پرسش پرتقاضای این روزها آن است که «آخر این جنگ چه خواهد شد؟»
تحلیل من این است: جنگ دیر یا زود مغلوبه میشود و جهانیان مارش پیروزی را از آن کسی باور میکنند که مقابل آخرین تهدید سکوت نکرده باشد!
هر دو طرف هر روز یکدیگر را تهدید میکنند. «الحرب خدعه والنصر بالرعب/ جنگ با فریبدادن است و پیروزی در ترساندن است». آنکس که از تهدید بترسد، مرده است. ترس، برادر مرگ نیست، پدر مرگ است. جمع عقلانیت و شجاعت به ما میگوید که باید تا آخر مقاومت کنیم و از عملیات روانی دشمن هراسی به دل راه ندهیم. شجاعت عین عقلانیت است. متعارض یا متباین با آن یا حتی تکمیلکننده آن نیست. شجاعت همان عقلانیت است.
اما چرا میتوانیم ادعا کنیم آنکس که در نهایت نخواهد ترسید و به تهدیدات دشمن پاسخ آخر را خواهد داد، ما ایرانیان هستیم؟ اکنون ابتکار عمل جنگ در دست ماست. فقط یک نیمروز از آغاز حمله رژیم صهیونی گذشته بود که ایران ابتکار عمل را در دست گرفت. امریکا (از این پس به جای اسرائیل یا هر نام دیگری مینویسم «امریکا»، چون ما داریم با امریکا میجنگیم) گمان میکرد با حمله اول به فرماندهان، دانشمندان و برخی زیرساختها ابتکار عمل را به چنگ میآورد و در عرض چند روز جنگ را مغلوبه میکند. اما فرماندهان ساعتی بعد جایگزین شدند. دانشمندان جوان ناشناخته کارها را در دست گرفتند؛ و هنوز روز به آخر نرسیده بود که ایران در مقابل چشم حیرتزده دنیا اولین موج حمله موشکی و پهپادی خود را آغاز کرد و تا عصر چهارشنبه ۲۸ خرداد از موج دهم و یازدهم نیز عبور داد و بر دقت و سرعت عملیات و استفاده از موشکهای مدرن فتاح افزود و امواج هراس و ویرانی را برای هر ساعت و دقیقه رژیم صهیونی تازهبهتازه کرد.
واقعه دیگر در ادعای پیروزی نهایی ما زندگی عادی مردمی است که روی پشتبامها یا در خیابان به تماشای نبرد ضدهوایی با پرندههای متخاصم مینشینند! خلوتشدن تهران چیزی بود که خود دولت ایران مایل به آن بود و با اعلام دورکاری دستگاهها اجازه و مجوز آن را داد. مدارس نیز تعطیل بودند. وقتی جمعیت قابلتوجهی از شهر خارج شوند، بسیاری از صنوف نیز بدون مشتری میشوند و رفتن بر ماندن ترجیح دارد. اما نکته اساسی اینکه خلوتی تهران، یک نیاز برای امدادرسانی بهتر و مقابله با مزدوران موساد بود. تصور کنید هر کاری از این دست که نیروهای نظامی یا انتظامی بخواهند انجام دهند با آن ترافیک فلجکننده تهران آیا ممکن بود؟
مسئله همدلی گروههای سیاسی و کسانی که خود را اپوزیسیون سخت و نرم معرفی میکردند با کسانی که خود را حلقه سخت و نرم نظام مینامیدند نیز واقعه سوم بود که از آن دو اگر مهمتر و دستاورد اصلیتر و دلیل اساسیتری در پیروزی نباشد، کمتر نیست. اتفاقاً امریکا علاوهبر دو هدف اولیه از حمله یعنی گرفتن ابتکار حمله از فرماندهان نظامی با ترور آنان و بههمریختن زندگی عادی مردم و آشوبسازی، هدف سومی هم داشت که آن فعالکردن مخالفان نظام بود. البته آنها فعال شدند، اما در جهت معکوس! نتانیاهو چنان احمق است که گمان میکند اگر با مردم ما سخن بگوید و دعوت به آشوب کند، آنقدر محبوب است که این کار او جواب میدهد. تا باد از این احمقتر باد. رضای پهلوی هم دیگر نگو!
واقعه چهارمی هم هست که باید در وقت خودش به آن مفصل پرداخت، اینکه قطعاً و یقیناً و با تحقیق و مشاهده و جامعه آماری خوب میگویم آن کسانی- چه در حوزه نخبگانی و چه عوام- که پرچمدار ترویج لیبرالیسم و حقوقبشر غربی و آزادی و انسانیت غربی بودند، دچار فروپاشی ایدهها و تفکرات خود شدند. من با این گروه دمخورم و میدانم که شک عظمایی که در باورهایشان پیدا شده و پنهانکردن آن لفاظیهایی که درباره اهمیت و راستینبودن و حقیقیبودن حقوقبشر غربی داشتند، اولاً اتفاق بزرگی است و ثانیاً آسان بهدست نیامده است و اگر نخواهیم آنان را سرزنش کنیم که به قیمت خون ایرانیان و از دستدادن بخشی از ثروت و امنیت آنان انجام شد، باید گفت مبارک است!
اکنون میتوان پیشبینی کرد که جنگ مغلوبه میشود، چه بسا پس از حمله امریکا، زیرا آنان کاری را شروع کردهاند و اگر نتوانند فردو را نابود کنند، خودشان زودتر از همه شکست خود را میپذیرند و اگر بتوانند نابود کنند یا ضربه بزنند، با فاجعه دیگری در حوزه خلیجفارس و نفت و تجارت جهانی روبهرو خواهند شد که آن شکست سختتری است، ولی این پایان برای ملتی که سابقه ترس از تهدید نداشته است، پیروزی نهایی را به چنگ خواهد آورد. با این حال، اگرچه جنگ مغلوبه میشود، تروریسم امریکایی و صهیونی مغلوبه نمیشود، زیرا آنان از ابتدای تأسیس رژیم کارشان با ترور پیش رفت و در این کار هم به لحاظ اطلاعاتی و هم به لحاظ عملیاتی فربه شدهاند و اگر بخواهیم این خیک را بترکانیم، فقط باید جنگ را به نفع خود مغلوبه کنیم.