جوان آنلاین: نمیتوان ایران را به مذاکره درباره از دست دادن کامل دانش و توانایی خود در فرآوری اورانیوم ترغیب و یا تهدید کرد؛ اسکات مککانل در تحلیلی برای «امریکن کانسروتیو» بر روی این موضوع تاکید کرد.
به گزارش فارس، بنابر این مقاله دولت ترامپ، مایکل آنتون، از مقامات وزارت امور خارجه را برای رهبری تیم فنی مذاکرهکنندگان منصوب کرده است. او بخشی از اجماع دیرینه تندروهای جنگ طلب آمریکایی نیست که نمیتوانند درک کنند چرا متوقف کردن «جنگهای ابدی» یا شروع نکردن جنگهای جدید یک منفعت حیاتی برای آمریکا است.
برای ناظران خارجی، حتی متخصصان حوزه دیپلماتیک و سیاست، تحلیل سیاستهای آینده دونالد ترامپ، دشوار است. هیچ کس نمیداند که آیا او در مورد رویکردش با ایران از سناتورهای نزدیک به خود مانند لیندسی گراهام و تام کاتن که جزو گروهها و اندیشکدههای تندرو و البته حامی نتانیاهو محسوب میشوند استفاده خواهد کرد یا خیر. با این حال چیزی که میتوان با قطعیت بسیار بیشتری پیشبینی کرد این است که اگر ترامپ جنگ با ایران را به جای یک توافق هستهای ناقص، اما به ظاهر قابل دستیابی با این کشور انتخاب کند، در واقع ریاست جمهوری خودش را ویران کرده است؛ چرا که چنین جنگی همه برنامهها و اهداف و شعارهای او برای آینده را به طور جدی تحت تاثیر قرار خواهد داد.
اجماع آگاهانهای که در این زمینه وجود دارد این است که تنها توافق ممکن با ایران، توافقی است که غنیسازی هستهای ایران را رصد، آن را محدود و تضمین کند که ایران در طول مدت توافق، سلاح هستهای تولید نخواهد کرد.
این در نمای کلی شبیه به چیزی است که اوباما و جان کری (و روسیه، چین، فرانسه، بریتانیا و آلمان) در دوره دوم اوباما با ایران مذاکره کردند. این توافق به این معنی بود که ایران نمیتواند در حالی که توافق در حال اجرا است، بمبی بسازد. از آنجایی که تهران همیشه بر عدم تمایل خود به ساخت بمب تاکید کرده است، این توافق زمینه مشترکی بین ایران -که خواهان پایان تحریمهای غرب بود- و بقیه جهان -که میخواستند مطمئن شوند هیچ بمبی در ایران طی مدت توافق ساخته نمیشود- ایجاد کرده بود. اوباما و کری به سختی توانسته بودند مخالفت آیپک و دولت نتانیاهوی اسرائیل با این توافق را خنثی کنند.
از دیدگاه آمریکاییهای تندرو، توافق برجام به هیچ وجه ایدهآل نبود، چرا که ایران برخی از سانتریفیوژها، مقداری اورانیوم غنیشده و دانش خود در مورد نحوه غنیسازی اورانیوم را حفظ کرده بود. با این حال در بدترین حالت، این کشور میتوانست توافق را لغو کند، مانع ورود بازرسان بینالمللی شود و با زمان تقریبی حدود یک سال به سمت ساخت بمب حرکت کند.
این توافق ۱۵ سال مهلت داشت و پس از آن میتوانست لغو، تمدید و یا حتی دوباره درباره آن مذاکره شود. مککانل تاکید کرد: در آن زمان هیچ نشانهای وجود نداشت، همانطور که اکنون نیز وجود ندارد- مبنی بر اینکه بتوان ایران را تهدید یا ترغیب کرد تا دانش و توانایی خود در فرآوری اورانیوم را از طریق مذاکره و نشان دادن چراغ سبزهایی دست بدهد. کسانی که در آن زمان، مانند اکنون، اصرار داشتند که واشنگتن میتواند به توافقی «بسیار بهتر» دست یابد و ایران را با «ظرفیت هستهای صفر» رها کند، در واقع از توافق بهتری دفاع نمیکنند.
ایران اکنون نسبت به زمان انعقاد برجام، پایگاههای بسیار قویتری از انواع موشکها و پهپادها دارد. این کشور با تنگه هرمز، که از طریق آن صادرات نفت خاورمیانه انجام میشود، هممرز است و میتواند به طور متناوب تنگه را ببندد یا عبور از آن را پرهزینه و پرخطر کند. پایگاههای آمریکایی در عراق در تیررس موشکهای ایران قرار دارند. هر گونه جنگ در منطقه منجر به گران شدن قیمت نفت و آشفتگی بازارهای جهانی خواهد شد.
این احتمال وجود دارد که ترامپ توسط بنیامین نتانیاهو، سناتورهای تندرو و البته تندروهای دولت خودش، به سمت نتیجه بدون توافق با ایران و در نهایت اقدام نظامی سوق داده شود.
مایکل والتز، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، که جفری گلدبرگ نومحافظهکار را در لیست تماسهای فوری خود دارد، یک تندروی ضد ایرانی است. بیوه طرفدار اسرائیل میریام ادلسون که قبل از روی کار آمدن ایلان ماسک بزرگترین حامی مالی ترامپ بود، مطمئناً از هر چیزی که نتانیاهو طرفدار آن باشد، حمایت میکند و جالب این که مدتهاست که ترامپ به حرفهای او گوش میدهد.
از طرفی خود ترامپ به وضوح یکی از اسرائیلدوستترین روسای جمهور ایالات متحده تا کنون بوده است. به رسمیت شناختن فتح ارتفاعات جولان توسط اسرائیل و انتقال سفارت ایالات متحده به بیت المقدس تنها دو مورد از خوش خدمتیهای ترامپ به اسرائیل است.
واضح است که او کوچکترین اهمیتی به فلسطینیها نمیدهد؛ در دوره اول ریاست جمهوری خود آرمانهای ملی آنها را نادیده گرفته و اخیراً این ایده را مطرح کرده است که نسل سوم پناهندگان غزه باید حذف شوند تا راه برای ایجاد «ریویرا»ی ترامپ در نوار غزه باز شود. به عقیده این تحلیلگر آمریکایی نزدیکی ترامپ به یهودیان آمریکایی به او دیدگاهی میدهد که بسیاری از سرسختترین حامیان آمریکایی اسرائیل فاقد آن هستند: آگاهی از اینکه طیف گستردهای از نظرات یهودی و اسرائیلی وجود دارد.
میتوان شرط بست که ترامپ- برخلاف لیندسی گراهام و تام کاتن که احتمالاً نمیدانند - به خوبی این حقیقت را میداند که بسیاری از یهودیان آمریکایی نتانیاهو را شخصیت بسیار منفوری میدانند و برخی از وزرای مسیحاییتر او، مانند ایتمار بن گویر، را واقعاً فردی آشفته تصور میکنند. ترامپ مطمئناً میداند که موضع رسمی اسرائیل لزوماً نباید موضع ایالات متحده باشد.
سالها پیش، البریج کولبی، معاون وزیر دفاع تازه منصوب شده ترامپ، مرتکب اشتباهی شد که میتوان آن را گافی بزرگ توصیف کرد. او نوشته بود که هر چقدر هم که یک ایران هستهای نامطلوب باشد، اما میتوان با چاشنی بازدارندگی و مهار آن را کنترل کرد چرا که یک ایران هستهای نوعی فاجعه وجودی علیه اسرائیل یا ایالات متحده نخواهد بود. جالب این که کولبی در آستانه تأیید صلاحیت خود، از این موضع عقبنشینی و به تنها موضع سیاسی قابل دفاع در واشنگتن بازگشت.
آن موضع این است که اسرائیل باید انحصار هستهای منطقهای را در اختیار داشته باشد. این در حالی است که هم اکنون نیز اسرائیل دارای سهگانه هستهای توسعهیافته شامل سلاحهای هستهای قابل حمل از طریق هواپیما، موشک و زیردریایی است. هرچند این برای اسرائیل خوشایند است، اما لزوماً نتیجهای نیست که ایالات متحده قدرت تضمین اجرای دائمی آن را داشته باشد.
هرگونه حمله اسرائیل و آمریکا به ایران، اقدامی بدون نقطه پایان مشخص و با پتانسیل ایجاد رکود جهانی است که هیچ چیز به اندازه آن برای ریاست جمهوری ترامپ تخریب کننده نیست و این حقیقتی است که میتوان امید داشت ترامپ از آن آگاه است.
مک کانل با اشاره به احتمال افزایش فشارهایی که دوستان جنگطلب اسرائیل در ماههای آینده علیه دیپلماسی وارد میکنند تاکید کرد: اگر مجبور به شرطبندی باشم، شرط میبندم که ترامپ به جای جنگی که ریاست جمهوری او را ویران میکند، توافقی را خواهد پذیرفت که در آن ایران، بدون سلاح هستهای و البته با «قابلیت هستهای بیش از صفر» بازتعریف خواهد شد.