کد خبر: 1318591
تاریخ انتشار: ۲۸ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
سیدعبدالله متولیان

حمله جنگنده‌های رژیم صهیونی به قلب دوحه در ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، زخمی عمیق بر پیکر جهان عرب بود. این تجاوز آشکار که حاکمیت قطر را زیر پا گذاشت و تلاش‌های میانجی‌گرانه‌اش برای آتش‌بس در غزه را به سخره گرفت، آزمونی برای همبستگی عربی بود. نشست اضطراری شورای همکاری خلیج فارس در ۲۴ شهریور، با حضور سران و نمایندگان اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی قرار بود پاسخی محکم به این گستاخی باشد، اما آنچه از آن برآمد، آینه‌ای شکسته بود که ضعف و سرافکندگی جهان عرب را در برابر قانون جنگل نتانیاهو فریاد زد و فلسطین را تنهاتر از همیشه رها کرد. 
این نشست که با هدف نمایش اتحاد و جست و جوی پاسخی جمعی برگزار شد، شاهد سخنرانی‌هایی با لحنی تندتر از همیشه بود. اردوغان خواستار قطع کامل روابط اقتصادی با اسرائیل شد، عبدالفتاح السیسی رژیم صهیونیستی را «دشمن» خواند و توافق صلح کمپ دیوید را در خطر دانست و انور ابراهیم نخست وزیر مالزی بر پایان روابط دیپلماتیک تأکید کرد. بیانیه پایانی نیز بر ایجاد ائتلاف دفاعی مشترک، تحریم اسرائیل و بازنگری روابط دیپلماتیک و اقتصادی پافشاری داشت. اما این کلمات، چنان‌که تحلیل‌گر میدل ایست‌ای اشاره کرده، «هیاهو برای هیچ» بود. هیچ اقدام عملی (مانند قطع روابط یا تحریم اقتصادی) در کار نبود. شورای همکاری خلیج فارس، با ثروت نفتی و سرمایه گذاری‌های تریلیون دلاری در تسلیحات، تنها به «فعال‌سازی مکانیسم دفاع مشترک» اکتفا کرد، وعده‌ای بدون جزئیات اجرایی، شبیه بیانیه‌های کاغذی اجلاس‌های پیشین مانند قاهره ۲۰۲۳. 
این انفعال ریشه در شکاف‌های عمیق جهان عرب دارد. امارات و بحرین، امضاکنندگان پیمان ننگین ابراهیم در ۲۰۲۰، با روابط نزدیک اقتصادی و دیپلماتیک با رژیم صهیونی، حتی سران‌شان را به دوحه نفرستادند و نمایندگان سطح پایین اعزام کردند. حسام زکی، معاون اتحادیه عرب صراحتاً گفت که «توافق دفاع مشترک عربی» غیر واقع بینانه است، زیرا اعراب بر سر تعریف «دشمن مشترک» توافق ندارند. این اختلافات، کنار وابستگی امنیتی به امریکا و برداشت‌های متعارض از تهدیدها، هرگونه ائتلاف دفاعی را به سرابی بدل کرده است. در همین حال، رژیم صهیونی با حمله به هفت کشور یا سرزمین (از غزه و کرانه باختری تا قطر، یمن، سوریه، لبنان، ایران و تونس) با وجود داشتن نقاط برجسته آسیب‌پذیری، پروژه اسرائیل بزرگ را بی‌محابا پیش می‌برد. پیامد‌های این نشست بی‌خاصیت چندلایه و راهبردی است. 
نخست، افزایش ناامنی: کشور‌های عربی خود را بیش از همیشه در تیررس تجاوزات اسرائیل می‌بینند. نتانیاهو با تهدید‌های مکرر نظامی، از اسرائیل بزرگ سخن می‌گوید و هیچ مانعی پیش‌روی خود نمی‌بیند. بدون اقدام عملی، منطقه به التهابی مستمر گرفتار خواهد شد. 
دوم، بی‌اعتباری تسلیحات: اعراب نزدیک به یک تریلیون دلار برای جنگنده‌ها و سامانه‌های پدافندی هزینه کرده‌اند، اما حمله به دوحه نشان داد که این تسلیحات در برابر فریب امریکا و تجاوزات صهیونیست‌ها ناکارآمد است. قطر با تراکم بالای پدافند و مستشاران امریکایی قربانی شد، زیرا واشینگتن پوشش دفاعی‌اش را خنثی کرد. مارکو روبیو، وزیر خارجه امریکا، در تل‌آویو کنار نتانیاهو ایستاد و حمله به دوحه را توجیه کرد، با پیامی روشن: واشنگتن نه بازدارنده است، نه مجازات کننده!
سوم، تضعیف شورای همکاری خلیج فارس: بیانیه‌های توخالی در برابر تروریست‌های اشغالگر، اما هشدار‌های بی‌مورد علیه ایران (که تهدیدی برای اعراب نیست) اعتماد عمومی را کاهش می‌دهد و اعتراضات مردمی را برمی‌انگیزد. این وضعیت، نقش شورای همکاری خلیج فارس را در برابر رقبایی، چون ایران و ترکیه کمرنگ می‌کند و به سرافکندگی دیگری برای جهان عرب منجر می‌شود. 
در عین حال نشست دوحه، بصیرت و نگاهی راهبردی را تجویز می‌کند: مقاومت، تنها راه نجات است. تجربه محور مقاومت (از عقب‌نشینی امریکا در برابر یمن تا قطع روابط اقتصادی ترکیه با رژیم صهیونی) نشان می‌دهد هزینه ایستادگی به شدت کمتر از سازش است. اگر اعراب به میدان عمل نیایند، «ائتلاف غربی- صهیونی» نه تنها فلسطین که کل منطقه را به کام مرگبار قانون جنگل خواهد کشید. دوحه زنگ خطری است؛ زمان ساخت بازدارندگی واقعی، پیش از حمله بعدی، فرا رسیده است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار