همگرایی کودتاگران با سازمان موسوم به مجاهدین خلق
شاید اگر جزئیات کودتاها و شبه کودتاها علیه نظام اسلامی، به دقت مورد بازخوانی قرار گیرد، عدم توفیق آنها اعجابآور بنماید. در بسیاری از این توطئهها، تمامی علل و اسباب ظاهری توفیق آن از پیش مهیا شده بود و تنها یک رویداد غیرمنتظره میتوانست برهم زننده ماجرا باشد. عوامل کودتای نقاب از پیش با بسیاری از عناصر و جریانات فعال در ایران آن روز، هماهنگ شده و به عنوان نمونه همکاری سازمان موسوم به مجاهدین خلق را جلب کرده بودند. در اثر «دست خدا بر نقاب» از انتشارات مؤسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی میخوانیم:
«این موضوع که چرا کودتاگران در مقایسه با به کارگیری عوامل حزب دموکرات و کومله و بخش قابل توجهی از نیروهای نظامی، بر نیروهای سازمان مجاهدین خلق سرمایهگذاری میکردند، شاید بیشتر به این دلیل بود که بیشتر افراد این سازمان، در تهران متمرکز بودند و پیروزی کودتا نیز در گروی تصرف شهر تهران بود. همین امتیاز تأثیر زیادی در برقراری رابطه از سوی سران کودتا با رهبران این سازمان داشت. وجهه مذهبی و ریاکارانه این سازمان و ادعای تبعیت از رهبر انقلاب و نقاب طرفداری از خلق و به کاربردن لفظ مجاهد در اطلاعیهها، آرمها و نشانههای این سازمان، به عنوان نماد مبارزه با ظلم و ستم، همگی مؤید به اصطلاح استکبارستیزی آنها بود و این ویژگیها در احزاب دموکرات و کومله وجود نداشت. همچنین منطقه عملیاتی و استراتژیک فعالیتهای سیاسی و نظامی این احزاب در کردستان بود، در صورتی که عمده فعالیت و اهداف سیاسی و نظامی کودتاگران، در شهر تهران خلاصه میشد. همین موضوع سران سیاسی کودتا را وامیداشت که بیشترین ارتباط و همفکری را با رهبران سازمان مجاهدین خلق برقرار کنند و برای جذب نیروهای این سازمان، برای برنامههای بعد از پیروزی (کودتا) حداکثر بهرهبرداری و استفاده را انجام دهند. سروان ناصر رکنی از نیروهای دستگیر شده در جریان کودتا، در بخشی از اعترافات خود مینویسد صحبت بر سر این بود که نقش مجاهدین خلق در روز کودتا چه خواهد بود؟ آیا آنها علیه ما یا به نفع ما اسلحه به دست خواهند گرفت؟ به چه ترتیب خواهد بود؟ توضیحی که آقای قادسی به تیمسار مهدیون و محققی میداد، این بود که ما در حال مذاکره با هر دو گروه هستیم، هم مجاهدین خلق و هم فدائیان خلق. او میگفت ما با فدائیان خلق، زیاد تعاملی نداریم که با آنها به شکلی وارد صحبت بشویم و امتیاز بدهیم که بعدها برای خودمان تولید دردسر نکند، ولی با مجاهدین خلق مشکلی نداریم، با آنها صحبت کردهایم و به نتیجه رسیدهایم که در آن روز به نفع ما وارد کار نشوند. ما احتیاجی نداریم که آنها به نفع ما وارد عمل شوند. همین قدر کفایت میکند که احتمالاً اگر فتوا و دستوری صادر شد، اینها اسلحه به دست نگیرند و بر علیه ما وارد کار نشوند و کار ما را سنگینتر نکنند. همین برای ما کفایت میکند. (قادسی) گفت ما این قول را از مجاهدین خلق گرفتهایم که در آن روز (روز کودتا)، بیطرف بمانند. در عوض اینکه آن روز بیطرف بمانند، قول دادیم تا آنها آزادی فعالیت سیاسی داشته باشند و هر نوع فعالیت سیاسی که بخواهند، در نهایت آزادی انجام دهند....»
شاپور بختیار، در کسوت کارچاق کن کودتا
حکومت عراق پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از قیام شیعیان عراق بیمناک بود. صدام چندی پیش از کودتای نقاب و با شهادت آیتالله سیدمحمدباقر صدر، این موضوع را عملاً نشان داده و در دوره انجام این عملیات، در تدارک حمله به ایران بود. در چنین شرایطی شاپور بختیار به بغداد میرود و به صدام برای توفیق حرکت خویش کمک میخواهد. سرگرد خلبان فرهاد نصیرخانی از فعالان کودتای نقاب، در اینباره آورده است:
«من به اتفاق دکتر بختیار و منوچهر قربانیفر، در اسفند سال ۱۳۵۸، با مسئولان امنیت عراق و شخصی که بختیار به او با عنوان برادر صدام حسین خطاب میکرد، ملاقات کردیم. در این ملاقات دکتر بختیار ضمن ستایش و تمجید از دولت عراق و شخص صدام حسین گفت ما برای عملیاتمان باید از یکی کشورهای همجوار استفاده کنیم، پاکستان به دلیل منافع مشترک مذهبی با جمهوری اسلامی موافقتی با ما ندارد، افغانستان درگیر شورشهای داخلی است با شورویها هم نمیتوانیم کنار بیاییم، ترکیه هم اجازه این نوع کارها رابه ما نمیدهد، تنها جایی که باقی میماند، عراق است. سپس بختیار ادامه داد دولت عراق، چون علاقهمند به براندازی رژیم جدید ایران است و آن را خطری برای خود میداند، شخص برادر صدام حسین حاضر به همکاری با ما شدهاند و ما این دست همکاری را نمیتوانیم پس بزنیم. در این ملاقات آقای بختیار و منوچهر قربانیفر، تمام طرح عملیات و اسامی افراد شرکتکننده در کودتا را در اختیار مترجم جلسه قرار داد و صدام حسین نیز از آنها قدردانی کرد. حمایت و پشتیبانی مالی، سیاسی، نظامی و لجستیکی عراق از کودتا و همچنین شناسایی دولت جدید بعد از پیروزی در کودتا وعدههایی بود که دولت عراق به آقای شاهپور بختیار داده بود. شاید سه یا چهار روز مانده بود به عملیات نقاب که یک سرتیپ نیروی هوایی (سرتیپ فرخ جعفری) که از طرف دکتر بختیار به مرز ایران و عراق اعزام شده بود، به من تلفن کرد و گفت من هر قدر تماس میگیرم با دفتر دکتر بختیار که پیغام مرا به ایشان بدهند، کسی پیام را نمیدهد. شما با علاقهای که به بختیار دارید، با او تماس بگیرید و این پیغام را به او بدهید که عراق قصد پشتیبانی از قیام (کودتا) را ندارد و عراق دارد لشکر به سوی مرز با ایران اعزام میکند. من از ایشان پرسیدم شما این خبر را چگونه دارید؟ او در جوابم گفت خانهای که برای من در خاک عراق گرفته شده، روبهروی ریل قطار است و من روزها میبینم که وسایل و تجهیزات بسیار سنگین نظامی، دارد به سمت مرز با ایران حمل میشود. اینها وسایلی نیست که به کار کودتا و قیام بخورد. من با دکتر بختیار تماس گرفتم و این موضوع را به او اطلاع دادم....»
اهداف و پیامدهای حمایت شریعتمداری از کودتا
بیتردید هر حرکت اجتماعی در ایران، بدون برخورداری از صبغه دینی امکان توفیق نخواهد داشت یا به عبارت روشنتر، فاقد آینده و نتیجه خواهد بود. کودتاگران نقاب با توجه به این مهم، درصدد جلب حمایت آیتالله سیدکاظم شریعتمداری از مراجع تقلید وقت برآمدند که پیشتر ارتباطات و مراوداتی با شاپور بختیار داشت. دکتر مجید نجفپور پژوهشگر تاریخ انفلاب اسلامی، در این فقره معتقد است:
«کارگزاران و قوه عاقله کودتا به فراست دریافته بودند که همراه کردن یک چهره روحانی با کودتاچیان، درصد توانمندی و نقطه پیروزی مؤثر و مفیدی را برای آنان رقم خواهد زد. از این رو جذب روحانیت مخالف و متضاد با اندیشه امام خمینی (ره) در نهضت اسلامی مردم ایران در دستور کار قرار گرفت. برای رسیدن به اهداف کودتا، بهترین گزینه آیتالله سیدکاظم شریعتمداری تشخیص داده شد، زیرا وی در ناآرامیهای حزب خلق مسلمان در آذربایجان، به حمایت از این گروه تجزیهطلب پرداخت. همچنین نامبرده در ردیف مرجعیت دینی قرار داشت و مقلدین وی در قشرهای مختلف جامعه حضور داشتند و از سویی دیگر بختیار زمانی که در تدارک تصدی نخستوزیری بود به حمایت آقای شریعتمداری از خود در برابر امامخمینی به عنوان مرجع شیعیان، اطمینان حاصل کرد. به این ترتیب آقای شریعتمداری بهترین گزینه در میان روحانیون، برای همکاری و تأیید کودتا به حساب میآمد. متأسفانه اکثریت قابل توجه عناصر کودتاچی با اطلاع از حضور آقای شریعتمداری، توانستند خود را قانع کنند تا در این کودتا شرکت کنند. کودتای نقاب همانند سایر کودتاها، یک پشتوانه فرامرزی و قوه عاقله بیرونی و تعدادی از عوامل اجرایی در درون کشور داشت. واضح است که عوامل اجرایی داخلی و طراحان خارجی کودتا، بدون پشتوانه مالی و تدارکاتی و وابستگی فکری به دستگاههای جاسوسی، توان اجرای کودتا را نخواهند داشتند. در بررسی اسناد موجود از کودتا و پرونده بازجویی کودتاگران بعد از دستگیری، بر میزان تأثیرپذیری و پیروزی به میزان صدرصدی و عدم احتمال شکست این کودتا در نابودی نظام جمهوری اسلامی، برای همه عاملان، طراحان و عوامل اجرایی کودتا باوری قطعی و یقینی حاصل شده بود. در بررسی و پژوهش از کودتای نقاب، با توجه به تمام زوایای اجرایی آن از نقطه نظر گوناگون در بخشهای مختلف و بنابر اعترافات و بازجوییهای کودتاچیان دستگیر شده و همچنین با توجه به شکل کشف و خنثیسازی آن، نکات قابل تأملی در بررسی اهداف طراحان اصلی آن وجود دارد که در پس پرده اسنادی است که در آرشیوهای مراکز جاسوسی امریکا، انگلستان و اسرائیل نگهداری میشود....»
کودتاچیان درصدد حمله به زندان اوین
کودتاگران نقاب در مخیله خویش، اوهام و تصوراتی فراوان آفریده بودند! آنان در فازی از عملیات خویش، حمله به زندان اوین و آزادی زندانیان را نیز جای میدهند! با این همه برنامهریزی ایشان با ترفندی نه چندان پیچیده لو میرود و عامل نفوذی این گروه دستگیر میشود. زندهیاد احمد قدیریان در خاطرات خویش ماجرا را به قرار پی آمده روایت کرده است:
«یکی از نخستین برنامههای کودتاگران پس از آغاز عملیات، حمله به زندان اوین و آزاد کردن زندانیان برای پیشبرد اهداف خود، در ایجاد ناامنی و تقویت نیروهای کودتاگر بود. در طرح کودتای نوژه نیز برای تسخیر اوین و آزادی زندانیها مجبور شدند، از در ورودی استفاده کنند. یکی از افسران کودتا چند روز قبل از واقعه با یکی از رانندههای موتوری اوین تماس گرفته بود و با آشنایی قبلی که با او داشت، قرار بود از ایشان برای بازکردن در اوین استفاده کند. این راننده اوین که نامش ح. م بود، قبلاً راننده ساواک بود، اما، چون قرار بود تعدادی از نیروهای سایر ارگانها که دستشان به خون کسی آغشته نشده بود، به کار گرفته شوند. او و چند نفری در اوین، در قسمت ترابری به ما کمک میکردند. آن افسر ارتشی که ایشان را از قبل میشناخت، با وی قرار گذاشته بود که اگر قرار شد کودتاچیان به اوین بروند، او به آنها اجازه دهد وارد شوند. (ح. م) میگوید طبق برنامه، شیفت من در دو شب دیگر میباشد. به او اصرار میشود که باید شیفت را عوض کنی و او هم موافقت میکند و به اطلاع آنها میرساند که من شیفت شب مورد نظر شما را با یکی از دوستان خودم عوض کردم و شب حمله منتظر میماند که ساعت دو بعد از نیمه شب در اوین را باز کند و کودتاچیان به اهداف خودشان برسند، اما هرچه منتظر میماند تا صبح خبری نمیشود. بعد از دستگیری افراد کودتاچی و بازجویی از آنها در اوین، با اعترافات یک از افراد دستگیر شده از ارتش که رابط با شخص نفوذی در اوین بود، آن فرد نفوذی نیز دستگیر میشود....»
عامل اجرایی کودتا چگونه آن را لو داد؟
و سرانجام کودتا از طریق کسی لو رفت که بانیان این حرکت هرگز بدان گمان نمیبردند! یکی از افسران صاحب نقش در این طرح، تحت تأثیر وجدان خویش و پس از مشورت با اطرافیان، تصمیم میگیرد تا موضوع را با آیتالله سیدعلی خامنهای امام جمعه وقت تهران در میان نهد. وی سرانجام و پس از اوج و فرودهایی، موفق به دیدار با امام جمعه تهران شد. زندهیاد آیتالله محمد محمدی ری شهری در خاطرات خویش، گفتههای وی را - بدون نام بردن از او- به شرح نقل میکند:
«در آن زمان، من در پایگاه هوایی نوژه خدمت میکردم. حدود شش ماه قبل از کودتا، برای کرایه اتومبیل به آژانس مراجعه کردم. صاحب آن گفت اگر ۲۰ هزار تومان پول به من بدهی، برایت یک پیکان تهیه میکنم. من هم ۲۰ هزار تومان تهیه کردم و به او دادم. در ادامه صحبتها گفت برنامهای داریم که اگر تو هم در آن شرکت کنی، میتوانی در آینده وزیر یا مقام دیگری که بخواهی، بشوی! این موضوع گذشت تا اینکه دو سه روز قبل از کودتا، یکی از خلبانان کودتاچی در پایگاه نوژه راجع به این کودتا با من صحبت کرد و گفت تو هم برای این کار در نظر گرفته شدهای و امروز بعدازظهر، حمید نعمتی در ابتدای سه راهی پایگاه منتظر توست... حمید نعمتی را دیدم. قرار ملاقاترا در تهران گذاشتهایم. در تهران، به منزل نعمتی رفتم، به من گفت مأموریت تو بمباران بیت امام و تلویزیون است و ما میتوانیم تا ۵ میلیون نفر را بکشیم! و اگر هم لازم شد در یکی از کشورهای حوزه خلیجفارس و یا روی ناو امریکا در خلیجفارس فرود بیاییم. من به او گفتم شما با مردم مخالفید یا با حکومت که میخواهید این همه کشت و کشتار بکنید؟! گفت ما با حکومت مخالفیم، ولی هر کس هم که بخواهد مانع کار ما بشود، چارهای نداریم جز اینکه همه را بکشیم! این موضوع برای من خیلی ثقیل بود و، چون از مخالفتکردن با آنها هم خصوصاً در منزل نعمتی هراس داشتم، گفتم من بیت امام را نمیتوانم بزنم، ولی تلویزیون را میزنم! پس از کمی صحبت از او جدا شدم و به خانهمان رفتم و موضوع را با مادرم- که زنی ساده و مسلمان بود- در میانگذاشتم. مادرم به شدت ناراحت شد و گفت تو نه تنها این کار را نباید بکنی، بلکه باید خبر بدهی و جلوی این کار را بگیری و اگر اطلاع ندهی، شیرم را حلالت نمیکنم و رضایت ندارم! بالاخره تا ساعت۱۲ شب، با مادر و برادر کوچکترم درباره این موضوع صحبت کردم و تصمیم گرفتم موضوع را به جایی و یا به کسی اطلاع بدهم، ولی، چون نعمتی گفته بود در جاهای مختلف از جمله سپاه نفر داریم و خیلیها از جمله شریعتمداری این کار را تأیید کردهاند، میترسیدم به هر کسی این موضوع را بگویم. تصمیم گرفتم موضوعرا به آقای خامنهای بگویم و برای محکمکاری، موضوع را رویکاغذ نوشتم و در خانه گذاشتم و به برادرمگفتم اگر بلایی سر من آمد و برنگشتم، به هر ترتیبی شده این موضوع را در جایی خبر بدهد و جلوی این کار را بگیرد. ساعت ۵/۱۲ از خانهبیرون آمدم و به کمیته تلفن زدم و گفتم من یک خبر خیلی مهمی دارم که باید حتماً به آقای خامنهای بگویم. مرا به کمیته بردند و، چون زیاد سؤال میکردند، گفتم من یک خلبان هستم و موضوعبراندازی در کار است و ساعت۵/۴ صبح بود، رفتیم منزل آقای خامنهای....»
عفو شماری از عوامل کودتا از سوی امامخمینی
آیتالله محمد محمدی ریشهری بنا بر گفته خویش، از فرآیند رسیدگی به اتهامات عوامل کودتای نقاب، خاطرهای شیرین نیز دارد که همانا عفو برخی از آنان از سوی امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی است:
«خاطره شیرینی که در جریان رسیدگی به اتهامات کودتاچیان به یاد دارم، این بود که ضمن رسیدگی قضایی به پرونده شماری از متهمین، به این نتیجه رسیدم که هر چند آنان در توطئه کودتا نقش داشتهاند و باید به اشد مجازات که اعدام است، محکومشوند، اما در یک بررسی عمیق و همه جانبه، میتوان راهی برای تخفیف مجازات و حتی عدم مجازات آنان پیدا کرد، زیرا احساس میشد آنان واقعاً اغفال شدهاند و در حقیقت پشیمان هستند. یکی از آنان کهخلبان نیرویهوایی بود، در دادگاه به شدت اظهار ندامت میکرد و ضمن اعتراف به جرم خود میگفت مرا اینجا مجازات نکنید، مرا به هواپیما ببندید و در آن مواد منفجره بگذارید و هر جا که میخواهید در عراق منفجر کنید!... و اصرار داشت که اگر مجازات او اعدام است، به او اجازه عملیات انتحاری در جبهه داده شود.
خدمت امام خمینی (رضواناللهتعالیعلیه) رسیدم و تحلیلخود را در رابطه با عفو و آزادسازی شماری از کودتاچیان عرضکردم. امام با دو شرط با پیشنهاد اینجانب موافقت کردند یکی احراز اغفالشدن آنان و دیگری اطمینان از عدم خیانت آنان در فضای جنگ با عراق. با پیشنهاد من و موافقت حضرتامام (ره)، جمعی از کودتاچیان نادم آزاد شدند و به ارتش پیوستند و شماری حسن عاقبت یافتند و در جبهه نبرد با ارتش متجاور صدام به شهادت رسیدند....»