وقتی در اوج مذاکرات هستهای دولت آقای روحانی در سال ۱۳۹۲، رهبر معظم انقلاب اسلامی عبارت «نرمش قهرمانانه» در خصوص سیاست جدید نظام جمهوری اسلامی در موضوع مذاکرات هستهای را مطرح کردند، تفاسیر متعددی از این عبارت شد و هر کسی از ظن خود یا بنابر منفعت یا غرض خود آن را معنا کرد. مدعیان تعامل با جهان که منظورشان از جهان چند کشور محدود غربی بود، این عبارت را به معنای عبور از خطوط قرمز نظام برای تسلیم در موضوع هستهای و نرمالیزه شدن نظام جمهوری اسلامی و قرار گرفتن در چارچوب مدنظر قدرتهای غربی معنا کردند. سلطهگران و دشمنان ایران نیز عمدتاً آن را در معنای عقبنشینی ناشی از ضعف تعبیر کردند. بعضی از جریانات انقلابی یا شبه انقلابی هم دچار سوءتفاهم شدند یا غرضورزانه این رویکرد مقطعی را ناشی از چرخش نظام از آرمانهای انقلابی تعبیر کردند و به آن واکنش منفی نشان دادند. رهبر انقلاب در دیدار چند روز پیش مسئولان وزارت خارجه با توضیح مفهوم «مصلحت» به معنای شناختن انعطاف در عین حفظ اصول به برخی از بدفهمیها در موضوع «نرمش قهرمانانه» اشاره و آن را انعطاف برای دور زدن مشکلات در راه رسیدن به آرمانها و اهداف تعبیر کردند.
مقصود دسته اول از ارجاع به نرمش قهرمانانه و تفسیر آن به تغییر سیاست کلی نظام در قبال دولتهای سلطهگر غرب در موضوع مذاکرات، پیشبرد اهداف قدرتطلبانه خود در این موضوع بود؛ گروهی که مدعی بودند زبان دنیا را بلدند و ادعای حل همه مسائل کشور را با مذاکره داشتند و در آن برهه، دولت را در دست داشتند و پرونده هستهای و مذاکرات را پیش میبردند. دسته دوم که دشمنان ایران اسلامی و دولتهای سلطهگر غربی بودند این عبارت را به ضعف نظام تعبیر و آن را امتیاز از سر ناچاری نظام به جریان غربگرا برای حفظ نظام تلقی کردند و این رویکرد را فرصتی بزرگ برای پیگیری اهداف خود در نرمالسازی جمهوری اسلامی و برچیدهسازی ابزارهای قدرت آن تلقی کردند. دسته سوم یا از سر سادهلوحی یا از سر غرضورزی و خطدهی برخی جریانات سیاسی شکستخورده و ناکام برای ایجاد شکاف و اختلاف در میان نیروهای انقلابی به تفسیری کاملاً ترمیدوری از این رویکرد پرداخته و آن را به معنای عدول نظام جمهوری اسلامی از آرمانهای انقلابی و ارتجاع به دوران پیشاانقلاب قلمداد کردند.
این تفاسیر و تلقیها یا ناشی از کجفهمی بود یا ناشی از خباثت و بددلی برخی جریانات سیاسی یا با هدف روایتسازی از مذاکرات برای استفاده از آن در نقش یک پازل از جنگ شناختی در موضوع مذاکرات و تلاش برای مقبول کردن و عمومی کردن گزاره «پایان جمهوری اسلامی و پذیرش تسلیم در برابر غرب» انجام میشد. این در حالی بود که در همان زمان در سال ۱۳۹۳ نیز رهبر معظم انقلاب معنای نرمش قهرمانانه را تشریح و به صراحت اعلام کردند: «نرمش قهرمانانه برخلاف برخی تفاسیر، معنای واضحی دارد که نمونه آن در مسابقه کشتی نمایان است. در این مسابقه که هدف آن شکست دادن حریف است اگر کسی قدرت داشته باشد، اما انعطاف لازم را در جای خود به کار نگیرد قطعاً شکست میخورد، اما اگر انعطاف و قدرت را به موقع مورد استفاده قرار دهد پشت حریف را به خاک مینشاند.» امروز بعد از گذشت سالها از آن مقطع، حکمت و نتایج نرمش قهرمانانه بیش از پیش آشکار شده است. از یک طرف با این رویکرد، جریان مدعی تعاملگرایی با نهایت همراهی نظام و باز کردن فضا برای پیگیری ادعاهایش مواجه شد تا صدق مدعاهایش محک زده و در تاریخ ثبت شود و نتواند بعدها نظام را به همراهی نکردن متهم کند؛ ادعاهایی که با جنگ شناختی، اذهان بخشی از مردم را نیز نسبت به مؤثر بودن تعامل با دشمنان ایران برای حل مشکلات اقتصادی کشور شرطی و امیدوار کرده بود. ولی گذر زمان نشان داد که این وعدهها سرابی بیش نبوده و دشمنان ایران به خصوص امریکاییها به هیچ وجه قابل اعتماد نبوده و جز به نابودی ایران راضی نخواهند شد. از طرف دیگر، سلطهگران غربی با مشغول شدن به مذاکره و دچار شدن به خطای محاسباتی در موضوع نرمش قهرمانانه، قدرتیابی جمهوری اسلامی ایران در سایر عرصهها را جدی نگرفته و سرمست از متوقف کردن توان هستهای ایران، از توسعه قدرت ایران در عرصه هایی، چون توسعه عمق راهبردی و توسعه توانمندیهای نظامی غفلت کردند. علاوه بر اینها، امروز با فروکش کردن دوران پرتلاطم مذاکرات و فشارهای ناشی از آن، دشمنان و دوستان انقلاب اسلامی به وضوح روند قدرتیابی ایران در عرصه منطقهای و جهانی را بعد از یک دوره طولانی تحریم و فشار مشاهده میکنند. روندی که با اثرگذاری راهبردی ایران در مناطق مهم ژئواستراتژیک جهان و تأثیرگذاری در روند کلان تحولات جهانی و ترسیم نظم جدید جهان چندقطبی آغاز شده و با رجوع برخی کشورهای سابقاً متخاصم همراه با امریکا به ایران برای توسعه روابط و همکاریها ادامه داشته است.
نرمش قهرمانانه نه یک راهبرد همیشگی بود و نه معنای عدول از آرمانهای کلان انقلاب اسلامی و کشور را داشت، بلکه صرفاً یک تاکتیک برای پرهیز از آسیب دیدن کشور در یک مقطع و یک پل برای عبور از مانعی به نام مدعیان مذاکره و یک ابزار برای مشغولسازی دشمنان برای پیگیری سایر اهداف مهم بود. ضرورتی اجتنابناپذیر و ناشی از نگاهی راهبردی و عمیق در مقطعی که دولتهای غربی سلطهگر در خارج و جریان غربگرا در داخل در بالاترین سطح از قدرت و اثرگذاری بودند و لازم بود تا آن شرایط مدیریت شود تا به روند قدرتیابی امروز رسید.