جوان آنلاین: با گذشت چند هفته از پایان یکی از بیسابقهترین درگیریهای مستقیم میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی، اکنون جبهه نبرد به شکل فزایندهای به میدان رسانه منتقل شده است. در این میان، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، به عنوان بازیگری فعال در صحنه رسانهای، نقش ویژهای در استمرار این جنگ ایفا میکند.
به گزارش فارس، پست اخیر او علیه رهبر معظم انقلاب اسلامی و ادعاهای او در رابطه با سخنان ایشان و واقعی نبودن پیروزی ایران بر اسرائیل، بیش از هر چیز تلاشی آشکار برای احیای گفتمان شکستخورده رژیم صهیونیستی در افکار عمومی جهانی و منطقهای است.
اما نبرد اصلی در این پست آنجایی است که تلاش دارد دروغ برداشتن تحریمها علیه ایران را به نوعی مطرح کند تا دو قطبی و دودستگی را در ایران شکل دهد.
جنگ روایتها؛ آنسوی آتشبس نظامی
جنگ ایران و رژیم صهیونیستی با تبادل مستقیم حملات موشکی و پهپادی، نقطه عطفی در تاریخ منازعه میان حق و باطل بود. منازعهای که بعد از مدتها ضعیف کشی سیلی محکمی به کابینه نتانیاهو زد و با وجود همه پیشبینیها، ایران موفق شد چندین پایگاه، نیروگاه و سامانه دفاعی حساس اسرائیل را هدف قرار دهد. حملات ایران نه تنها سامانههای پدافندی رژیم صهیونیستی را به چالش کشید، بلکه چهره شکستناپذیر تلآویو را در سطح افکار عمومی مخدوش کرد.
در نهایت هم دشمن صهیونی بدون هیچ پیششرطی تقاضای آتش بس کرد تا پیروزی جمهوری اسلامی مشخص شود.
در چنین شرایطی، پس از پایان عملیات نظامی و بازگشت نسبی آرامش به منطقه، رژیم و حامیانش از جمله چهرههایی مانند ترامپ، بهوضوح تصمیم گرفتند جبهه جنگ را به رسانهها منتقل کنند. در این چارچوب، انتشار پیاپی پیامهایی از سوی ترامپ درباره ایران، بخشی از یک راهبرد فراتر از اظهار نظر معمولی است: تداوم نبرد برای تغییر روایت جنگ.
نظریه جنگ هیبریدی و رسانه به عنوان جبهه اصلی
بر اساس نظریه «جنگ هیبریدی»، که در ادبیات امنیتی غرب از ابتدای قرن ۲۱ توسعه یافته، نبردهای امروز دیگر صرفاً شامل تانک و توپ نیستند، بلکه ترکیبیاند از قدرت نظامی، عملیات سایبری، تحریم اقتصادی، تأثیرگذاری روانی و رسانهای. ترامپ با درک این سازوکار، بهویژه پس از آنکه خود در دوران ریاستجمهوری قبلی خود و برای دوباره به کاخ سفید رسیدن بارها از قدرت رسانه بهره برده، اکنون در نقش فرمانده جبهه جنگ روانی ظاهر شده است.
بازسازی شکست؛ ماموریت جدید ترامپ
پس از حمله ایران به مواضع نظامی اسرائیل و سکوت سنگین چند روزه مقامات تلآویو، فضای رسانهای جهانی به نفع ایران تغییر کرد. حتی برخی تحلیلگران رسانههای غربی از «بازتعریف توازن بازدارندگی در خاورمیانه» سخن گفتند. این تغییر فضای ادراکی، برای جریانهای نئوکان در آمریکا –که ترامپ یکی از چهرههای برجسته آن است– غیرقابل تحمل بود. در نتیجه، او در یک هفته گذشته چندین پست علیه ایران منتشر کرده است:
در یک پست مدعی شد که ایران از وضعیت اقتصادی وخیمی رنج میبرد و قدرت نظامیاش اغراقشده است.
در پستی دیگر، سخنان رهبر ایران را درباره پیروزی در جنگ «بیاساس و فریبکارانه» خواند.
در مطلب دیگری نیز، نسبت به «خطر ایران برای صلح جهانی» هشدار داد.
همه این اقدامات نشانهای از تلاش ترامپ برای بازسازی تصویر رژیم صهیونیستی و انکار موفقیت جمهوری اسلامی است؛ تلاشی که اگرچه برای مصرف مخاطب داخلی آمریکایی طراحی شده، اما هدف آن مدیریت ادراک عمومی در سطح بینالمللی است.
مقایسه با جنگ سرد؛ تکنیکهای قدیمی در ظاهری جدید
در دوران جنگ سرد، ایالات متحده و شوروی در کنار رقابت تسلیحاتی، یک نبرد رسانهای تمامعیار نیز به راه انداخته بودند. رادیو آزادی، صدای آمریکا، فیلمهای هالیوودی، کاریکاتورها و حتی نشریات علمی، همه ابزارهایی بودند برای بازنمایی دشمن به عنوان تهدیدی قریبالوقوع. اکنون در قرن ۲۱، پلتفرمهای دیجیتال جایگزین رسانههای سنتی شدهاند، اما هدف همان است: تحریف واقعیت، بیاعتبارسازی رقیب، و القای حس برتری به افکار عمومی غرب.
ترامپ دقیقاً از همین تکنیکها بهره میبرد. زمانی که رسانههای آمریکایی سکوت کردهاند یا با احتیاط درباره شکست اسرائیل مینویسند، ترامپ با ادبیاتی تند و احساسی تلاش میکند خلأ روایتسازی را پر کند. او همچون جنگسالاران رسانهای دوران جنگ سرد، باور دارد که حقیقت همان چیزی است که با صدای بلندتر گفته شود، نه آنچه واقعاً رخ داده است.
از تخریب نماد تا مهندسی افکار
حمله لفظی ترامپ به رهبر معظم انقلاب اسلامی را باید بخشی از یک طرح بزرگتر دید: حمله به نماد. او به خوبی میداند مقام معظم رهبری بهعنوان نماد وحدت استراتژیک در کشورهای اسلامی شناخته میشود و حمایت ایشان از مقاومت، پشتوانه مشروعیت این جریان در منطقه است. از این رو، صحبت مستقیم علیه ایشان، نوعی تلاش برای تخریب روانی جایگاه رهبری است؛ اقدامی که به دلیل علاقه و مشورعیت گسترده رهبر معظم انقلاب در کشورهای اسلامی از پیش شکست خورده بود.
جنگ جدید، فرمانده قدیمی
در نهایت، پستهای اخیر ترامپ را نمیتوان صرفاً یک موضعگیری سیاسی تلقی کرد. آنها بخشی از جبههای تازه از نبرد پساجنگی است؛ جبههای که در آن، پلتفرمهای دیجیتال تبدیل به میدان مین شدهاند و روایتسازی، جای بمباران را گرفته است.
اگرچه ترامپ تلاش دارد جنگ را پایان یافته تلقی کند، اما او بهعنوان فرمانده یکی از جدیترین جبهههای جنگ رسانهای علیه ایران، همچنان فعال است؛ البته جبهه مقابل او در این مرحله مهم از جنگ رسانهها و افکار عمومی است، اهدافی که خود میتوانند در نقش عملیات موشکی و البته پدافندی مهم عمل کنند.