هیاهوی خداحافظی برخی از مجریان صداوسیما در اولین روزهای ناآرامیهای اخیر و ورود چند مجری جدید به عرصه اجرا، بار دیگر نشان داد صداوسیما از حیث داشتن مجری حرفهای در وضعیت مطلوبی نیست.
افرادی که جایگاه فعالیت در رسانه فراگیر صداوسیما را نمیدانند و به هر بهانهای آماده ایجاد حاشیه و کنار گذاشتن همه تعهدات حرفهای خود نسبت به صداوسیما هستند، نشان میدهد رسانه ملی نتوانسته مجریانی وفادار تربیت کند. حال شاهد ورود افرادی برای اجرای برنامهها هستیم که سر رشته و سابقهای از اجرا ندارند و صرفاً با موجی که ایجاد شده به صحنه اجرا رسیدهاند. اگر صداوسیما در آموزش و تربیت مجری حرفهای که درک درستی از فرهنگ و جامعه داشت، موفق عمل کردهبود، قطعاً کار به اینجا نمیرسید، اما یک ضربالمثل قدیمی است که میگوید جلوی ضرر را از هر جا که بگیری سود است.
دنیای اجرای تلویزیونی مانند هر فعالیت حرفهای یک زمان شروع و یک زمان پایان دارد، حتی مشهورترین مجریان تلویزیونی در سراسر جهان هم یک روز از اجرای تلویزیون خداحافظی کردهاند و اینگونه نیست که اگر یک مجری به هر دلیلی خواست از فعالیت در شغل اجرا یا گویندگی تلویزیون جدا شود، این مسئله به یک ضایعه بزرگ تبدیل شود! با این حال در روزهای اخیر اعلام جدایی چند مجری از صداوسیما، حواشی به وجود آوردهاست، حتی اینگونه القا شده که دست صداوسیما برای داشتن مجری خوب آنقدر خالی است که چهرههای غیرمرتبط را به عنوان مجری وارد برنامههای خود کردهاست.
آموزش مهمتر از هر شرط دیگر!
آکادمی اجرا، یک مجموعه آموزش مجری در انگلیس است که در آن دورههای آموزش اجرای تلویزیونی و رادیویی برگزار میشود. این آکادمی مجریان شبکههای مختلفی از جمله بیبیسی را آموزش دادهاست. آکادمی اجرا برای کسانی که میتوانند یک مجری خوب شوند، ۱۰ توانایی را برشمردهاست. تواناییها مانند اعتماد به نفس، جذابیت، ارتباط خوب با مخاطب و شنونده خوب بودن، اما پس از تشریح همه ۱۰ شرطی که یک نفر را میتواند تبدیل به مجری خوب کند، بحث آموزش به عنوان یک عامل اساسی طرح میشود. «آکادمی اجرا» معتقد است آنچه یک مجری خوب را میسازد، آموزش است!
ظرفیت بزرگ آموزش صداوسیما
دو سال پس از آنکه صداوسیما (رادیو و تلویزیون ملی سابق) در سال ۱۳۴۶ راهاندازی شد، اولین گام برای تأمین نیروی حرفهای و آموزش دیده با ایجاد مدرسه عالی تلویزیون و سینما، برداشته شد. از ۱۳۴۸ تاکنون که صداوسیما دارای یک دانشگاه مجهز شدهاست، این رسانه باید نیروهایی را که خودش در زمینههای مختلف گزینش و آموزش دادهاست به عنوان بخشی از نیروهای حرفهای به کار میگرفت. صداوسیما در کنار دانشگاه خود، از طریق «مرکز رشد، نوآوری و آموزشهای آزاد» که زیر مجموعه دانشگاه است، آموزشهایی مانند «گویندگی و اجرا» را ارائه میکند. با این توصیفات میشود انتظار داشت که استعدادهایی که از طریق آموزش حرفهای و فنی گویندگی به یک توانایی اجرا رسیدهاند، در شبکههای تلویزیون اجرا داشته باشند، اما در عمل اینچنین نیست؟!
هشدار درباره مجریهای بیتخصص
«جوان» تا به حال در چند گزارش، به موضوع لزوم تربیت مجری حرفهای و نسپردن مقوله اجرا به دست افراد غیرحرفهای پرداخته است. در یکی از این گزارشها، محمد نظری، مجری باسابقه تلویزیون، در گفتگو با «جوان» از ورود افراد غیر متخصص به حوزه اجرا انتقاد کرد و گفت: «نمیدانم در تلویزیون چه میگذرد. انگار یک تشتت و تضاد فکری اتفاق افتاده و در زمانی که مجریهای صداوسیما از صدها گزینش رد میشوند تا به آنتن برسند و هر هفته به خاطر گفتن یک جمله یا نگفتن آن توبیخ میشوند، میبینیم یک آدمی را از کف خیابان میآورند و به او اجرا میدهند، کسی که نمیداند روی چه خطوط قرمزی حرکت میکند، روی آنتن میرود و برنامه اجرا میکند. شاید تفکر صداوسیما این باشد که برای جذب مخاطب باید دنبال استعدادهای جوان باشد، اما این روش کار درست مانند آن است که یک ایرباس را به دست یک جوان بدهیم بگوییم پرواز کن تا استعدادیابی کنیم، مشخص است که هواپیما را با کله به زمین خواهد زد. بهتر بود این استعدادیابیها در فضای غیرعلنی انجام شود و بعد از مشخص شدن صلاحیت اجرا، بتوانند به تلویزیون بیایند.»
اتفاقات روزهای اخیر نشان داد هشدارهای قبلی درباره لزوم وجود گویندههای حرفهای و متعهد بسیار جدی بوده و متأسفانه صداوسیما آن را جدی نگرفتهاست.
در روزهایی که برخی از چهرههای اجرا که اغلب به دور از چرخه علمی و آموزش حرفهای وارد گردونه اجرای تلویزیونی شدهاند، صداوسیما را ترک کردهاند و صداوسیما سراغ افرادی برای اجرای تلویزیونی رفتهاست که از همه قواعد اجرا صرفاً «اعتماد به نفس» آن را دارند! آنچه لطمه میخورد جایگاه رسانه ملی است.
هرکسی میتواند مجری شود، اما به یک شرط!
کاترین ولف، برنامهساز با سابقه تلویزیون دولتی بیبیسی، کتابی دارد به نام «پس میخواهی مجری شوی؟» در این کتاب او نقلقولهای زیادی از مجریهای موفق تلویزیون آوردهاست که نشان دهد آموزش چقدر میتواند به پیشرفت یک مجری کمک کند. یکی از این نقلقولها در این کتاب به این شرح است که «چرا تو نه؟ مجریها فقط انسان هستند، آنها در همه اشکال و اندازهها، تنوع بینهایت رنگ، سن، شرایط فیزیکی هستند. هر مجری بالقوه با مجموعهای از تجربیات، مهارت ها، شایستگیها، علایق و اهداف خود منحصر به فرد است. اینها برخی از افرادی هستند که در ارائه کارگاهها با آنها برخورد کردم؛ دانشجو، فارغالتحصیل، مدیر کالج، سرمایهگذار دارایی، مشاور داخلی، مسئول پذیرش، مهماندار هواپیما، منشی بازنشسته، مدیر خردهفروشی، بانکدار، پیشخدمت و بازیگر»، اما همه این افراد ابتدا آموزش دیدهاند و بعد مجری تلویزیون شدهاند، با این حال، چرا فقط در تلویزیون ما سلبریتیها و بازیگرهای سینما میتوانند سریعتر از سایرین به بخش تخصصی اجرا برسند؟!
صداوسیما به راحتی میتواند از میان علاقهمندان به اجرای تلویزیونی استعدادهای خوبی را کشف کند و آموزش دهد و در کنار مسئله حرفهایگری، به آنها اخلاق حرفهای و لزوم تعهد به رسانه را آموزش دهد تا با وقوع هر ناآرامی اجتماعی با کنشهای بیمورد خود در فضای مجازی بر التهابات نیفزایند؛ مجریهایی که به درآمد رسانه ملی اکتفا کنند و بیرون از سازمان در هر مراسمی برای درآمد بیشتر خود را خرج نکنند.