جوان آنلاین: جنگ تحمیلی ۱۲ روزه بار دیگر سختیها و مخاطرات کار خبرنگاری و روزنامهنگاری را نشان داد. اهالی رسانه در این جنگ به خاطر موقعیت شغلیشان در معرض خطر بودند که نمونه مشهود آن را در حمله رژیم صهیونیستی به ساختمان شیشهای صداوسیما دیدیم. اما آسیبها و مخاطرات کار خبرنگاری فقط به ۱۲ روز جنگ معطوف نماند و بسیاری از خبرنگاران همچنان با آسیبها و رنجهای ناشی از جنگ زندگی میکنند.
برای بسیاری از خبرنگاران، وقوع جنگ تجربهای تازه بود که پیش از این تجربه مواجهه و برخورد با آن را نداشتند. اگر خبرنگاران نسلهای پیشین، تجربه خبررسانی در جریان جنگ تحمیلی هشت ساله را داشتند، اما خبرنگاران جوانتر هیچ دورنما و ایدهای نسبت به جنگ و خبررسانی در شرایط جنگی نداشتند.
خبرنگاران همانند امدادگران در شرایط جنگی نمیتوانستند کارشان را تعطیل کنند. آنها باید در صحنه میماندند تا روایتگر آنچه به وقوع میپیوندد باشند. به ویژه در جنگ ۱۲ روزه که دشمن، حساب ویژهای روی جنگ روانی و رسانهای باز کرده بود، رسالت خبر و رسانهای خبرنگاران و روزنامهنگاران بیش از همیشه احساس میشد و به چشم میآمد.
در جنگ ۱۲ روزه، ۱۲ نفر از اهالی رسانه به شهادت رسیدند. در کنار این شهیدان، خبرنگاران و روزنامهنگاران دیگری از نزدیک شاهد اتفاقات و حوادث مختلفی بودند و همچنان با تروما و آسیبهای روحی و روانی جنگ دست به گریباناند. در روانشناسی، «تروما» به آسیب روانی شدید ناشی از یک رویداد آسیبزا یا تجربه ناخوشایند و طولانیمدت اشاره دارد. به عبارت دیگر، تروما میتواند هم به آسیب فیزیکی و هم به آسیب روحی اشاره داشته باشد که هر دو میتوانند عواقب جدی برای فرد داشته باشند.
دکتر یونس شکرخواه، از استادان علوم ارتباطات با بیان اینکه کار روزنامهنگاری، در اصل تروماست میگوید: «به عنوان روزنامهنگار شهادت میدهم کار ما همسایگی رنج است. ما همسایه رنج هستیم و باید راوی رنج هم باشیم. باید از منظر حرفهای در حوزه روانشناسی و روزنامهنگاری به این موضوع نگاه کرد. جنبه روایی در جنگ خیلی ملاحظات دارد.»
شکرخواه تجربه روزنامهنگاری در زمان جنگ تحمیلی هشت ساله را دارد و در این باره به نکات حرفهای ظریفی اشاره میکند: «ما در اتاق تیتر گفتوگو داشتیم، بعد پزشک میگفت ما بمبهای جهنده را تا آن زمان ندیده بودیم و نمیدانستیم از پا چگونه در بیاوریم. ما این بخش را حذف کردیم و اصلاً خودمان را در آن مقطع سانسورچی نمیدانیم دشمن در آن مقطع نباید میفهمید با این بمبها آشنا نیستیم. ما به دشمن گرا نمیدادیم. شاید الان به خاطر فضای دیجیتال مقولات وضعیتی از لحاظ روزنامهنگاری و روانکاوی تغییر کرده ولی ما یک چیزهایی را میخواندیم و منتشر نمیکردیم.»
نبود نظامنامه رسانهای مشخص
از طرفی دیگر برخی کارشناسان رسانه نبود سیاستی مشخص در رابطه با جنگ را یکی از آسیبها و ضعفهای رسانهای مربوط به جنگ ۱۲ روزه میدانند. به عقیده آنها دولت و معاونت مطبوعاتی باید نظامنامه و سیاست مشخصی در مورد شرایط جنگی کشور منتشر میکرد تا خبرنگاران، به شکلی واضح و شفاف باید و نبایدهای کار رسانهای را بدانند.
بیژن مقدم، یکی دیگر از پیشکسوتان رسانه با نقد وضعیت رسانهای در زمان جنگ میگوید: «پس رسانه باید پای کار جنگ باشد ما در همین جنگ ۱۲ روزه یک ستاد رسانه نداشتیم، یک جلسه هماهنگی اهالی رسانه نداشتیم؛ به طور طبیعی شما وقتی شرایط جنگی میشود یا بحرانی میشود، یک باید و نبایدهای خود به خود میآید که مربوط به شرایط است، این باید و نبایدها را باید بنویسید، منقح کنید و کارشناسان نظر بدهند و بعد ابلاغ کنید. مثل اینکه میگویند از اینجا عکس نگیر که دشمن نفهمد که ضربهاش به هدف اصابت کرده است یا نه. من دیدم بعضی از روزنامهنگاران اشکال کردند فلان صحنه را نباید ما اعلام میکردیم مثل حمله به ساختمان صدا و سیما را بعضی افراد اشکال کردند که اصلاً نباید نشان میدادیم، ولی نظر بعضیها هم بر نمایش صحنهها. این موارد جزو آسیبها بوده. آن باید و نبایدهایی است که قاعدتاً باید ابلاغ شود، در چهارچوب ستاد رسانهای هم به نظر من امکانپذیر است.»
مقدم ادامه میدهد: «نسلی از رسانهها در ایران تغییر کرده است، به این معنی که نسل خیلی جوانتری آمده که نه تجربیات دفاع مقدس و انقلاب را دیده است و نه تجربیات بحران را دارد. در چنین شرایطی ما که دفاع مقدس را تجربه کردهایم، بخشی از بایدها و نبایدهای آن موقع را به امروز آورده و در کار خود دخالت میدهیم؛ بنابراین یک تعدادی از افراد هستند که صاحب رسانهاند امروز ولی در عین حال باید و نبایدها را نمیدانند، چون در شرایط مشابه هیچ موقع نبودهاند. اینکه من گفتم ستاد رسانه به این مفهوم کسانی که در این حوزه مبرز هستند یا حرفهای هستند یا تجربهای دارند. اینها میتوانند دور هم جمع شوند و با هم صحبت کنند.»
محمد خدادادی که تجربه مسئولیت در معاونت مطبوعاتی و خبرگزاری ایرنا را داشته، از تجربه داشتن ستاد رسانهای در زمان کرونا میگوید و بیان میکند: «شما در شرایط مثلاً جنگی که مثلاً شهر زیر بمباران است، اگر تنها ۱۰ درصد از رسانههای دارای مجوز فعال باشند، یعنی حداقل ۱۵۰۰ مورد رسانه میخواهند به دنبال اطلاعات بروند. این ستاد رسانه که در همه دنیا هست، سه کار انجام میدهد: نخست شناسنامهدار کردن افرادی که مشغول کار رسانهای هستند؛ دوم تفکیک بین مسئولیت مرجع اطلاعات و نسبت آن با وقوق حادثه. سوم، فراهم کردن فرصت پوشش کار خبرنگاری است؛ به این معنی کدام خبرنگار، در کجا و به چه نحوی میخواهد و میتواند خبر را پوشش دهد. اولاً شرح وظایف دارد، دوم اینکه مصونیت دارد، سوم اینکه بیمه دارد، چهارم اینکه آموزش میبیند، پنجم اینکه تجهیزات دارد.»
تمام صحبتهای یاد شده نشان میدهد، کار روزنامهنگاری در شرایط بحرانی و جنگی تا چه اندازه سخت و پیچیده است. کارشناسان معتقدند در شرایط بحرانی، اختلال در نظام خبررسانی و بیخبر بودن جامعه از اتفاقات، موجب پیچیده شدن شرایط ترومایی میشود. این بحثها اهمیت کار رسانه را در شرایط بحران و جنگ نشان میدهد. تجربه جنگ ۱۲ روزه مشخص میکند، جامعه رسانهای به سیاستگذاریهای تازهای به ویژه در شرایط بحرانی نیاز دارد.