کد خبر: 1170856
تاریخ انتشار: ۲۴ تير ۱۴۰۲ - ۰۳:۰۰
محمد مصدق، در پیش و پس یک استعفای تاریخی
یک کناره گیری به مثابه آغازی بر شکست نهضت ملی ۷۱ سال پیش در چنین روزهایی، دکتر محمد مصدق به دلیل یا بهانه عدم پذیرش درخواست وی از سوی پهلوی دوم، مبنی بر تصدی وزارت جنگ از نخست وزیری استعفا داد. با این همه بدنه جامعه به رهبری آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی که این کناره‌گیری را ضربه‌ای به نهضت ملی می‌انگاشتند، با قیام تاریخی خویش وی را به صدارت بازگرداندند. مقال پی آمده که فصلی از یک پژوهش بلند به نام «ناپایداری کابینه‌ها در ایران» است، رفتار سیاسی «آقای نخست وزیر» را در پیش و پس از استعفا باز می‌خواند.
عبدالحسین نوریان


محمد مصدق پس از سقوط رضاخان
پس از سقوط نظام دیکتاتوری رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰، دکتر محمد مصدق در انتخابات مجلس چهاردهم شورای ملی، به‌عنوان نماینده اول تهران وارد پارلمان شد. اولین نطق وی، در مخالفت با اعتبارنامه سیدضیاء‌الدین طباطبایی نماینده انتخابی از یزد بود. گرچه مصدق در ابتدای کار با ملی‌شدن صنعت نفت مخالف بود و بر مخالفت خود استدلال حقوقی می‌کرد، ولی پس از اینکه این موضوع در نیمه دهه ۲۰، با رهبری آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به یک نهضت و خواست عمومی تبدیل شد، وی در مجلس شانزدهم به جمع نیرو‌های طرفدار ملی‌شدن صنعت نفت پیوست. پس از قانونی‌شدن این موضوع، به مصدق پیشنهاد نخست‌وزیری داده شد و او پذیرفت. مجلس با ۷۹ رأی موافق از ۱۰۰ رأی، به وی اظهار تمایل کرد و شاه بلافاصله حکم نخست‌وزیری مصدق را صادر نمود.

مصدق در آغازین دوره از صدارت
دکتر مصدق با احراز نخست‌وزیری، از آنجا که می‌دانست آز و طمع انگلیس تعدیل و تعطیل‌بردار نیست، با علم به حقانیت ایران و به منظور در دست داشتن ابتکار عمل، با وجود توطئه و فشار‌های استعمار انگلیس و مخالفان داخلی و در اولین فرصت، اقدام به اعزام هیئت خلع ید از شرکت نفت جنوب، به ریاست مهندس مهدی بازرگان کرد. خلع ید با موفقیت انجام شد و پرچم ایران بعد از آن، بر فراز بزرگ‌ترین پالایشگاه نفت جهان در آن مقطع (آبادان)، به اهتزاز درآمد.
مصدق ضمن برخورداری از حمایت‌های ملی در بعد داخلی، در صحنه بین‌المللی نیز به نوعی تلاش می‌کرد تا تمایل امریکا را در حمایت از اقدام ایران علیه انگلیس، در بعد فراملی جلب کند. موضوع رفتن وی به واشنگتن بعد از طرح شکایت انگلیس در شورای امنیت، در اصل برای مذاکره با سران امریکا و جلب رضایت ضمنی آن‌ها برای پذیرش واقعیت‌های موجود و همچنین شناساندن حقانیت و مظلومیت ملت ایران، در این چالش ناخواسته و تحمیلی از سوی انگلیس قرار داشت. دکتر مصدق که بعد از خلع ید از شرکت نفت و در رأس هیئتی در مهر سال ۱۳۳۰، در شورای امنیت حضور یافته بود، به دفاع از عملکرد دولت ایران و مظالم شرکت سابق نفت و مداخلات انگلیسی‌ها در تمام امور داخلی ایران پرداخت. در پایان دفاعیه مستدل، منطقی و مفصل وی، شورای امنیت رأی داد که شکایت انگلیس تا زمان طرح دعوی و رسیدگی به شکایات و ادعا‌های طرفین در دیوان دادگستری بین‌المللی لاهه مسکوت بماند و این یک موفقیت و پیروزی بزرگ برای ملت ایران و دکتر مصدق محسوب می‌شد و حتی شاه به رغم میانه نه‌چندان خوبی که در آن زمان با مصدق داشت، پیام تشکرآمیز و دلگرم‌کننده‌ای برای وی فرستاد. دکتر مصدق بعد از ورود به فرودگاه مهرآباد، از سوی مردم و رجال سیاسی مورد استقبالی بسیار گسترده قرار گرفت. وی روز بعد، گزارش مفصلی از سفر امریکا و نتیجه مذاکراتش با امریکایی‌ها و همچنین پیشنهادات مطرح‌شده و علت شکست آن‌ها را - که عمدتاً حاصل انعطاف‌پذیری و عدم درک صحیح انگلیس از واقعیت‌های آن روز جامعه ایران بود- به اطلاع مجلس رساند. دکترمصدق همچون گذشته با اتکا به حمایت‌های ملی و مردمی، در نظر داشت با تحرک به اوضاع، دستور انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی را صادر کند. وی امیرتیمور کلانی وزیر کشور ـ که مورد تأییدش بود- را مأمور برگزاری انتخابات کرد. در همان زمان مصدق لایحه‌ای را تقدیم مجلس کرد که بی‌سوادان نیز از حق رأی برخوردار شوند، به تصویب نرسید. بعد از انتخابات مشخص شد که هر چند در اکثر شهر‌های بزرگ، جبهه ملی بیشتر کرسی‌ها را صاحب شده و حتی در شهر تهران همه ۱۲ کرسی را به دست آورده، اما در برخی از حوزه‌های دیگر استان‌ها به خصوص نواحی روستایی، مخالفان وی موفق‌تر بوده‌اند!

آغاز تلاش‌ها برای سقوط نهضت ملی
البته قبل از برگزاری انتخابات مجلس و در هنگام سفر دکتر مصدق به امریکا، مخالفان درباری و انگلیسی او سعی کردند با استفاده از غیبت وی و قبل از برگزاری انتخابات و در روز‌های پایان عمر مجلس شانزدهم، زمینه‌های سقوط دولت وی را فراهم کنند و انتخابات دور هفدهم را نیز به تعویق اندازند که این عمل به دلیل موفقیت‌های مصدق و حمایت‌های بی‌دریغ آیت‌الله کاشانی و همچنین نفوذ اقلیت نیرومند مجلس- که همیشه با حضور یا عدم حضور خود در جلسات مجلس و در شرایط مقتضی نقشه و برنامه مخالفان مصدق را در مجلس و خارج آن به هم می‌ریختند- شکست خورد. بعد از کشف اسناد خانه سدان و لو رفتن اطلاعات مربوطه، دولت ایران یادداشت شدیداللحنی در باره مداخلات مأموران انگلیسی در امور داخلی کشورمان، تسلیم سفارت آن کشور در تهران کرد. در آن یادداشت آمده بود: «طبق گزارش‌های واصله به دولت، فعالیت و مداخلات صریح مأموران دولت انگلستان در ایران، در این اواخر شدت یافته و دولت متبوع دوستدار حاضر نیست بیش از این تحمل این رویه نامطلوب که برخلاف اصول دوستی و مقررات جاریه بین‌المللی است را بکند و شدیداً به آن اعتراض می‌کند و لزوماً یادآور می‌شود چنانچه مأموران آن دولت در ایران رفتار خود را تغییر ندهند، دولت متبوع دوستدار ناگزیر خواهد شد و تصمیمات جدی برای خاتمه دادن به این وضعیت نامطلوب اتخاذ کند....»، اما سفارت انگلیس به بهانه اینکه لحن این یادداشت، برخلاف نزاکت و اصول دیپلماسی است و متن آن نیز قبل از دادن به سفارت در جراید انتشار یافته، آن را بدون جواب مسترد کرد! دولت ایران در پاسخ به این اقدام دولت انگلیس، در ۲۱ دی ۱۳۳۰، طی یادداشتی از دولت انگلیس خواست که به علت مداخلات مأموران انگلیس در امور داخلی ایران، تمامی کنسولگری‌های خود را در ایران تا تاریخ ۳۰ دی ۱۳۳۰ منحل کند. تقاضای ملت ایران عملی شد و دولت انگستان، سفیر کبیر خود را از ایران احضار کرد. مشکلی که برای مصدق پیش آمد و وجهه وی را نزد مردم تضعیف کرد، انتشار اسناد جاسوسی احمد متین دفتری داماد و مشاور وی بود، اما وضعیت سیاسی چنان بود که باید از موضع مصدق در مقابل انگلیس حمایت می‌شد. با شروع سال ۱۳۳۱ و برای سومین بار، حوادث خونینی از سوی توده‌ای‌ها برای دولت ایجاد و مجبور شد در دهم فروردین در تهران و برخی شهر‌های بزرگ، حکومت نظامی را به مدت یک ماه برقرار کند. این مسئله برای مخالفان وی برگ برنده‌ای تلقی می‌شد، زیرا مصدق را متهم می‌کردند که به رغم ادعای دموکراسی و آزادی بیان حکومت نظامی برقرار کرده است.
در بستر‌های یک استعفای تاریخی
در مجلس هم سیدحسن امامی - که مورد اعتماد کامل دربار و از طرفی استاد تفرقه‌افکنی و ضدیت با اردوگاه مصدق بود- به ریاست مجلس انتخاب شد، مجلسی که می‌توانست برای مصدق یار و یاور باشد. اولین بازتاب ایجاد و ترکیب ناموزون آن، در همان روز اول مشخص شد! از سوی دیگر و طبق سنت پارلمانی بعد از انتخابات مجلس، دولت مصدق استعفا کرد. هر چند که مجلس شورای ملی با اکثریت ضعیف به کابینه مصدق رأی اعتماد داد، اما در سناریویی از پیش تعیین شده و هماهنگ و از آنجا که حرکت هر دو مجلس در یک راستای مشخص قرار داشت، مجلس سنا از دادن رأی اعتماد به کابینه مصدق خودداری کرد، اما با ترس شاه از حاد شدن بیشتر اوضاع و دادن رأی اعتماد، موقتاً غائله تمام شد. مصدق از شاه تقاضای وزرات جنگ و از مجلس تقاضای اختیارات ویژه قانونگذاری به مدت شش ماه را کرد، اما تصمیم وی با مخالفت شاه در واگذاری وزارت جنگ مواجه شد، بنابراین مصدق بدون فوت وقت در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ استعفا داد. از طرفی دربار و عواملش که از مدت‌ها قبل به دنبال چنین فرصتی طلایی بودند، از قبل شرایط را فراهم کردند تا در آن موقعیت حساس، فردی، چون «احمد قوام» را جهت جانشینی مصدق به صحنه بکشند. با این همه مردم با رقم زدن حماسه‌ای بزرگ در ۳۰ تیر ۱۳۳۱، نخست‌وزیر مستعفی راه صدارت بازگرداندند.

مصدق در دومین دوره از صدارت
قیام ۳۰ تیر یکی از روز‌های تاریخی در مبارزات ضداستعماری و استبدادی دوران معاصر ایران است که دستاورد‌هایی چون: رأی اعتماد مجلسین به دکتر مصدق، انتخاب آیت‌الله کاشانی به ریاست مجلس، تصدی پست وزارت دفاع از سوی نخست وزیر، واگذاری حق قانونگذاری شش ماهه به مصدق و طرح آزادی شهید استاد خلیل طهماسبی را به همراه داشت. در آن دوران مخاطره‌آمیز که هر روز با نقشه استعمار و دشمنان خارجی ملت و با دست عمال داخلی آنان تشنج و تفرقه جدیدی ایجاد می‌شد، ایجاب می‌کرد به منظور هماهنگی و حمایت هر چه بیشتر از دولت، کسی ریاست مجلس را عهده‌دار شود که نزدیک‌ترین دیدگاه را نسبت به دولت داشته و از حمایتی بیشتر در سطح ملی برخوردار باشد، بنابراین در فردای پیروزی قاطع ملت ایران، آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی به‌عنوان رئیس مجلس انتخاب شد. با این حال عواملی، چون تقاضای اختیارات یک‌ساله از جانب دکتر مصدق و تعطیلی عملی مجلس، انتصابات غیرمنطقی، مسامحه در اجرای قانون تولید و فروش مشروبات الکلی از سوی دولت دکتر مصدق و... یقیناً نمی‌توانست با سکوت و ملاحظه‌کاری آیت‌الله کاشانی روبه‌رو شود، در نتیجه اختلافات بین دو رهبر- که اساساً ماهیتی ایدئولوژیک- استراتژیک داشت- علنی و آشکارتر شد. هر چند مصدق با کسب اختیارات ویژه و پست وزارت جنگ در شش ماه اول، توانست عده‌ای از عوامل بلندپایه رژیم شاه را در ارتش از جمله آریانا، شاه‌بختی، حجازی و گرزن بازنشسته کند و حتی مادر و خواهر شاه (اشرف) را به خارج از کشور تبعید نماید، اما بازنشستگان بلافاصله از سوی شاه حمایت و هر کدام به کار گمارده می‌شدند، از جمله فضل‌الله زاهدی به‌عنوان سناتور انتخاب شد و مصونیت پارلمانی پیدا کرد، تا به راحتی جبهه دربار تقویت شود و کانون افسران که با اشاره شاه به ریاست زاهدی تشکیل شده بود، عملاً به کانون توطئه علیه دولت تبدیل شد. وی در مهر سال ۱۳۳۱ دستور داد که تمام کارکنان سفارت انگلیس ظرف چند روز ایران را ترک کنند. ضمن اینکه اقدام به جابه‌جایی تعداد زیادی از سفرای ایران در کشور‌های خارجی کرد و برای آنان، سفیران باتجربه‌ای انتخاب کرد. همچنین «اللهیار صالح» یکی از هواداران امریکا را نیز به عنوان سفیر جدید ایران در امریکا انتخاب کرد تا وی لااقل در دوره جدید ریاست جمهوری امریکا، بخشی از مسائل و افکار عمومی آن کشور را به نفع دولت مصدق تغییر دهد. همچنین به‌عنوان صرفه‌جویی در مخارج دولت، بودجه دربار را کاهش داد و تعدادی از اعضای ماجراجو و مداخله‌گر خاندان سلطنت را از کشور اخراج کرد و نیز تقاضای تقلیل دوره نمایندگی سنا از شش سال به دو سال از سوی کابینه مصدق به مجلس تسلیم شد که در آبان ۱۳۳۱ به تصویب رسید. مجموعه این اقدامات باعث افزایش اختلافات مصدق و شاه گردید.
آغازی بر یک پایان
دولت مصدق نه‌تن‌ها از هیچ حمایت و کمکی از ناحیه شخص شاه برخوردار نبود، بلکه با دربار و برخی از نیرو‌های انشعابی جبهه ملی از جمله مظفر بقایی، حسین مکی و... رو در رو قرار گرفته بود. بعد از اتمام دوره شش ماهه اختیارات ویژه، تقاضای تمدید آن را به مدت یک‌سال دیگر ارائه کرد که با مخالفت شدید آیت‌الله کاشانی و دیگر فراکسیون‌های مخالف دولت روبه‌رو شد، اما این بار مصدق موفق شد تا لایحه اختیارات ویژه را با اکثریت آرا به تصویب مجلس برساند و این خود دلیلی شد مخالفین وی را دیکتاتوری مانند کارگزاران سابق حکومت معرفی کنند و به تضعیف بیش از پیش نامبرده بپردازند.
در بُعد خارجی انتخاب ژنرال آیزنهاور به ریاست جمهوری امریکا از حزب جمهوری‌خواه، پیام خطرناکی برای مصدق داشت، زیرا همین ائتلاف شوم بود که با کارگردانی برادران دالاس، ایدون و عوامل داخلی آنان، در ماه‌های بعد باعث شکل‌گیری کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه نهضت ملی مردم ایران شد، در حالی که دولت ترومن راضی نشده بود تا حیثیت امریکا را در عرصه بین‌المللی، با دخالت در چنین عمل زشت و تنفرآمیزی با خطر مواجه سازد، اما دولت آیزنهاور سنخیت بیشتری با اهداف دولت محافظه‌کار انگلیس داشت. بعد از شکست مذاکرات نفت در آغاز ریاست جمهوری آیزنهاور به دستور وی و نقشه دولت محافظه‌کار انگلیس، عملاً شمارش معکوس در جهت اجرای به موقع کودتا به آمریت سیا و اینتلیجیت سرویس و عاملیت روزولت شروع شد. در آن موقع دولت شوروی سوسیالیستی نیز تقاضای تجدید قرارداد شیلات با کشور ایران را که در بهمن ۱۳۳۱ به پایان رسیده بود، ارائه کرد و مصدق نیز به سادچیکف اعلام نمود که آن قرارداد را تمدید نخواهد کرد. همچنین در ۱۶ اسفند ۱۳۳۱ با مرگ استالین و اختلاف و چالش بین جانشینان وی، عملاً کشور روسیه که در وقت و زمان خود دست کمی از انگلیس در سلطه‌جویی و غارت منابع و منافع ایران نداشت، سخت درگیر مسائل داخلی خود بود، بنابراین نمی‌توانست اوضاع بغرنج ایران و نقشه‌های شوم استعمارگران را به دقت تجزیه و تحلیل نماید و لذا منفعلانه از کنار تحولات شتابان منطقه گذشت.
توطئه‌های فراوانی از قبیل تظاهرات علیه دولت در زمان ورود هاریمن فرستاده ویژه امریکا در ماه‌های نخست تشکیل دولت، یا غائله ۹ اسفند سال ۱۳۳۱ و همچنین ربوده شدن و قتل محمود افشارطوس رئیس کل شهربانی دولت مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۲، همگی علائمی بود که زنجیره‌های توطئه را یکی پس از دیگری، جهت نابودی نهضت ملی نمایان می‌کرد. متأسفانه در رأس تمام عوامل و فاکتور‌هایی که توازن مقابله را از دولت مصدق می‌گرفت و به ناتوانی و فروپاشی آن کمک می‌کرد، اوج‌گیری اختلافات بین دو ستون اصلی نهضت بود، زیرا اختلافات بین دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی از اواخر سال ۱۳۳۱ شروع شده بود که به گفته حامد الگار، مصدق تمایلی به پذیرش دین خود نسبت به آیت‌الله کاشانی نشان نداد! این اختلافات خودبه‌خود زمینه‌های شک، تردید و بدبینی هر چه بیشتر بین آنان را افزایش می‌داد. از طرفی مصدق اقدام به انحلال مجلس کرد که این رویکرد غیرقانونی و ناقض اصل تفکیک قوا بود؛ لذا حتی نزدیک‌ترین افراد به مصدق نیز نسبت به عواقب این کار هشدار داده بودند و استعمار هم در جهت اهداف چند منظوره خویش، به بمباران تبلیغاتی مواضع مصدق پرداخت و حتی از اردوگاه او، شروع به یارگیری‌های جدیدی کرده بود! از جمله شعار‌های تبلیغاتی معاندان این بود که ایران در حال سقوط به دامن کمونیست‌هاست!

و شکستی که بر پیشانی تاریخ باقی ماند!
پس از شدت یافتن اختلافات درونی و مخصوصاً انحلال مجلس، استعمار انگلیس نیز موفق شد تا ایالات متحده را نیز جهت انجام کودتا با خود همراه کند که با مشخص شدن برنامه‌های مرحله به مرحله آن، شاه طبق قرار قبلی به کلاردشت رفت و بعد از اطمینان از پیشرفت امور، فرمان عزل مصدق را امضا و به سرهنگ نصیری تحویل داد. سرهنگ نصیری نیز در شب ۲۵ مرداد، فرمان عزل دکتر مصدق را بعد از عبور از مراکز بازرسی ابلاغ کرد. با اطلاعاتی که قبلاً از طریق نظامیان ارشد طرفدار دولت در باب تحرکات عوامل ضد دولت به مصدق داده شده بود، بلافاصله با دستگیری نصیری، مأموریت وی شکست خورد و تا صبح، تعداد زیادی از عوامل کودتا شناسایی و دستگیر شدند. خبر شکست کودتا، بعد از مدتی کوتاه به کرمیت روزولت داده شد. روزولت که قبلاً از سوی انگلیسی‌ها از قدرت و نفوذ توده‌ای‌ها در ارتش مطلع شده بود، برملا شدن جریان کودتا از طریق اطلاعات ارتش را مرتبط با توده‌ای‌ها می‌دانست. شاه هم که در جریان شکست کودتا قرار گرفت، به‌سرعت با یک فروند هواپیمای مخصوص و با خلبانی سرگرد خاتم، به‌اتفاق همسرش ثریا به بغداد و از آنجا به رم فرار کرد. سفرای ایران در بغداد و رم به سفارش دکتر فاطمی وزیر خارجه کابینه مصدق، هیچ گونه استقبالی از شاه نکردند؛ لذا متعاقب شکست مرحله نخست کودتا، مرحله دوم به اجرا درآمد که نهایتاً به سقوط دکتر مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ انجامید و عملاً پرونده نهضت ملی ایران بسته شد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار