جوان آنلاین: در قلب پارک پردیسان، جایی که قرار بود توله خرس قهوهای، اولین روزهای امن زندگیاش را تجربه کند، حالا ردپای کوچکی از او باقی مانده، اما خودش ناپدید شدهاست. از جمعه تاکنون، هیچکس نتوانسته پیدایش کند؛ نه در مسیرهای اصلی پارک، نه در گوشههای پوشیده از درختان، نه حتی در منطقهای که آخرینبار دیده شدهبود. حالا هر ساعت که میگذرد، این پرسش پررنگتر میشود؛ چرا حیوانی که تحت مراقبت بوده، ناگهان در دل یک مرکز بازپروری گم شدهاست؟!
رد پا هست، اما خودش نیست. طبق گزارشهای منتشر شده، در سه تا چهار نقطه از پارک نشانههایی از حضور این توله خرس دیده شده، اما هنوز موفق به پیدا کردن او نشدهاند. نگرانیها بالا گرفته، کارشناسان حیاتوحش از تأثیر این حادثه بر امنیت حیوانات در مراکز بازپروری میگویند و افکار عمومی میخواهد بداند که آیا مدیریت حیاتوحش در این مرکز، بهاندازه کافی کارآمد بوده، یا این گمشدن، پردهای از مشکلات نظارتی در نگهداری گونههای حفاظتشده را کنار زدهاست؟
دوربینهای حرارتی نتوانست توله خرس را پیدا کند
در حالی که جستوجوها برای یافتن توله خرس پردیسان ادامه دارد، نگرانیها در حال افزایش است. نشانههایی از حضور این حیوان در چند نقطه دیده شده، اما هنوز پیدا نشدهاست. غلامرضا ابدالی، مدیر کل دفتر حفاظت و مدیریت حیاتوحش سازمان حفاظت محیطزیست در توضیح جستوجوهای انجامشده برای توله خرس قهوهای گمشده، تأکید کرد که از زنده بودن این حیوان اطمینان دارند: «در سه تا چهار نقطه از پارک پردیسان ردی از این توله خرس دیده شده، اما به علت کوچک بودن هنوز موفق به زندهگیری آن نشدهایم.»
او همچنین با بیان اینکه این توله خرس، سه ماهه و دارای سه کیلو وزن است، به شرایط محیطی پارک پردیسان اشاره کرد: «پارک پردیسان بزرگ است و پوشش گیاهی متراکم دارد، به همین دلیل این حیوان بهراحتی میتواند در بیشهزارها مخفی شود. با این حال، تمام تلاش خود را برای یافتن آن به کار گرفتهایم.»
در حالی که برخی نگرانیها درباره تأمین تغذیه این توله خرس مطرح شدهبود، ابدالی تأیید کرد که این حیوان دیگر از شیر تغذیه نمیکند و در حال حاضر از میوههای داخل پارک تغذیه میکند: «این توله خرس دیگر شیر نمیخورد، بلکه اکنون از میوههای پارک شامل توت و زردآلو تغذیه میکند و از این بابت مشکلی ندارد.»
تیمهای جستوجو از تجهیزات پیشرفتهای مانند دوربینهای حرارتی دید در شب برای یافتن این حیوان استفاده کردهاند، اما این روش نیز نتایج موفقی نداشته است. ابدالی در این رابطه توضیح داد: «حتی از دوربینهای حرارتی دید در شب استفاده کردیم، اما به دلیل وجود گونههای مختلف جانوری، از جمله گربهها، این روش موفقیتآمیز نبود.»
او تأکید کرد که نیروهای حفاظت پارک همچنان در حال جستوجو هستند و اقدامات متعددی از جمله کارگذاری تلههای زندهگیری نیز انجام شده، اما هنوز نتیجهای حاصل نشدهاست: «حفاظت پارک پردیسان تشدید شده و همه نیروها در حال جستوجو هستند. حتی تلههای زندهگیری نیز کار گذاشتهایم، اما هنوز موفق به یافتن این توله خرس نشدهایم.»
ابدالی درباره احتمال فرار توله خرس از محل زندگی خود گفت که این موضوع هنوز در دست بررسی است، اما حدسی وجود دارد که این حیوان هنگام انتقال گونههای قاچاق به پردیسان، از این فرصت استفاده کرده و فرار کردهاست. او توضیح داد: «چندی پیش یک محموله قاچاق گونههای حیاتوحش در تهران کشف شد. برخی از این گونهها برای معاینه و تزریق واکسن به پردیسان آورده شدند. احتمال دارد توله خرس از این فرصت استفاده و فرار کرده باشد، البته این مسئله در حد حدس و گمان است و یگان حفاظت محیطزیست در حال بررسی موضوع است.»
او همچنین شایعات مربوط به گم شدن دومین توله خرس قهوهای پردیسان را رد کرد و گفت: «اینها شایعه است. توله دوم گم نشدهاست.»
چرا پردیسان، کارایی گذشته را ندارد؟
آنطور که واضح است پردیسان دیگر کارایی گذشته را ندارد، اما چرا؟ در این رابطه محمدعلی یکتانیک، کارشناس حیاتوحش در گفتوگو با «جوان» به انتقادات جدی درباره مدیریت سازمان حفاظت محیطزیست مشخصاً در ارتباط با کلینیک بازپروری حیاتوحش پردیسان اشاره کرد و این مرکز را نمادی از ناکارآمدی در مدیریت حیاتوحش کشور دانست: «سازمان محیطزیست کی میخواهد بیدار شود؟ چقدر باید فاجعه به وجود بیاید تا این مدیریت ناکارآمد اصلاح شود؟»
او به ماجرای انتقال یوزهای ایرانی به توران و متعاقباً تعطیلی مرکز بازپروری حیاتوحش پردیسان اشاره کرد و این اتفاق را ناشی از برنامههایی دانست که در پشت پرده مدیریت حیاتوحش اجرا شدهاست: «در اولین تعطیلی سراسری کشور (به دلیل کرونا)، رسانهها خاموش بودند، خبرها منتشر نمیشدند و درست در همان زمان، یوزها از پردیسان برداشته شدند، با یک نیسان آبی به وسط بیابان رفتند و در فنسهای غیر استاندارد نگهداری شدند. هیچ جایگاه مناسبی برایشان ساخته نشدهبود، حتی خوراک نداشتند، چراکه هدف از این انتقال چیز دیگری بود و منافع خاصی را تأمین میکرد.»
یکتانیک ضمن انتقاد از برنامههای قلادهگذاری و تکثیر در اسارت یوزپلنگ گفت که این اقدامات فاقد اولویتهای حفاظتی واقعی هستند و پشتپرده، اهداف دیگری را دنبال میکنند: «پس از انتقال یوزها، از باغوحشداران و قوشبازان خواستند تا بیایند و حیوانات آنجا را ببرند! بعد از این انتقالها، عملاً تلاش شد تا این مرکز را به تعطیلی بکشانند. اگر دلسوزی و تلاش چند آدم شریف در سازمان مرکزی محیطزیست نبود، چراغ کلینیک بازپروری حیاتوحش پردیسان به طور کامل و برای همیشه خاموش میشد.» این کارشناس حیاتوحش تأکید کرد که دیگر شرایط این مرکز بهشدت تغییر کرده و دیگر مانند گذشته توانایی بازپروری تعداد زیادی از حیوانات نیازمند را ندارد: «در حال حاضر یک پیمانکار در این مرکز مهم فعالیت میکند، آن هم احتمالاً با یکدهم نیروی انسانی و یکدهم بودجهای که سابق داشتهاست. این در حالی است که در کشوری مثل ایران، ما باید دهها مرکز بازپروری فعال داشتهباشیم و نه فقط یک کلینیک نمادین در تهران!»
او از نبود نیروی کافی و زیرساختهای مناسب برای نگهداری گونههای جدید حیاتوحش انتقاد کرد: «هر استانی باید چند مرکز بازپروری داشته باشد، اما ما فقط یک مرکز داریم که از سراسر ایران، حیوانات آسیبدیده را به آنجا منتقل میکنند. همین چهار توله خرسی که اخیراً آورده شدند، متعلق به استان بلوچستان و استان فارس هستند، اما حالا میگویند یکیشان گم شدهاست. این مسئله به وضوح و عریان، ناکافی بودن امکانات و کمکاری سازمان حفاظت محیطزیست را در ارتباط با بازپروری حیاتوحش به نمایش میگذارد.»
لزوم بازسازی اساسی در ساختار سازمان محیطزیست
یکتانیک با اشاره به ضعفهای ساختاری در نگهداری حیوانات مصدوم در پردیسان گفت که محیط این مرکز نیازمند بازسازی مستمر، افزایش نیروی متخصص و تقویت نظارت است، اما در حال حاضر، امکانات آن پاسخگوی نیازهای واقعی جانوران نیازمند نیست: «نوع حفاظت در این مرکز چگونه است که یک توله خرس فرار میکند، گم میشود یا حتی احتمال سرقتش وجود دارد؟! بدون شک جایگاههای نگهداری نیاز به بازسازی و رسیدگی دائمی دارند. نیروها باید به اندازه کافی باشند، اما وقتی حیوانی مانند توله خرس که وابسته به مادر است، تنها میماند، دچار اضطراب و استرس شدید میشود و این شرایط برای رشدش مناسب نیست.»
او تأکید کرد که تأمین بودجه کافی برای پردیسان و افزایش نیروهای متخصص، امری ضروری است، زیرا در حال حاضر، قراردادهای موجود با پیمانکاران پاسخگوی تعداد بالای گونههای جانوری در این مرکز نیستند: «در حالی که تعداد حیوانات پردیسان روزبهروز بیشتر میشود، بودجه آن اضافه نشدهاست. این مرکز اکنون گونههای ارزشمندی از خرس، لینکس (یک گربهسان وحشی که به آن سیاهگوش هم گفته میشود) دارد، اما هیچ ساختار مناسب مدیریتی برای نگهداری آنها تعریف نشده. به نظر میرسد که این مرکز فقط یک ساختمان است که هنوز چراغش خاموش نشده، اما هیچ رسیدگی واقعی در آن وجود ندارد.»
یکتانیک در پایان بیان کرد که ساختار مدیریتی سازمان محیطزیست به گونهای است که تغییر رؤسا، دیگر حتی تأثیری بر روند کلی آن ندارد: «برای اصلاح محیطزیست، فقط تغییر مدیر کافی نیست، بلکه کل ساختار باید از نو طراحی شود. این سازمان با لایههای متعدد مدیریتی، کارایی ندارد و در سالهای اخیر نشان داده که حفظ حیاتوحش در اولویت برنامههایش نیست.»
او با لحنی انتقادی، گفت که تنها تعداد معدودی از افراد دلسوز، هنوز چراغ محیطزیست ایران را روشن نگه داشتهاند، اما در مقابل، ساختار کنونی در حال نابودی طبیعت کشور است: «ما در کشوری با چنین غنای طبیعی زندگی میکنیم، اما محیطزیست، بهجای حفاظت از گونهها، به سمت تعطیلی مراکز حیاتی مانند کلینیک ویژه حیاتوحش پردیسان حرکت کردهاست. خیانت بزرگی که با از بین بردن یک الگوی واحد، نتیجهای جز رشد فساد و سوءاستفاده از بازپروری حیاتوحش در برخی استانها خصوصاً البرز برای تصاحب اراضی ملی و دولتی و فریب و تلکه و سوءاستفاده از مشارکتهای مردمی در پی نداشتهاست.»
بحرانی فراتر از گمشدن یک توله خرس
توله خرس پردیسان هنوز پیدا نشدهاست، اما این فقط یک هشدار درباره سرنوشت این حیوان نیست، بلکه هشداری درباره آینده محیطزیست ایران است، هشداری که میتواند فراتر از پردیسان، دیگر گونههای حیاتوحش کشور را هم به خطر بیندازد. وقتی یک توله خرس در دل پارک پردیسان ناپدید شده، چه تضمینی وجود دارد که دیگر حیوانات در مراکز بازپروری، امنیت داشتهباشند؟
چنین ماجرایی ضعفهایی را نشان میدهد که سالها در سایه ماندهاست. بدون شک پردیسان نیاز به تغییر دارد، پیش از آنکه دیر شود.
دیگر زمان آن رسیده که مدیران محیطزیست، نه فقط درباره سرنوشت این توله خرس، بلکه درباره آینده حیوانات در مراکز بازپروری پاسخ دهند؛ پیش از آنکه یک بحران دیگر، پرده از ضعفهای مدیریتی بردارد.