لورل و هاردی در جنگ دوم بودند. جنگ تمام شد، اما لورل در سنگر خود بدون اطلاع از پایان جنگ باقی مانده بود. بیست سال گذشت و نمایش کوهی از ظروف خالی کنسرو لوبیا در پشت سنگر لورل نشان میداد که او همچنان سنگر خود را حفظ کرده است. روزی یک هواپیمای دوموتوره کوچک از بالای سنگر لورل عبور کرد و لورل بیخبر از پایان جنگ آن را هدف گلولههای ضدهوایی قرار داد. خلبان همانجا در بیابان فرود آمد و خود را به لورل رساند و به او خبر داد که بیست سال است جنگ تمام شده است. حالا باید به کن و برلین و ونیز خبر داد آن زمان که جوایز خود را به فیلمهای سیاهنمای ایرانی میدادید و به دهان بعضیها مزه میکرد، گذشته است ولی گویا کسی خبر پایان آن دوره را به شما نرسانده است!
معتقدم جامعه ما از وقایع و آشوبهای دو دهه اخیر به ظرفیتی رسیده است (چه آشوبگر، چه تماشاچی، چه مخالف و چه حاکمیت) که دیگر ساختن یک فیلم سیاهنما و بردن آن به کن برای دریافت یک جایزه از پیشتعیینشده، حتی به اندازه یک گوجهسبز از دهستان کنوسولقان هم به دهن کسی مزه نمیکند! ندیدم هیچیک از منتقدان داخلی فیلم حتی دوستان کارگردان برنده نخل طلای کن، به فیلم او نمرهای بالاتر از متوسط بدهند. نمرات ضعیف بیشتر بود و کسانی که نوشتند از این جایزه بهلحاظ فنی و از دریچه دوربین سینما قانع نشدیم کم نبودند.
جامعه ایرانی فرق دیگری هم کرده است. اکنون آنها که فیلمهای سیاه را تشویق میکردند و هل میدادند به برلین و ونیز و کن، خودشان در قدرت هستند. حالا همهچیز از نظر آنان سفید است. روزنامههایشان را ببینید! ظاهراً به این نتیجه رسیدهاند که «در برهه حساس کنونی نباید سیاهنمایی کرد!» و این حقیقت را از سعدی دریافتهاند که «خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم/ دیبا نتوان کرد از این پشم که رشتیم/ ما را عجب ار پشت و «پناهی» بود آن روز/ کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم»!
«نخل طلا» یی را که جایزه فیلمهای درجه چندم و مشروط به «سیاهنمایی فقط در ایران» میشود، باید گذاشت کنار نوبل صلح به سران اسرائیل و کنار حقوقبشر غرب و کنار بمباران چادرها، مخازن آب، بیمارستانها و انبار غله در غزه. باید گذاشت کنار بیانیه حمایتی هابرماس از صهیونیزم در اوج بمبارانهای کودکان فلسطینی، باید گذاشت کنار اسلحهخریدن اعراب و شغلجورکردن شیوخ برای امریکایی که بمبهای بمبارانهای غزه را مفتی فرستاد.
جمهوری اسلامی خوب یا بد. اندکی عقب بروید تا بتوانید این غرب را خوب ببینید؛ و بعد احساسات خود را از نخلبردن یک ایرانی به روی طبق صدق و اخلاص بریزید. اما اینچنین چشمبسته میترسم احساسات خود را خرج بیهوده کنید!