جوان آنلاین: امروزه برای هر تحلیلگر منصف و مستقلی جای هیچ تردیدی باقی نمانده است که اروپا به عنوان یک هویت مستقل از امریکا، فقط یک ادعای موهوم و ساختگی است و سلسله رفتارهای او در تبعیت محض و بیو، چون و چرا از سیاستهای استعماری امریکا، عملاً استقلال سیاسی و البته اقتصادیاش را با چالش اساسی مواجه کرده است. نمونه عینی این وابستگی را میتوان در تقلید کورکورانه از رفتارهای امریکا در قبال برجام به عنوان یک معاهده پذیرفته شده بینالمللی جستوجو کرد.
در حالیکه مهلت انقضای مفاد قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت نزدیک میشود، تروئیکای اروپایی تهدید به فعالسازی مکانیسم ماشه کردهاند؛ اقدامی که با حمایت ایالات متحده همراه است. این در حالی است که امریکا با خروج یکجانبه از برجام در سال ۲۰۱۸، عملاً صلاحیت حقوقی برای استفاده از مکانیسمهای برجامی را از دست داده است. همزمان، مقامات ایرانی نسبت به این تهدید واکنش نشان داده و مجموعهای از گزینههای بازدارنده و راهبردی را مطرح کردهاند.
تبعیت بیچونوچرای اروپا از امریکا
ابراهیم رضایی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، در گفتوگویی با تسنیم تأکید کرده است که اروپا از زمان خروج امریکا از برجام، هیچگاه اراده مستقلی از خود نشان نداده و همواره تابعی از سیاستهای واشینگتن بوده است.
نمونه بارز این موضوع شکست سازوکار مالی اینستکس بود که حتی در سطح مبادلات بشردوستانه هم کارایی نداشت. این تحلیل با سخنان عبدالله گنجی، تحلیلگر ارشد سیاسی، همراستا است که اروپا را «چندباره تحقیرشده» توصیف کرده و گفته اروپاییها نه در حفظ برجام توانستند کاری از پیش ببرند، نه در پرونده اوکراین بازیگر مؤثری بودند، و نه در مذاکرات هستهای با ایران نقشی اساسی داشتند. در واقع، غربِ متحد از درون دچار واگرایی و سردرگمی مزمن است.
گزینههای در اختیار ایران
در صورت فعالسازی رسمی اسنپبک، تغییری ماهوی در وضعیت تحریمهای ایران رخ نخواهد داد. چنانکه رضایی گفته است: «ما همین حالا هم تحت شدیدترین تحریمها هستیم» و بازگشت تحریمهای شورای امنیت، بیش از آنکه تأثیر عملی داشته باشد، جنبه نمادین دارد.
با این حال، ایران گزینههای راهبردی مهمی برای پاسخ دارد: خروج احتمالی از پیمان NPT، که اساس نظارت بینالمللی بر فعالیتهای هستهای ایران را زیر سؤال میبرد. افزایش سطح غنیسازی فراتر از ۶۰درصد، اقدامی که میتواند دست ایران را برای پیشرفت در چرخه سوخت هستهای بازتر کند و تولید و صادرات سانتریفیوژهای پیشرفته، که نهتنها قدرت فنی کشور را نشان میدهد، بلکه جنبه بازدارنده نیز دارد.
همچنین باید به این موارد گسترش همکاریهای فنی هستهای با کشورهای غیرغربی، از جمله روسیه و چین را باید اضافه کرد. این اقدامات، بهعنوان پاسخهایی «قابل اجرا و پشیمانکننده» در دستور کار قرار دارند؛ مشروط به آنکه غرب همچنان به مسیر تقابل ادامه دهد.
تناقض در رفتار غرب از خروج تا تهدید
سؤال اساسی اینجاست چگونه امریکا که خود از برجام خارج شده، اکنون حامی اجرای مکانیزمهای آن است؟ این رفتار، نه از منظر حقوق بینالملل قابل توجیه است و نه از نظر منطق سیاسی. اگر برجام توافق خوبی بود، چرا ترامپ آن را ترک کرد؟ و اگر بد بود، چرا اکنون به احیای مفاد آن اصرار دارند؟
پاسخ را باید در ذهنیت سلطهطلبانه و یکجانبهگرایانه غرب جستوجو کرد. آنان خواهان توافقی هستند که فقط تعهد برای ایران ایجاد کند و در عین حال هیچگونه محدودیتی برای خودشان نداشته باشد. اروپا نیز بهرغم شعارهای استقلالطلبانه، در بزنگاهها همچنان از سیاستهای امریکا پیروی میکند. تهدید به فعالسازی مکانیسم ماشه، بیش از آنکه واقعیت جدیدی را به ایران تحمیل کند، نشانهای از ناتوانی غرب در مواجهه با یک ایران مقاوم و مستقل است.
جمهوری اسلامی ایران، با توجه به تجربیات گذشته و برخوردار بودن از توانمندیهای فنی، حقوقی و راهبردی، نهتنها در برابر این فشارها تسلیم نخواهد شد، بلکه در صورت لزوم، واکنشی قاطع و بازدارنده نشان خواهد داد. در چنین شرایطی، تقویت انسجام داخلی، توسعه روابط با بلوکهای شرقی و استفاده از ظرفیتهای بومی، راهبردهای اساسی برای مقابله با اقدامات خصمانه غرب خواهد بود.