه افکار عمومی داخلی، بازی با ابزارهای دیپلماتیک و تلاش برای بازآرایی ظرفیتهای سیاسی فلسطینیان است؛ نه الزاماً یک برنامه جامع برای پایان دادن اشغال یا اجرای عدالت کیفری نسبت به عاملان جنایات در فلسطین و تحقق یک فلسطین مستقل و آزاد. حتی اگر فرض کنیم این سیاستها با هماهنگی موساد نباشد، از آن جهت که با اقدامات قاطع بینالمللی (مثل قطع همکاریهای نظامی، تحریمهای هدفمند یا ارجاع قضایی) همراه نیست، قطعاً برای کابینه فعلی در تلآویو چراغ سبز به «پذیرفتنی بودن» عملیاتهای تهاجمی بیشتر خواهد شد.