در کیستی سرپرست روحانی یزد
در آغاز این مقال، مناسبت است تا بر حیات علمی، اجتماعی و سیاسی شهید آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی سومین شهید محراب، نظری بیفکنیم. در تک نگاشتهای که بر تارنمای مرکز اسناد انفلاب اسلای درج شده، در این باره چنین آمده است:
«شهید آیتالله حاج شیخ محمد صدوقی یزدی در سال ۱۳۲۷ / ۱۲۸۴. ش، در خانوادهای روحانی در شهر یزد متولد شد. پدرش مرحوم آیت الله میرزا طالب از روحانیون مشهور بود، که در مسجد روضه محمدیه (حظیره) نماز جماعت را اقامه میکرد. او تحصیلات قدیمه را تا حدود لمعه و قوانین، در مدرسه عبدالرحیمخان نزد اساتید آن فراگرفت و سپس در سال ۱۳۴۸، برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت و در مدرسه چهارباغ به دانش اندوزی پرداخت. او پس از ترک آن شهر، رهسپار موطن خود شد. پس از یک سال اقامت، به قم عزیمت کرد و در حوزه علمیه این شهر تحصیلات خود را ادامه داد. آیت الله صدوقی مبارزات خود را، با شروع نهضت امام خمینی آغاز کرد. در پی تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، بر اساس گزارشهای ساواک در روز پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۴۱، عدهای از علما و وعاظ در منزل وی اجتماع نموده و قرار گذاشتند که موضوع فوق را، بر سر منابر با مردم در میان بگذارند. موضعگیری دیگرِ آیتالله صدوقی، در قبال طرح انقلاب سفید شاه بود که وی به عنوان یک هماهنگکننده، در بسیج مردم و روحانیت علیه رفراندم مربوط به این رویداد گام برداشت. پس از تبعید امام، آیتالله صدوقی همواره از طریق مراسلات، تلگراف و نیز ارسال کمکهای مالی، با ایشان ارتباط داشت. ساواک گزارشهای متعددی از مبارزات آیتالله صدوقی، از ابتدای نهضت اسلامی تا پیروزی انقلاب اسلامی، به مناسبتهای مختلف ارائه داده است. با پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیتهای سیاسی آیتالله صدوقی وارد مرحله تازه شد. وی در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی جمهوری اسلامی، به نمایندگی از مردم یزد راهی مجلس خبرگان گشت. در ۱۳۵۸ از طرف امام خمینی، در سمت نماینده و نیز امامجمعه یزد به فعالیت خود در ایجاد وحدت در جامعه ادامه داد. آن عالم خدوم در کنار فعالیتهای سیاسی، در زمینههای اجتماعی نیز فعالیت داشت. در جریان جنگ تحمیلی، فعالیتهای پرشوری داشت. او علاوه بر تبلیغات فراوان در پشت جبهههای نبرد، خود نیز در برخی از عملیاتهای دفاع مقدس حضور داشت، از جمله میتوان به حضور وی در عملیات بیتالمقدس و فتح خرمشهر اشاره نمود. سرانجام این مجاهد نستوه پس از عمری تلاش و مبارزه، در یازدهم تیر سال ۱۳۶۱ و پس از اقامه نماز جمعه، با دهان روزه توسط سازمان منافقین ترور شد و به شهادت رسید...».
رهبر دینی مردم، باید به مشکلات آنها رسیدگی کند
محبوبیت و نفوذ آیت الله صدوقی، وجه مشترک خاطرات جمله آنان است، که در باره او سخن گفته و خاطرات خویش را به تاریخ سپردهاند. با این همه جای این پرسش است، که این جایگاه اجتماعی چگونه به وجود آمد؟ و محبوبیتی اینچنین از چه روی رقم خورد؟ حجت الاسلام والمسلمین محمد حسن معزالدینی نواده آن بزرگ، در باب سلوک اجتماعی وی میگوید:
«شهید آیتالله صدوقی در شناخت افراد، قدرت بسیار بالایی داشتند و با دیدن چهره مخاطبان و کمی نشست و برخاست و گفتگو با ایشان، تا حد بسیاری آنها را میشناختند. در مسائل جاری، خیلی حرص و جوش نمیخوردند و بسیار صبور بودند. فقط موقعی واقعا عصبانی میشدند، که دستوری را میدادند و باید فورا اجرا میشد و افراد در انجام دادن آن، تعلل میکردند! فوقالعاده با محبت و رئوف بودند و مخصوصا نسبت به خانواده و اقوام، توجه خاصی داشتند. مردم یزد در عین حال که بهشدت از ایشان حساب میبردند، عمیقا دوستشان داشتند! ایشان حقیقتا انسان مقدسی بودند، ولی هیچوقت به مسائل عبادی و معنوی تظاهر نمیکردند و بهشدت از ریاکاری بدشان میآمد! همیشه از اینکه عدهای به عنوان افراد مقدس مطرح میشدند، ناراحت و آزردهخاطر بودند. اهل صادر کردن دستورالعملهای عرفانی یا ذکرها و اوراد خاصی نبودند، درحالیکه خودشان همواره ذکر بر لب داشتند و بهشدت به نماز شب و دعا خواندن مقید بودند. بسیار شجاع بودند و از هیچکس، ترسی به دل راه نمیدادند. فوقالعاده در حل مشکلات مردم، پیگیر بودند و میفرمودند: لازمه رهبرِ دینی مردم بودن، رسیدگی به امور آنها، سروسامان دادن به حوزهها و ارتقای شأن روحانیت است... با مردم ارتباط دائمی و مستمر داشتند و هر کسی که به مشکلی برمیخورد، به ایشان مراجعه میکرد و امیدوار بود که بالاخره، راهی برای مشکلش پیدا میشود. فوقالعاده پرنفوذ بودند، که علتش هم، پررنگ بودن جنبههای معنوی، باورها و اعتقادات ایشان است. بیان قوی، حافظه خارقالعاده و علمیت بالای ایشان، همراه با قدرت کمنظیر مدیریتی، از آن بزرگوار انسان یگانهای ساخته بود. با کسانی که به ایشان جفا میکردند، رفتار بسیار کریمانهای داشتند و از خطای افراد، بهسادگی میگذشتند. علم و صبر در وجود ایشان، به زیبایی تمام تجلی پیدا کرده بود. بسیار به حال مردم و طلاب، دلسوز بودند. هرگز از مشکلات نمیترسیدند، بلکه خود به سوی مشکلات میرفتند! به دلیل علاقه زیاد مردم به ایشان، در امر مدیریت بسیار موفق بودند...».
به رغم بیماری، در تمامی عرصههای خدمت به مردم حضور داشت
خدمت به مردم به ویژه در روزهای دشوار، از خصال بارز سومین شهید محراب بود. او به رغم کهولت و بیماری، چه در بلایای طبیعی از قبیل سیل و زلزله و چه در جبهههای جنگ تحمیلی، شخصا حضور مییافت و به حل مشکلات مردم میپرداخت. بازتاب این رویکرد، اعتماد و علاقه گسترده و بیشائبهای بود، که نسبت به وی ابراز میشد و در صحنههای مختلف نمایان گشت. این امر به ترتیب پی آمده، در خاطرات آیت الله سید جلال الدین طاهری اصفهانی امام جمعه پیشین اصفهان، بازتاب یافته است:
«این شهید بزرگوار در هر جا که لازم بود و حادثهای پیش میآمد، شخصاً حضور پیدا میکرد، در حالی که بیماری شدید دیابت داشت. در دورانی که برای مجلس خبرگان در کنارش بودم، میدیدم صبحها آمپول انسولین میزنند. خاصیت بیماری قند هم این است، که انسان احساس ضعف و ناتوانی شدید میکند. با این همه ایشان، لحظهای از خدمت به مردم غافل نبود. علت محبوبیت ایشان هم همین بود. یادم هست روزی که برای تشییع جنازه ایشان به یزد رفتم، عده زیادی از مردم ایلام و باختران را دیدم، که با عشق خاصی در تمام مراسم شرکت میکردند. در روز هفتم هم همینطور. آنها به من گفتند: اگر کسی به ما خدمتی بکند، تا زنده هستیم فراموش نخواهیم کرد و ایشان خیلی به ما خدمت کرده است. انصافاً ایشان مرد کار و خدمت و همواره در خدمت محرومین و مستضعفین بود...».
رئیس شهربانیای که پس از عتاب آیتالله، یزد را ترک کرد!
بی تردید این رویکرد مردم مدار آیت الله صدوقی بود، که برای او نفوذی بزرگ را رقم زد. این امر به گونهای بود، که وی حاکم اعلام نشده یزد به شمار میرفت! در دوران انقلاب و با اشاره او، به یکباره شهر تعطیل میشد و مردم تا اعلان بعدی، از بازگشت به محل کار خویش خودداری میکردند! همین امر نیز موجب شد تا مسئولان ساواک و شهربانی یزد، جرات رویارویی با آیت الله را نداشته باشند و از تقابل با وی خودداری ورزند. این امری است که خاطره پی آمده محمد جواد آسایش، شاهدی بر آن است:
«آیتالله صدوقی قبل از انقلاب، به مسائل عموم مردم رسیدگی میکردند و مردم هم بسیار قبولشان داشتند. در کارهای انقلابی نیز، حتی مسئولان دولتی جرأت نداشتند با ایشان بحث یا مخالفت کنند. یکی از مسائلی که پیش آمده بود و به خوبی نحوه برخورد آیتالله صدوقی با مقامات دولتی قبل از انقلاب را نشان میدهد، عرض میکنم. قبل از انقلاب، در یزد یک فرمانده شهربانی داشتیم، که فکر میکنم اسم ایشان رضوانپور بود. وی خیلی سختگیر بود. یک روز جلوی مسجد رفته و به آقا جواد خادم مسجد حظیره، یعنی همان مسجد آیتالله صدوقی گفته بود: اگر ممکن است بلندگو را بگذارید در مسجد، که صدا بیرون نیاید! مسجد حظیره دو نبش است و به دو خیابان راه دارد. آن زمان مسجد حظیره با شهربانی یزد همسایه بودند و درب مسجد حظیره، در جلوی شهربانی را بسته بودند و از خیابان دیگری رفت و آمد میکردند. آیتالله صدوقی ظهر که به مسجد آمده بود، خادم مسجد به ایشان گفته بود، رئیس شهربانی از ما خواسته بلندگو را داخل مسجد ببریم. آیتالله صدوقی هم به رئیس شهربانی طوری هشدار داد، که وی دیگر نتوانست در یزد بماند! آیتالله صدوقی بین دو نماز گفته بودند، که آقای رئیس شهربانی، به تو میگویم، تو بشنو، تو چه کارهای که در امورات مسجد ما فضولی میکنی؟ اگر این دفعه این کار را انجام بدهی و تکرار شود، به این مؤمنین نمازگزار میگویم که به شهربانی بیایند و احوالت را بپرسند! میگویند بعد از اینکه آیتالله صدوقی به منزل تشریف بردند، رئیس شهربانی را دیدند که درب خانه ایشان نشسته بود! رئیس شهربانی به آیتالله صدوقی گفته بود، شما که نمیخواستید من در یزد بمانم و میخواستید من بروم، چرا به من نگفتید و رفتید بر روی منبر اعلام کردید؟ من از اینجا که رفتم، دیگر در یزد نمیتوانم بمانم. رئیس شهربانی از همان روز از یزد رفت! یعنی برخوردهای حضرت آیتالله صدوقی با مقامات دولتی قبل از انقلاب، شاید در هیچ شهرستان دیگری تکرار نمیشد و به این شکل نبود...».
منطقه و فرامنطقه، دامنهای برای مبارزات چهارمین شهید محراب
دامنه نفوذ و اقدامات شهید صدوقی، سراسر کشور را در بر میگرفت و تنها به شهر یزد منحصر نمیشد. در دوره اوجگیری انقلاب اسلامی، گاه اعلامیهای از امام خمینی به دفتر آیت الله میرسید و ساعتی بعد در سراسر کشور پخش میشد. آیت الله محمدحسن احمدی فقیه یزدی، در این موضوع معتقد است:
«دامنه و آثار فعالیتهای سیاسی شهید صدوقی، فراتر از استان یزد و بلکه سراسری بود. از جمله قیام مردم یزد علیه حکومت ستمشاهی، به مناسبت چهلم شهدای تبریز. در تمام مراحل انقلاب در یزد، فعالیتهای دینی و سیاسی شهید صدوقی، در اوج اقتدار بود. از جمله ایشان پس از حادثه سینما رکس آبادان، اعلامیه شدیداللحنی صادر و شخص شاه را عامل این فاجعه معرفی کردند. شهید صدوقی فوقالعاده شجاع بودند و در تمام صحنهها حضور داشتند. ایشان بسیار دقیق و آگاه به اوضاع سیاسی ایران و جهان بودند و لذا در سالهای مبارزه، بزرگانی، چون شهید آیتالله مطهری و شهید آیتالله بهشتی همواره با ایشان مشورت میکردند. ایشان در راه پشتیبانی از جریانها و افراد انقلاب، از هیچ ایثاری دریغ نمیکردند و همواره همه تظاهراتها و راهپیماییها را، خودشان رهبری میکردند. رژیم ستمشاهی هم، فوقالعاده نسبت به ایشان حساس بود. یادم هست در ایامی که حضرت امام در پاریس تشریف داشتند، درباره آمدن یا نیامدن ایشان نظرات متفاوتی وجود داشت. برخی معتقد بودند با توجه به اوضاع مملکت بهتر است که امام به ایران تشریف نیاورند، چون در فرانسه راحتتر میتوانند مصاحبه و روشنگری و نهضت را اداره کنند. اما یکی از کسانی که امام پس از مشورت با ایشان تصمیم به بازگشت به کشور گرفتند، آیت الله صدوقی بودند...».
منش مبارزاتی شهید، پس از فاجعه ۱۷ شهریور
امام جمعه شهید یزد، پس از فاجعه ۱۷ شهریور در تهران و از سر دور اندیشی، راهبرد مبارزاتی ویژهای را برگزید. او تمام سعی خود را به کار گرفت تا جریان مبارزات در شهر یزد، با کمترین هزینه به نتیجه برسد. مولف اثر «شهید صدوقی، عملکرد، مبارزات و دیدگاهها» از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در تحلیل این روش مینویسد:
«رویهای که آیت الله صدوقی در امر مبارزه در پیش گرفته بود، بعد از کشتار ۱۷ شهریور شکل جدیدى به خود گرفت. این بار شعار ندادن و تعطیل عمومى، با عدم خروج از خانهها همراه شد. در حقیقت براى ابراز نارضایتى، تعطیل عمومى و در خانه نشستن، شکل تازهاى از اعتراض بود. این سخن آیت الله، تمایل رژیم به کشتار وسیع و در مقابل رفتار متناسب از سوى مردم را نشان مىدهد: خیلى دلشان مىخواهد بلایى را که در میدان ژاله سر مردم آوردند، سر ما هم بیاورند!... سخنى که از این زمان مدام و بارها از شهید صدوقى در مقابله با مأموران شنیده شد، تأکید به رفتارى در مردم بود که احتمال بهانه یافتن و ایجاد درگیرى را به صفر مىرساند: شما را به خدا مبادا در مراسم چهلم سخنى از زبان جارى کنید، که بهانهاى براى دشمنان باشد... این از جمله رویههایى بود که به سبب خوددارى مردم از رویارویى با عناصر رژیم، مأموران را منفعل کرده، با ندادن بهانه به دست آنها، مانع از بروز حوادث خونین یا تسویه حسابهاى مأموران با مردم گشت. تأکید بر عدم درگیرى به حدى بود، که او گاه مجبور مىشد بیزارى خود را از هر کس که به این شیوه عمل نکند، ابراز نماید. تعبیرى که خود وى در مورد شیوهاش به کار مىبرد، اصطلاح جنگ سرد است و در ادامه مىافزود: فعلا ایرادها و ظلمهایى که بر سر ملت مىآید، را مىگوییم تا زمانى که دستور برسد و سینه سپر کنیم و برویم جلوى مسلسل... این سخن نشاندهنده پویایى حرکت و مبارزه در نظر اوست و اینکه نوع و جریان مبارزه، با توجه به عملکرد رژیم در یک حرکت بازتابى تعیین شده و به مورد اجرا در مىآید. پیوستن به اعتصابات، باب جدیدى است که در مبارزات مردم یزد گشوده شد. اولین بارقه اعتصاب در ۱۸ آبان ۵۷ خود را نشان داد، که به درخواست وى: تا اطلاع ثانوى به جز قصابىها، نانوایىها، داروخانهها و میوهفروشىها تعطیل مىشوند..؛ و جالب آن که بانکها که مراکزى دولتى به حساب مىآیند، نیز به بقیه مردم مىپیوندند. همانطور که پیش از این ذکر شد، روشها و تاکتیکهاى مبارزاتى در مقابل عملکردهاى رژیم اتخاذ مىشد و در حقیقت عملى بود، براى بىاثر کردن تلاش جدید مأموران و ایادى رژیم...».
حامی پرتلاش تبعیدیان در سراسر کشور
ختام مسک این مقال را، بخشی از خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی قرار میدهیم، که تلاش خستگی ناپذیر شهید آیت الله صدوقی، در دیدار با تبعیدیان سراسر کشور و حمایت از آنان را تبیین کرده اند:
«خاطره بسیار عزیزی که از این بزرگواردارم، این است که ایشان در آن دوران که ما در ایرانشهر در تبعید بودیم و با وجود اختناقی که در آن دوران وجود داشت، ایشان با جمعی از دوستانشان از یزد حرکت کردند و علیرغم فرسودگی و پیری، راههای طولانی را پیمودند و به ایرانشهر و دیدن ما آمدند. چنانچه به دیدن دیگر تبعیدیان نیز رفته بودند. آمدن ایشان، یک کمک روحی بسیار بزرگ برای ما محسوب میشد. همچنین بعد از آنکه ایشان از ایرانشهر برگشتند، نامهای برای من نوشتند که بعضی از مسائل یزد را برای من در این نامه شرح داده بودند و من در پاسخ ایشان، نامه مشروح و مفصلی نوشتم که شامل تحلیل وسیعی از اوضاع ایران و اوضاع انقلاب و اوضاع گروههای مبارز و اوضاع روحانیت بود. آن نامه در آن وقت منتشر شد و در دهها هزار نسخه به دست همه رسید. در آن نامه به نقش روحانیت و حساسیت دستگاههای استکباری نسبت به آن اشاره کرده بودم و این موضوع را بسط دادم. میتوان گفت که شهادت ایشان، شاهد بزرگی است بر مسائلی که در آن نامه آمده بود...».