کد خبر: 1267810
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۰
سارق مسلحی که خودروی مرد مسافرکشی را سرقت کرده بود پس از دستگیری ادعا کرد تصمیم داشته رقیب عشقی‌اش را به قتل برساند و برای اینکه ردی از خود به‌جای نگذارد خودروی سواری را سرقت کرده است. 
آرمین بینا 

جوان آنلاین: چند روز قبل مردی در تهران سراسیمه به اداره پلیس رفت و از سارق مسلحی به اتهام سرقت خودروی پرایدش شکایت کرد. 

شاکی در توضیح ماجرا گفت: «چند سالی است با خودروی سواری پرایدم در خیابان‌های جنوبی پایتخت مسافرکشی می‌کنم. لحظاتی قبل در یکی از خیابان‌های منطقه یافت‌آباد در جنوب‌شهر مرد جوانی کنار خیابان دست بلند کرد و برای رفتن به مقصدش خودروی مرا به صورت دربست کرایه کرد. او را سوار کردم و به طرف مقصد به راه افتادم، اما در میانه راه از من خواست مسیرم را برای انجام کاری تغییر دهم. او گفت که هزینه این مسافت را هم پرداخت می‌کند. مسیرم را تغییر دادم و وقتی به خیابان خلوتی رسیدم، ناگهان اسلحه‌ای از جیب کاپشنش بیرون آورد و به پهلویم گذاشت و تهدید کرد خودرویم را متوقف کنم. از ترس کنار خیابان توقف کردم و مرد مسلح از من خواست پیاده شوم. وقتی فهمیدم قصد دارد خودرویم را سرقت کند با او درگیر شدم، اما سارق خشن با قنداق اسلحه ضربه‌ای به سرم زدم و مرا تهدید به مرگ کرد و من هم از ترس جانم در برابرش مقاومت نکردم و او هم مدارک خودرو را از من گرفت و مرا پایین انداخت و به سرعت از محل دور شد و وسیله رزق خانواده‌ام را سرقت کرد.»

ساعتی بعد 

با شکایت مرد جوان به سرعت تیمی از مأموران پلیس به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای دستگیری سارق مسلح وارد عمل شدند. از سوی دیگر شماره پلاک خودروی سرقتی در اختیار تمامی گشت‌های پلیسی قرار گرفت. مأموران پلیس در گام بعدی برای شناسایی و دستگیری سارق مسلح در خیابان‌های اطراف منطقه یافت‌آباد طرح مهار گذاشتند و موفق شدند ساعتی بعد خودروی سرقتی را شناسایی کنند. پس از شناسایی خودرو و استعلام پلاک آن از مرکز، مأموران در اقدامی غافلگیرانه خودرو را متوقف و راننده آن را بازداشت و در بازرسی از خودرو، کلت کمری همراه با چند فشنگ کشف کردند. 

متهم به نام بهزاد پس از انتقال به اداره پلیس ابتدا مدعی شد خودرو را خریده است، اما وقتی با شاکی مواجهه حضوری شد به سرقت مسلحانه اعتراف کرد. سارق مسلح در ادامه برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفت. 

گفت‌وگو با متهم/ یک قدم تا جنایت خونین 

سارق مسلح در بازجویی‌ها ادعای عجیبی را برای سرقت مسلحانه مطرح کرد و مدعی شد انگیزه‌اش از سرقت خودرو انتقام خونین از رقیب عشقی‌اش بود. 

بهزاد معتادی؟ 
نه، اعتیاد ندارم.

سابقه داری؟ 
نه، سابقه‌ای هم ندارم. 

قبلاً چه کار می‌کردی؟ 
کار آزاد داشتم. البته کارگری می‌کردم و یک لقمه نان درمی‌آوردم. من اصلاً سارق نیستم و برای اولین بار خودرو سرقت کردم. 

چرا تصمیم گرفتی به صورت مسلحانه سرقت کنی؟
واقعیتش می‌خواستم از یک نفر انتقام بگیرم، به همین خاطر به خودرو نیاز داشتم تا بتوانم نقشه‌ام را اجرا کنم. از طرفی می‌خواستم خودرو سرقتی باشد تا پس از انجام کارم آن را در محلی رها کنم و ردی از خودم بجا نگذارم، به همین دلیل تصمیم گرفتم خودروی مرد مسافرکش را سرقت کنم.

می‌خواستی با خودرو کسی را زیر بگیری؟ 
نه، قصد داشتم با اسلحه خلاصش کنم و به خاطر همین هم مدتی قبل اسلحه‌ای خریدم و بعد طبق نقشه‌ام خودرویی سرقت کردم تا ردی از خودم به جا نگذارم. 

از چه کسی می‌خواستی انتقام بگیری؟ 
من شکست عشقی خوردم و تصمیم گرفته بودم از رقیب عشقی‌ام انتقام بگیرم. 

چرا شکست عشقی خوردی؟ 
چند سال قبل در فضای مجازی با دختری به نام نوشین آشنا شدم. مدتی تلفنی و پیامکی با او در ارتباط بودم و کم‌کم عاشق و دلباخته‌اش شدم، به‌طوری‌که همه زندگی‌ام نوشین شده بود و یک لحظه بدون او برای من غیرممکن بود، دوری از او دیوانه‌ام می‌کرد. عشق و عاشقی ما ادامه داشت و تصمیم گرفتم همراه خانواده‌ام به خواستگاری‌اش بروم، اما نوشین امروز و فردا می‌کرد و می‌گفت خانواده‌اش آمادگی ندارند. هر روز که می‌گذشت من عاشق‌تر می‌شدم، اما فکر نمی‌کردم که او با پسر جوان دیگری قرار ازدواج گذاشته است. مدتی بود نوشین به من بی‌محلی می‌کرد تا اینکه از طریق یکی از دوستانم فهمیدم نوشین با پسر دیگری ارتباط دارد و قرار است با او ازدواج کند. وقتی تحقیق کردم، فهمیدم دوستم درست می‌گوید و بعد هم نوشین صحبت‌های دوستم را تأیید کرد و گفت مرا دوست ندارد. تازه فهمیدم که رقیب عشقی‌ام از من پولدارتر است، به همین دلیل از او کینه به دل گرفتم و قصد داشتم از او انتقام بگیرم. 

چه شد که موفق به انتقام نشدی؟ 
از قبل محل تردد و ساعتی را که از محل کارش خارج می‌شد، شناسایی کردم و زیر نظر گرفتم. پس از سرقت می‌خواستم به محل تردد رقیب عشقی‌ام بروم و او را با شلیک گلوله به قتل برسانم، اما در میانه راه مأموران راه مرا سد کردند و بازداشت شدم. 

حرف آخر؟ 
الان که فکر می‌کنم، فهمیدم خدا خیلی مرا دوست داشته، چراکه تا یک قدمی قتل پیش رفتم و اگر مأموران در آن ساعت مرا دستگیر نکرده بودند الان قاتل بودم. گاهی اوقات در عصبانیت تصمیمی می‌گیری و بعد تازه متوجه می‌شوی برای موضوعی بی‌ارزش می‌خواستی چه اشتباه بزرگی مرتکب شوی.

برچسب ها: سارق ، سرقت مسلحانه ، پلیس
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار