جوان آنلاین: خودداری دونالد ترامپ در اجازه دادن به «لای چینگ ته» رئیسجمهور تایوان برای سفر به ایالات متحده و نیز لغو جلسه مقامات دفاعی نشانه خوشایندی است حاکی از اینکه واشینگتن متوجه شده که ایجاد یک توافق موقت در رابطه با تجارت چین و امریکا، بسیار مهمتر از چگونگی حل و فصل نهایی ماهیت روابط پکن و تایپه است. روابط چین و امریکا بر یک درک بنیادین استوار است: «تایوان بخشی از چین است.» بیانیه شانگهای در سال ۱۹۷۲ که در آخرین روز سفر تاریخی رئیسجمهور ریچارد نیکسون به چین صادر شد، این توافق کلیدی را تثبیت کرد: «ایالات متحده اذعان میکند که همه چینیها در دو سوی تنگه تایوان بر این باورند که فقط یک چین وجود دارد و تایوان بخشی از چین است. ایالات متحده این موضع را به چالش نمیکشد و بار دیگر بر علاقهمندی خود به حل مسالمتآمیز مسئله تایوان از سوی خود چینیها تأکید میکند.» بنابراین، ادعای چین بر حاکمیت تایوان قطعی است. بیانیه مشترک ۱۹۷۸، میان چین و امریکا هرگونه تردید را درباره اینکه چه کسی دولت قانونی و مشروع چین است، برطرف کرد: «ایالات متحده امریکا، دولت جمهوری خلق چین را به عنوان تنها دولت قانونی چین به رسمیت میشناسد.» با درک اینکه زمانبندی الحاق تایوان نامشخص است، بیانیه ۱۹۸۲ پارامترهایی را برای فروش محدود سلاح امریکا به تایوان تعیین کرد: «دولت ایالات متحده اعلام میکند که به دنبال اجرای سیاست بلندمدت فروش سلاح به تایوان نیست که فروش تسلیحات به تایوان از نظر کیفی یا کمی از سطح سالهای اخیر فراتر نخواهد رفت و قصد دارد به تدریج فروش سلاح به تایوان را کاهش دهد.»
بی اعتباری توسل به نیروی نظامی
پایه مداخله احتمالی امریکا در پاسخ به الحاق اجباری تایوان ازسوی چین، در قانون روابط تایوان در سال ۱۹۷۹ ریشه دارد. این قانون اعلام میکند که استفاده از اجبار برای تحقق الحاق تایوان به سرزمین اصلی، تهدیدی برای صلح و امنیت منطقه اقیانوس آرام غربی و نگرانی جدی برای ایالات متحده خواهد بود. هرچند ماهیت واکنش امریکا عمداً مبهم است، اما در سال ۲۰۲۵ تهدید به استفاده از نیروی نظامی دیگر اعتباری ندارد.
نخست، هیچ رئیسجمهور امریکایی تاکنون دلیلی ارائه نکرده که چرا دفاع از تایوان که یک موجودیت غیرکشور است و یک منفعت حیاتی ملی به شمار میرود. منفعت حیاتی ملی باید ماهیت وجودی داشته باشد، یعنی چیزی که کشور حاضر باشد برایش با تمام منابع خود (حتی سلاح هستهای) وارد جنگ شود.
در هیچ یک از سه بیانیه مشترک بنیادین چین و امریکا، واشینگتن اعلام نکرده که ۱-شیوه اعمال حاکمیت چین برای الحاق تایوان یک منفعت حیاتی ملی برای امریکاست، یا ۲- ادامه کنترل اداری دوفاکتوی تایوان از سوی هر نهادی که مردم تایوان انتخاب کنند، یک منفعت حیاتی ملی امریکا محسوب میشود.
در حقیقت، همزمان با برقراری روابط دیپلماتیک با جمهوری خلق چین به عنوان دولت قانونی چین در سال ۱۹۷۹، ایالات متحده شناسایی دیپلماتیک «جمهوری چین» (تایوان) را لغو و پیمان دفاعی امریکا- تایوان را خاتمه داد.
بلوف امریکایی
دوم، امریکا با استفاده از نیروی نظامی علیه ایران و حمایت بیپایان از اسرائیل نشان داده که غرب آسیا و نه اقیانوس آرام در اولویت منافع حیاتی ملی آن قرار دارد. آیا پکن با دیدن اینکه بخش عمدهای از منابع نظامی امریکا در غرب آسیا و اروپا درگیر است، از حمله به تایوان بازخواهد ایستاد؟
سوم، استرالیا و ژاپن دو متحد کلیدی امریکا در آسیا درخواست واشینگتن برای روشنکردن میزان تمایل خود به حمایت مادی در صورت وقوع درگیری امریکا و چین بر سر تایوان را رد کردهاند. بنابراین، امریکا احتمالاً به تنهایی درگیر خواهد شد. چهارم، ایالات متحده توان مالی تأمین چند جنگ همزمان را ندارد. در سال مالی ۲۰۲۴، بدهی کل دولت امریکا به ۳۷ تریلیون دلار رسید که از اندازه کل اقتصادش هم بزرگتر است. با توجه به اینکه پرداخت بهره بدهی اکنون از بودجه دفاعی فراتر رفته، تعهد امریکا به دفاع از تایوان باری غیرقابل تحمل خواهد بود که میتواند به فروپاشی مالی و تضعیف دلار منجر شود؛ سناریویی که واشینگتن به سختی آن را خواهد پذیرفت. در نتیجه، جنگ امریکا و چین بر سر تایوان یک بلوف امریکایی است و مانعی در مسیر کاهش خطر یک جنگ واقعی تجاری میان امریکا و چین. بنابراین بهتر است واشینگتن توافق تجاری در حال مذاکره با چین را با یک «بیانیه مشترک چهارم» همراه کند که ادامه منطقی امتیازات پیشین را بیان کند: «تأیید این نکته که الحاق تایوان یک منفعت ملی اساسی جمهوری خلق چین است و روشنکردن اینکه چگونگی حلوفصل روابط تایوان و چین، منفعت حیاتی ملی امریکا نیست.»
*بنیانگذار و رئیس آنالیز ریسک سیاسی بینالمللی و نویسنده کتاب «تأملاتی درباره راهبرد کلان»
منبع: نشنال اینترست