حمله امریکا و رژیمصهیونیستی (دارای زرادخانه هستهای) به تأسیسات هستهای ایران، طبق ماده ۱۰ معاهده NPT، حق قانونی خروج از این پیمان را برای ایران ایجاد میکند؛ اقدامی که میتواند در صورت عملکرد هوشمندانه، همسویی با منافع چین و روسیه را نیز به همراه داشته باشد.
۵۵ سال عضویت ایران در پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) نهتنها کمکی به توسعه انرژی هستهای کشور نکرده است بلکه اصلیترین عامل محدودکننده توسعه این فناوری نیز بوده است.
طی این مدت فعالیت هستهای ایران طبق NPT کاملاً تحت نظارت آژانس انرژی اتمی بوده، بهگونهای که ۷۰ درصد ظرفیت بازرسی این نهاد صرف نظارت بر ایران شده است، بااینحال آژانس هیچ مدرکی دال بر برنامه تسلیحات هستهای ایران پیدا نکرده است، اما بهدلیل رویکردهای سیاسی آژانس، کشورهای غربی همواره با استناد به گزارشات مبهم آن، ایران را متهم به توسعه تسلیحات هستهای کردهاند.
این اتهامات نادرست، اساس صدور قطعنامههای بینالمللی و اعمال تحریمهای شدید اقتصادی علیه ایران نیز قرار گرفته است.
از سوی دیگر پیامدهای عضویت ایران در NPT فراتر از محدودیتهای سیاسی و اقتصادی رفته و به تهدیدهای جدی امنیتی و نظامی نیز منجر شده است.
شواهد نشان میدهد آژانس بینالمللی انرژی اتمی که ایران طبق NPT با آن همکاری دارد، به منبعی برای افشای اطلاعات محرمانه هستهای ایران تبدیل شده است.
این اطلاعات در اختیار رژیمصهیونیستی و امریکا قرار گرفته و در حملات نظامی آنها به تأسیسات هستهای ایران مؤثر بوده است.
اوج این تخلفات زمانی آشکار شد که رافائل گروسی، مدیرکل آژانس انرژی اتمی به صورت علنی و مقابل رسانهها به انتشار اطلاعات محرمانه هستهای ایران اقدام کرد.
وی گفت: «حساسترین چیزها در عمق نیم مایلی زیر زمین قرار دارند. من بارها آنجا بودهام. برای رسیدن به آنها باید از یک تونل مارپیچ به سمت پایین، پایین و پایینتر بروید.»
حمله امریکا و رژیمصهیونیستی به تأسیسات هستهای ایران، نقض صریح تعهدات NPT محسوب میشود، این در حالی است که رژیمصهیونیستی- که خود از دارندگان اصلی سلاحهای هستهای است- حتی به این پیمان ملحق نشده و هیچگونه نظارتی بر تأسیسات هستهای آن وجود ندارد.
این دوگانگی استانداردها نشان میدهد عضویت ایران در NPT نه تنها مزیتی نداشته، بلکه به ابزاری برای تهدید امنیت ملی کشور تبدیل شده است.
با توجه به تهدیدات جاری و مطابق سازوکار پیمان NPT خروج ایران از آن یک اقدام ضروری برای دفاع از خود است.
این استدلال مطرح میشود که چنین اقدامی ممکن است واکنش منفی چین و روسیه به عنوان متحدان ایران را نیز به همراه داشته باشد، اما در تحلیل این موضوع باید به چند نکته اساسی توجه کرد:
۱- حسب سازوکار حقوقی موجود در NPT هر یک از اعضای این پیمان در صورت تهدید مصالح عالی خود میتوانند از آن خارج شوند، بنابراین ایران حق دارد طبق ماده ۱۰ معاهده NPT که بیان میدارد: «چنانچه هر یک از طرفهای پیمان تشخیص دهد که حوادثی فوقالعاده مربوط به موضوع این پیمان مصالح عالیه کشورش را به مخاطرهافکنده است- حق خواهد داشت- در اعمال حق حاکمیت ملی خود از پیمان کنارهگیری کند»، برای دفاع از موجودیت خود از این پیمان خارج شود.
نکته حائز اهمیت این است که خروج ایران از NPT بهمنزله ساخت سلاح هستهای نیست بلکه مانع نظارت سیاستزده و جاسوسی آژانس انرژی اتمی از زیرساختهای هستهای ایران میشود که در شرایط جنگی یکی از ستونهای دشمن است، بنابراین ایران میتواند با تکیه بر این سازوکار حقوقی، چین و روسیه و دولتهای دیگر را با خود همراه کند.
۲- منطقه غرب آسیا با توجه به ویژگیهای ژئوپلتیک و ژئواکونومیک خود جایگاهی کلیدی در سیاست بینالملل و رقابت قدرتهای بزرگی همچون چین و روسیه دارد، به همین دلیل وجود ایرانی قدرتمند و مستقل گسترده طبیعی و موقعیت ژئواستراتژیک در کنار بازیگران و منطقه میتواند به ایجاد تعادل قدرت به نفع چین و روسیه منجر میشود.
در مقابل، تضعیف ایران- بهویژه در شرایط حساس کنونی که نظم جدید جهانی در حال شکلگیری است- نهتنها موازنه منطقه را به ضرر این دو قدرت جهانی تغییر میدهد، بلکه منافع راهبردی آنها را نیز با مخاطره مواجه میسازد.
۳- ایران میتواند با بهرهگیری از موقعیت منحصربهفرد ژئوپلتیکی خود، به ویژه از طریق کریدورهای حیاتی شمال- جنوب و شرق- غرب، منافع راهبردی کلانی را در برابر چین و روسیه تعریف کند. این موقعیت ممتاز به ایران امکان میدهد با افزایش وابستگی متقابل راهبردی، مانع اقدامات خلاف منافع ملی کشور بهویژه در خروج از NPT از سوی این قدرتها شود.
در نتیجه تضعیف ایران به دلیل تداوم حضور در NPT موجب تضعیف منافع چین و روسیه خواهد شد، از اینرو ایران میتواند با استفاده از اهرمهای فوق و نیز تجربه همراهسازی روسیه در بحران سوریه در مقابل امریکا و بازیگران منطقهای، حمایت دو متحد خود یعنی چین و روسیه را در خروج از NPT جلب کند.