در سالگرد عملیات طوفانالاقصی که ارکان اساسی رژیم صهیونیستی را در ابعاد نظامی و اطلاعاتی هدف قرار داد و با غافلگیری، حاکمیت این رژیم را آنچنان به چالش کشید که طی ۲۴ ساعت همه دستگاههای حکومتی و خدماتی در وضعیت ازهمگسیخته قرار گرفتند و این توصیف وزیر خارجه امریکا طی دیدار از اسرائیل در روز عملیات طوفان الاقصی بود. این در حالی بود که اسرائیل با قدرت گرفتن نتانیاهو، ما هها در تنش سیاسی و اجتماعی فلجکننده به سر میبرد و پیامدهای عملیات طوفانالاقصی نیز بر شکافها و جبههبندیهای سیاسی تا سطح ترکیب حکومتی و حتی در داخل حزب حاکم لیکود نیز کشیده شد. واکنشهای رژیم صهیونیستی به این شکست و سرافکندگی و تحقیر در مقابل مقاومت شجاع غزه، با اقدامات وحشیانه هوایی و گلولهباران بیهدف و سپس با عملیاتهای زمینی دنبال شد و به جای تحقق اهداف اعلام شده در غزه و علیه مقاومت، طی یک سال همه اشکال جنایت و نسلکشی و ویرانی را که شاید با وحشیگری مغول و هیتلر قابلقیاس باشد، به اجرا گذاشت. پایداری مردم غزه و توان مقاومت در این باریکه محاصره شده هیچ توصیف دیگری جز یک معجزه در قبال اقدامات جنایتبار رژیم صهیونیستی ندارد و همین امر موجب شد صحنههای دلخراش از کشتار کودکان و زنان و مردم عادی غزه، موج اعتراض جهانی و به تدریج دولتها را برانگیزد و مؤسسات بینالمللی که همواره ابزار سیاستهای استعماری بودهاند نیز زبان به اعتراف بگشایند و دادگاه بینالمللی لاهه نیز با درخواست آفریقای جنوبی و تعداد دیگری از کشورها به ابعاد کیفری جنایات جنگی و ضد بشری و نسلکشی، به این رخداد تاریخی وارد شوند. حزبالله از فردای طوفانالاقصی و در واکنش به اقدامات شدید صهیونیست ها، با هدف حمایت از غزه دست به اقدامات خود زد که به تدریج با همراهی جبهه مقاومت، اهرم فشار به صهیونیستها را برای توقف جنگ و جنایت تشکیل دادند. اسرای صهیونیست در دست مقاومت غزه که سند شکست و تحقیر رژیم صهیونیستی بودند، به عامل جدیدی در شکاف اجتماعی و حتی حکومتی تبدیل شده و به نمادی برای ناکامی نتانیاهو در یک سال گذشته تبدیل شدند. بن بست در غزه و ضربات مهلک حزبالله موجب شد اولویت حمله به لبنان در دستور کار صهیونیستها قرار گیرد و با کمک همهجانبه و مداخله امریکا، ترور رهبران و فرماندهان حزبالله و عملیات تروریستی سایبری در شبکه پیجر و بیسیم، هزاران زخمی و دهها شهید به جا گذاشت و رژیم صهیونیستی با تکیه بر این دستاوردها، به دنبال یک تصویر از پیروزی و اقتدار بود که با انتقام وعده صادق از سوی ایران در خونخواهی شهید اسماعیل هنیه، رژیم صهیونیستی به نقطه صفر خود بازگشت. اگر در توصیف رهبری معظم انقلاب، مقاومت غزه و جبهه مقاومت، رژیم را به ۷۰ سال قبل و احساس تهدیدی وجودی رسانده بود، ولی وعده صادق ۲ و قبل از آن وعده صادق ۱ بر این بنبست و احساس تهدید موجودیتی افزود. رژیم صهیونیستی که هیچ توافق سیاسی را در شرایط فعلی نمیپذیرد و آن را نشانه دیگری از شکست و تحقیر خود میداند، رویکرد افزایش تنش و جنگافروزی را با امید به اینکه امریکا را وارد این باتلاق پرهزینه کند، از عربده و خط و نشان چیزی را کم نگذاشته، ولی هم رژیم صهیونیستی و هم امریکا میدانند هر ماجراجویی جدید علیه ایران، واکنش مضاعف بر این رژیم و همه طرفهای ثالث در کمک به این رژیم را در بر میگیرد که هزینهها و پیامدهای آن با گسترش جنگ منطقهای، برای امریکا، غرب و رژیم صهیونیستی قابل تحمل نیست. آنچه پیش روی امریکا و نتانیاهو و رژیم صهیونیستی قرار دارد این است که با استمرار جنگ در چند جبهه، منتظر رویکردهای حمایتی جدید از سوی امریکا و رئیسجمهور جدید در امریکا باشد تا از بنبست و تهدید موجودیتی خارج شود. این امر بدیهی است و در تجربه جنگهای رژیم صهیونیستی نیز با مقاومت ثبت شده که رژیم جنگ طولانی و فرسایشی را بهویژه اگر به خسارت و تلفات در بخشهای مدنی آن کشیده شود، تحمل نخواهد کرد، یعنی اینکه گزینه فرار به جلو و جنگافروزی گسترده و منطقهای، نهتنها امریکا و رژیم، بلکه دامنه پیامدهای ویرانگری برای دیگر متحدان و همکاران منطقهای و غرب در بر خواهد داشت و از کنترل آنها خارج خواهد شد. این شرایط دقیقاً همان مفهومی است که رهبران نظامی و استراتژیستهای اسرائیلی و امریکایی به نتانیاهو گوشزد کردهاند که با فقدان یک راهبرد روشن برای پایان دادن به جنگ، رژیم را به مرز فروپاشی خواهد کشاند.