کد خبر: 1316865
تاریخ انتشار: ۱۷ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۳:۳۰
راز خونین برج لوکس دریاچه چیتگر فاش شد 
 قتل اعضای خانواده به خاطر پنهان‌کاری ساعت ۱۰ صبح روز شنبه چهارم مردادماه امسال، مردی وحشت‌زده با صدای لرزان با مرکز فوریت‌های پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و از قتل همسر و دختر ۱۳ ساله‌اش در برج مسکونی لوکس حوالی میدان موج خبر داد
 غلامرضا مسکنی 

جوان آنلاین: راز خونین برج لوکس دریاچه چیتگر با تحقیقات فنی پلیس برملا شد. پدری که ابتدا با تماس به پلیس، مدعی قتل همسر و دخترش در جریان سرقتی خونین شده‌بود، سرانجام پس از ۴۱ روز سکوت زیر بار شواهد علمی و پلیسی لب به اعتراف گشود و راز جنایت خانوادگی را با اشک و پشیمانی فاش کرد. 
ساعت ۱۰ صبح روز شنبه چهارم مردادماه امسال، مردی وحشت‌زده با صدای لرزان با مرکز فوریت‌های پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و از قتل همسر و دختر ۱۳ ساله‌اش در برج مسکونی لوکس حوالی میدان موج خبر داد. لحظاتی بعد تیمی از مأموران کلانتری چیتگر و تیم جنایی به سرپرستی قاضی موسی رضا‌زاده، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران به سرعت راهی طبقه هفتم این مجتمع شدند. 
تیم جنایی در واحد شماره ۱۹، با صحنه‌ای هولناک روبه‌رو شدند، جسد «مهتاب» ۳۵ ساله و دختر نوجوانش «هستی» روی تخت اتاق خواب با گلوله‌ای به سر جان باخته‌بودند که حکایت از جنایتی مرموز داشت. 
 تحقیق از پدر خانواده 
پدر خانواده که حادثه را به پلیس خبر داده‌بود و در صحنه حضور داشت، در ادعایی گفت: «صبح ساعت ۷ برای کار بانکی خانه را ترک کردم. دو ساعتی کارم طول کشید و با همسرم تماس گرفتم، اما جواب نداد. چندباری تکرار کردم و وقتی جوابی نشنیدم، نگران شدم و به سرعت به خانه برگشتم و با این صحنه وحشتناک روبه‌رو شدم. همسر و دخترم کشته شده‌بودند و طلا‌ها و اموال قیمتی هم به سرقت رفته‌بود.»
 ظاهر محل حادثه 
وسایل خانه به هم ریخته بود و گفته‌های پدر خانواده هم حاکی از آن بود که سارق یا سارقانی در نبود او وارد خانه شده و پس از سرقت جواهرات و پول‌ها دست به جنایتی خونین زده‌اند، اما بررسی‌ها خلاف این ادعا را نشان می‌داد. قفل در ورودی هیچ نشانی از تخریب نداشت و معلوم بود عامل حادثه یا داخل خانه بوده یا با کلید و بدون درگیری وارد خانه شده‌است. همچنین دوربین‌های مدار بسته هیچ فرد ناشناسی را در آن ساعت به ساختمان ثبت نکرده‌بود. پزشکی قانونی نیز زمان مرگ را چند ساعت پیش‌تر، یعنی پیش از خروج پدر خانواده از خانه اعلام کرد. همین سرنخ‌ها کافی بود تا مأموران پدر خانواده را به عنوان مظنون اصلی بازداشت کنند. 
 تناقض‌ها و اعتراف خونین
مرد جوان پس از انتقال به اداره پلیس ابتدا در بازجویی‌ها قتل را انکار کرد و با داستان‌سرایی کوشید مأموران را فریب دهد، اما حلقه محاصره تحقیقات تنگ‌تر شد. شواهد و دلایل همگی علیه او بود و نشان می‌داد وی همسر و دخترش را به قتل رسانده است. سرانجام متهم پس از ۴۱ روز سکوت، صبح روز گذشته در حالی که گریه می‌کرد، به قتل همسر و دخترش اعتراف کرد. متهم پس از اعتراف و اظهار پشیمانی برای ادامه تحقیقات و بازسازی صحنه قتل به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت. 

گفت‌وگوبامتهم:
 بیکاری خونین 
متهم مرد ۴۵ ساله‌ای است که به گفته خودش قبلاً مدیر یک شرکت دولتی و وضع مالی‌اش خوب بوده، اما اخراج می‌شود و مشکلات مالی برای او پدید می‌آید و در نهایت همین مشکلات مالی زمینه حادثه خونین خانوادگی را فراهم می‌کند. 
با همسرت اختلاف داشتی؟
نه، زندگی خوبی داشتیم، اما یک سال پیش وقتی از اداره دولتی که مدیرش بودم، اخراج شدم، مشکلات آغاز شد. قبل از این، وضع مالی‌ام خوب بود و همه چیز روبه راه بود و من هم سعی کردم موضوع اخراج را از خانواده پنهان کنم به امید اینکه به روز‌های اوج خودم دوباره برسم. هر روز از خانه بیرون می‌رفتم و تظاهر می‌کردم سر کار می‌روم، اما بی‌پول و درمانده بودم. به هر دری می‌زدم کار نون و آب داری فراهم کنم، نتیجه‌ای نمی‌گرفتم. همسرم مثل قبل از من پول می‌خواست، اما مشکل مالی داشتم. او تصور می‌کرد درآمد دارم، ولی خرج نمی‌کنم، همین باعث مشاجره‌های پیاپی من و او شد. معمولاً ما هر روز با هم درگیری و مشاجره داشتیم تا اینکه آن حادثه رخ داد. 
یعنی به خاطر همین اختلاف، تصمیم به قتل گرفتی؟
قصد کشتن‌شان را نداشتم. همه چیز اتفاقی بود. 
چه اتفاقی افتاد؟
آن روز دوباره بحثمان بالا گرفت. همسرم به سمت گاوصندوق رفت و اسلحه‌ام را برداشت. تهدید می‌کرد که خودکشی می‌کند. ترسیدم اتفاقی بیفتد که برای گرفتن اسلحه درگیر شدیم و در کشمکش من و او گلوله ناخواسته شلیک شد و به سرش خورد. همسرم غرق در خون، نقش بر زمین شد و همان لحظه زندگی‌ام نابود شد. 
چرا دخترت را کشتی؟
هستی با شنیدن صدای تیر به اتاق آمد. وقتی جسد مادرش را دید، شوکه شد. تصور کردم دیگر هرگز نمی‌تواند به من نگاه کند. او درگیری من و مادرش را دیده‌بود و آن لحظه هم جسد خونین را. فکر کردم آینده‌اش تباه می‌شود و اگر هم زنده بماند به بیماری‌های روحی و روانی دچار می‌شود. نمی‌دانم آن لحظه شوم چطور این تصمیم را گرفتم و با شلیک گلوله‌ای همه دار و ندارم را از بین بردم. 
بعد از قتل چه کردی؟
حادثه ظهر روز قبل از اینکه به پلیس خبر دهم، اتفاق افتاد. از ظهر تا صبح روز بعد کنار اجساد نشستم. گریه می‌کردم و نمی‌دانستم چه کنم. سخت‌ترین لحظات زندگی‌ام را در آن ساعت‌ها سپری کردم. روز بعد تصمیم خودم را گرفتم و برای فریب پلیس خانه را به‌هم ریختم، طلا‌ها را در انباری مخفی کردم تا وانمود کنم سرقتی خونین رخ داده‌است. برای اینکه صحنه‌سازی‌ام بیشتر واقعی شود، از خانه خارج شدم و به بانک رفتم و چند باری هم با گوشی همسرم تماس گرفتم و در نهایت دو ساعت بعد برگشتم و به پلیس خبر دادم و داستانسرایی کردم، اما فکر نمی‌کردم دستم رو شود. 
تصمیم نداشتی اجساد را از خانه خارج کنی؟ 
نه. فکر می‌کردم با صحنه‌سازی می‌توانم پلیس را فریب دهم. 
اسلحه را از کجا آورده بودی؟
یک سال قبل از یکی از شهر‌های غربی خریده بودم. 
بعد از قتل، اسلحه را کجا مخفی کردی؟ 
 بعد از حادثه آن را در حوالی بهشت زهرا میان زباله‌ها انداختم و نمی‌دانم چه شد. 
عذاب وجدان نداشتی؟ 
از همان لحظه دچار عذاب وجدان شدم. 
پس چرا زودتر اعتراف نکردی؟
از ترس آبرویم سکوت کردم، اما هر شب کابوس همسر و دخترم را می‌دیدم. آرام و قرار نداشتم و با خودم در جنگ بودم تا اینکه بالاخره نتوانستم دوام بیاورم و کم آوردم و همه‌چیز را گفتم. 
حرف آخر؟
یک پنهان‌کاری ساده زندگی‌ام را سیاه کرد. اگر همان روزی که اخراج شدم، حقیقت را می‌گفتم، شاید امروز همسر و دخترم زنده بودند.

برچسب ها: قتل ، حوادث ، پلیس
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار