جوان آنلاین: حسام ایپکچی در کانال تلگرامی خود نوشت: بیشتر شنیدهایم برای سفر باید توشه «برداشت»، اما سفر بیش از «برداشتن» نیازمند «انداختن» و «گذشتن» است. تجربه زندگی، چگونه به دست آمده است؟ با پرسهزدن و سرککشیدن به اینسو و آنسو. شاید به چشم نیاید، اما بر گردن ما هم، اضافات بسیاری پیچیده است. چه باید کرد؟
نه فقط زبالههایی که در مسیر زندگی به دستوپای ما پیچیده، بلکه گاه همان داشتههای ارزشمندی که محترمانه در طاقچه دلمان چیدهایم هم مانع سفرند. مسافری که از همه زندگی، به یک چمدان اکتفا میکند، بیشتر از آن که توشه «برداشته» باشد، توشه انداخته است. سفر به بهای گذاشتن و گذشتن از داشتهها شدنی است. کسی که روزوشب را به نگهبانی از تعلقاتش میگذراند، فرصت «تازگی» ندارد. کسی که در فلان رشته، به استادی رسیده است، حالا برایش سخت است در دیگر کاری همدوش جوانترها به صندلی شاگردی بنشیند. یا کسی که در فلان مهارت، به مرحله عادت رسیده یعنی بیدشواری میتواند کاری که دیگران از عهده آن برنمیآیند را انجام دهد و دیگر حوصله «از نو ساختن» ندارد و... مثالهایی از این دست، «آغاز» را بابت نگهبانی از آنچه تاکنون داشتهاند از دست میدهند. خلاصه اینکه: سفر، بیش از آنکه نیازمند توشههای اندوختنی باشد نیازمند توشههای انداختنی است. آغاز سفر، نه برداشتن، بلکه گذاشتن و رهاشدن از قیدهایی است که بر گردن ما افتاده.
آغاز نمیکنیم و در تصورمان، چون چیزی کم است، از آغاز محروم شدهایم. یکبار هم بهجای «کمبود»ها به «اضافات» متوجه باشیم. شاید چیزهایی اضافی است که امکان آغازکردن را به ما نمیدهد.