«منزلگاههای یک انقلاب» عنوان خاطرات آیتالله علی اسلامی است که چندی پیش در سالن یاس سیوچهارمین نمـــایـــشـگاه بینالمللی کتاب تهران، رونمایی شد. در ابتدای این نشست، مرتضی میردار، مصاحبهکننده و تدوینگر این اثر، به نکات پی آمده اشارت برد: «از روزی که این کار را شروع کردیم تا امروز در خدمت آیتالله اسلامی بودم. مرکز اسناد به فرمان حضرت امام (ره) تأسیس شد و مسئولیت تدوین تاریخ انقلاب را دارد. امام از مهمترین شخصیتهای تاریخی هستند که در کنار سیاست، به وقایع اجتماعی نگاهی ویژه دارند. از مهمترین شاخصههای امام، این بود که نبض جامعه در دستشان بود. در سال ۱۳۶۷، فرمان تاریخی ایشان مبنی بر مستند کردن تاریخ صادر شد. امام فرمودند: هرگاه شما توانستید تاریخ را مستند به زبان توده مردم و علم روایت کنید، کاری درخور تحسین کردهاید... مرکز اسناد انقلاب اسلامی به حوزه جمعآوری خاطرات و تاریخ شفاهی رفت. نهادی نیست که به اندازه مرکز اسناد، در حوزه تاریخ شفاهی کار کرده باشد. امروز مرکز اسناد، از سرآمدان پژوهش و تاریخنگاری انقلاب اسلامی است. آیتالله علی اسلامی، ابوالفضل اسلامی و عبدالغنی اسلامپناه از جمله افرادی بودند که در اسناد، نام آنان به کرات نقل شده بود و مسلم مینمود که مستعار است. من سراغ این اشخاص را میگرفتم، اما کسی پاسخ نمیداد تا اینکه یک روز دوستی از قزوین گفت: اینها نامهای آیتالله علی اسلامی است. به حضور وی رفتیم. از سخن گفتن استنکاف میکرد، بنابراین به امر امام استناد کردم که کسی نمیتواند استنکاف کند ولو این امر به ضررش باشد...».
آیتالله علی اسلامی راوی این خاطرات نیز در بیاناتی اظهار داشت: «در روز سوم خرداد ۱۳۶۱، هر کس با شور و شعف مشغول امدادرسانی و ارائه خدمات به بقیه بود. آن لحظه به فکرم خطور کرد که جملهای بنویسم و در ابتدای شهر نصب کنم. این را با شهید بهروز مرادی، مسئول خطاطی و تبلیغات دفتر تبلیغات امام در خرمشهر بیان کردم. این جمله در دفاع مقدس و جنگ باقی ماند. به خطاط گفتم بنویس: جمعیت خرمشهر ۳۶ میلیون نفر! هدفم این بود که در آن زمان، چون جمعیت کشور ۳۶ میلیون نفر بود، نشان دهیم همه مردم ایران پشتیبان مردم خرمشهر در جنگ هستند. سالها بعد در فیلم و سریال، این جمله برای مخاطبان نمایش داده میشد. یادش بخیر. در آن زمان در بیابانهای خرمشهر، با شهید جهانآرا دنبال مقر بودیم. اصلاً در نظرم نبود که این مسائل یک روزی کتاب شود. این را در مخیلهمان نمیگنجاندیم که ما روزی این فعالیتها را در قالب کتاب ببینیم، اما از آنجا که تاریخ و هویت ملتها با روایتها زنده میشود، باید این موارد گفته میشد. خیلی از نکات تاریخی است که در سینهها محفوظ مانده است و برای اینکه فراموش نشود و معرف ملت باشد، باید بازگو شوند. پذیرفتم تا آنچه به عنوان خاطرات انقلاب و جنگ دارم، برای مرکز اسناد بیان کنم و مسئولان مرکز، آن را به صورت کتاب تدوین و گردآوری کردند. از دعوت مراجع تقلید به جبهه و جنگ سخن به میان آمد. من هر ۲۰ روز یا یک ماه، از جبههها به قم میآمدم. در یکی از این سفرها، آیتالله وحید خراسانی همراه با من به جبههها برای سرکشی آمد. وی گفت: میخواهم به رزمندگان خداقوت بگویم. در هتلی در اهواز در جمع رزمندگان، حدود یکساعتو ۱۰ دقیقه سخنرانی کرد و بچههای سپاه منقلب شدند...».